مقایسه ۳ خودروی هایبریدی لوکس دنیا
در مفهوم کلی یک اتومبیل هایبرید به خودرویی اطلاق می شود که از ۲و یا بیش از ۲منبع انرژی متفاوت برای تأمین نیرو استفاده می نماید.خودروسازان پیشگام هر کدام از فرمول و متد خاصی برای تعبیر واژه هایبرید بهره می برند.
برترین ها: در مفهوم کلی یک اتومبیل هایبرید به خودرویی اطلاق می شود که از ۲و یا بیش از ۲منبع انرژی متفاوت برای تأمین نیرو استفاده می نماید.خودروسازان پیشگام هر کدام از فرمول و متد خاصی برای تعبیر واژه هایبرید بهره می برند. بهدلیل جدید بودن، پیچیدگی و تاحدودی انحصاری بودن این تکنولوژی، هنوز نمی توان با قاطعیت نظر به برتری یک روش داد. اما در هر صورت متداول ترین گونه اتومبیلهای هایبرید،hybrid electric vehicleها و یا به اختصار HEV ها هستند. در یک اتومبیل HEV یک موتور درون سوز (Internal Combustion Engine) بنزینی و یا دیزل، باطری های قابل شارژ پیشرفته (Hybrid Batteries) و یک موتور الکتریکی جریان متناوب(ElectricMotorsAC)،بخش های محوریقوای محرکه خودرو را تشکیل می دهند.
در مدلهای پیشرفته تر، انرژی جنبشی (Kinetic Energy)آزاد شده در زمان ترمز گیری که در خودروهای عادی با تبدیل شدن به گرما به هدر می روند نیز جذب شده و بعد از تبدیل، در باطری های سامانه هایبرید ذخیره می شوند. در برخی دیگر، موتور درون سوز یابهعنوان منبعی برای به حرکت در آوردن یک ژنراتور الکتریکی که می تواند شارژ مجدد باطری های را فراهم نمایدعمل نموده و یا مستقیماً و با تأمین نیروی مورد نیاز موتور الکتریکی، نیروی پیش برنده خودرو را تولید می نماید.مزیت اصلی خودروهای هایبرید (به غیر از PHEV ها)، این است که بر خلاف خودروهای الکتریکی، برای شارژ احتیاج به اتصال به منبع بیرونی نداشته و در نتیجه بسیار کاربردی تر می باشند.
جالب است که ایده تولید نخستین خودروی هایبرید دنیا به سال ۱۹۰۱ باز می گردد که در آن سال آقای فردیناند پورشه فقید، اولین خودروی بنزینی - الکتریکی دنیا به نام Semper Vivus را تولید نمود! اما تویوتا پریوس ۱۹۹۷ اولین خودروی هایبریدی بود که توانست با تکیه بر تکنولوژی پیشرفته، قابلیت اطمینان بالا و مصرف سوخت بسیار مناسب نام خودروهای هابیرید را بر سر زبانها بیندازد و به یک رقیب واقعی و جدی برای سایر گونه های خودرو بدل شود. کمپانی تویوتا با تولید و فروش بیش از ۴ میلیون دستگاه اتومبیل هایبرید، از سایر رقبای داخلی و خارجیش یک سر و گردن بالاتر بوده و نام پریوس نیز با فروش بیش از ۲ میلیون دستگاه، به عنوان پر فروش ترین هایبرید تاریخ در کتابهای گینس به ثبت رسیده است.
جالب است که در اولین سال حضور پریوس یعنی سال 2000 تنها 6000دستگاه از این مدل به فروش رفت، اما در سالهای بعد و با مشخص شدن ویژگیهای ممتاز این مدل و همچنین افزایش بهای سوختهای فسیلی، آمار فروش آن روند تصاعدی بسیار شدیدی را تجربه نمود. به گونه ای که در بازار به شدت رقابتی ایالات متحده، مشتریان برای ابتیاع پریوس حاضر بودند نوبتهای چندین ماهه انتظار را به جان بخرند، امری که حداقل در بازار آمریکا بسیار به ندرت رخ می دهد و معمولاً خودروسازان برای فروش نقدی محصولات خود نیز تخفیف های بعضاً تا چندین هزار دلاری پیشنهاد می دهند!
متأسفانه خودروهای هایبرید به دلیل استفاده از تکنولوی بسیار پیشرفته، قیمت چندان مناسبی ندارند (قیمت ارزان ترین آنها از حدود۲۵ هزار دلار شروع می شود). اما به دلیل مصرف سوخت بسیار پایین و متعاقباً آلایندگی ناچیز، در گروه خودروهای اقتصادی و دوست دار محیط زیست طبقه بندی می شوند. به دلایل همین امتیازات، عموماً دولتها نیز با در نظر گرفتن انواع تسهیلات مالی و معافیت های مالیاتی از مشوقان اصلی فرهنگ گسترش استفاده از اینگونه خودروهای به شمار می روند، زیرا نتایج مثبت اشاعه این فرهنگ، تنها منحصر به دارندگان خودروهای هایبرید نخواهد بود!
امروزه تقریباً در سبد محصولات تمامی خودروسازان مطرح، دست کم یک مدل خودروی هایبریدبه چشم می خورد و نگاهی به برنامه های بلندمدت این خودرسازان عیان می نماید که در آینده ای نه چندان دور، موفقیت در این بخش از بازار کاملاً سرنوشت ساز خواهد بود. به اعتقاد برخی کارشناسان، مسیر آینده صنعت خودروسازی از ایستگاه اتومبیلهای هایبرید خواهد گذشت، هر چند عدم موفقیت شورلت Volt که سرمایه گذاری کلانی نیز بر روی آن انجام شده بود شبهات و تردیدهایی را متوجه این نظریه نمود.
جالب است که خودروسازان وطنی که همواره در سخن و وعده فراتر از استانداردهای روز جهانی عمل می نمایند، خبر از تولید محصولات هایبرید و پیشرفته خود در آینده ای بسیار نزدیک می دهند! البته باید مقداری صبوری داشت و نتیجه کار را در میدان عمل سنجید. در هر صورت ما این اقدام را به فال نیک گرفته و کمی امیدواریم تا داستان تجهیز پراید به ایربگ و ABS،آنهم در حالیکه کارخانه سازنده و یا هر منبع رسمی دیگر،الزامی به انتشار و یا پاسخگویی در قبال نتایج آزمون تصادف و یا حداقل توانایی ترمز این خودرو، قبل و بعد از نصب این تجهیزات نمی بیند، باز تکرار نشود! موارد گفته شده به هیج عنوان به معنای نفی مزایای بیشمار تکنولوژی هایی چون ABS، Airbag و یا Hybrid نمی باشد، بلکه اشاره بدین دارد که تنها و تنها در صورتی این سامانه ها می توانند به درستینقش مکملی خود را ایفا نمایند که در وهله نخست، تمامی پیش نیازیها و زیر ساخت های اصلی لازم در خودروهای مورد نظر مرحله به مرحله و مطابق با استانداردهای فنی و کیفی بین المللی رعایت شده باشند. در غیر اینصورت تنها نتیجه حاصله خالی شدن جیب خریداران خودروهای داخلی خواهد بودو لاغیر!
معمولاً اضافه پرداختی که صاحبان مدلهای هایبرید به نسبت مدلهای عادی متقبل می شوند در طول یک بازه زمانی مشخص و در نتیجه صرفه جویی در مصرف سوخت جبران خواهد شد (دوره Payback). پس واضح است که یکی از فاکتورهای کلیدی و تأثیرگذار در تصمیم گیری خریداران این گونه از خودروها، اعدادو ارقامی باشد که در زمینه مصرف سوخت به جای می گذارند. اما برتری صرف در این اصل حداقل در گروه سه گانه هایبریدی ما،تضمینی برای پیروزی نخواهد بود!
حکایت معمول و سنتی خودروهای هایبرید، یعنی دو فاکتور تعیین کننده میزان سرمایه گذاری و زمان بازگشت آن برای دسته خاصی از خودروهای هایبرید لوکس که به تازگی نیز متولد شده اند، تنها جزئی از فرمول پیچیده موفقیت خواهد بود!و شخصی که هزارها دلار را تنها برای تجهیز خودرویش به ترمزهای سرامیکی و یا موتوری قوی تر هزینه می نماید، طبعا انتظارات مضاعف و متنوعی علاوه بر برخورداری از تمامی ویژگیهای انحصاری اتومبیلهای هایبرید نیزدارد.
این انتظارت مضاعف و متضاد،دقیقاً مخمصه ای می باشدکه سه خودروی هایبرید گرانقیمت حاضر در گروهمان یعنی اینفینیتی M35h، لکسوس GS 450h و پورشه پانامرا S Hybrid با آن دست و پنجه نرم می نمایند. به اتفاق خواهیم دید که کدام یک از این هایبریدهای پرمدعامی تواند در حین گذر از این چالش دشوار، برتری های خود را به سایر اعضا نیز گروه دیکته نماید. برای هر چه پیچیده و جذاب تر شدن کار، توانایی های این سه خودرو، در 3 جبهه کاملاً متفاوت و در قالب آزمون های متعدد و دقیق، محک زده شد. اتومبیل پیروز می بایست بالاترین عیار لوکس بودن، بهترین عملکرد فنی و صد البته ویژگیهای ذاتی یک هایبرید واقعی را توامان نشان می داد! ایده چالش های سه گانه طراحی شده، ما را مجاب نمود تا برای تهیه تصاویر و انجام بخش هایی از آزمون، اتومبیلها را روانه پیست دو و میدانی نماییم. به نوعی با این کار قصد داشتیم مسابقات سه گانه معروف و طاقت فرسای triathlon را که یکی از مراحل آن به پیست دو و میدانی مرتبط است را در ذهن ها تداعی نماییم!
می توان ادعا نمود با اضافه نمودن پورشه به گروه، احتمالاً اصول بازی جوانمردانه را آشکارا زیر پا نهاده ایم. زیرا که پانامرای هایبریدبا قیمت پایه ۹۵۹۷۵ دلاری، به نظربرای غلبه بر رقبایش یعنی اینفینیتی ۵۴۵۹۸ دلاری و لکسوس ۶۴۶۵۰ دلاری از عمل ناپسند و شنیع دوپینگ استفاده نموده است!اما زمانی که از پورشه برای شرکت در مبارزه ای دعوت به عمل می آید باید با موضوع قیمت بالاتر آن نیز کنار آمد! آیا پورشه دوپینگی قادر به شکست دو سامورایی پای بند به اصول بازی جوامردانه خواهد بود؟ موضوعی است که در ادامه مشخص خواهد شد.
مبارزه سه گانه با ارزیابی و مقایسه المان ها و فاکتورهای ویژه ای که به نوعی معرف شخصیت و وجه تمایز یک اتومبیل لوکس می باشند، آغاز می شود. علی رغم آنکه لیست تجهیزات و آپشن های هر یک از این سه خودرو به قدری کامل است که به سادگی پیش نیازیهای لازم برای ورود به حیطه لوکس بازار را احراز می نمایند،اما مفهوم لوکس بودن در دنیای خودرو تنها به کمیت آپشن ها و تجهیزات محدود نمی شود و معیار عیان کننده درجه و سطح لوکس بودن یک خودرو، به واقع آن حسی است که در برخورد و لمس هر یک از بخش های خودرو در شما ایجاد خواهد شد. این احساس با متغیرهایی چون کیفیت، نوع متریال مصرفی، اصالت و ظرافت ها طراحی و مهندسی خوردو رابطه ای کاملاً مستقیم دارد! با وجود تفاوت های ذاتی و ظاهری، این سه اتومبیل در تعریف کامل و صحیح مفاهیم مرتبط با لوکس بودن چیزی کم نگذاشته و به سادگی حاضر به خالی کردن میدان برای حریف نمی باشند. هر کدام نیز به نوعی در انتقال و تقویت این حس خوشایند در شما رفتاری به فریبندگی یک بنتلی مولسان ۳۲۰ هزار دلاری از خود نشان میدهند!
در این میان یکی از مواردآزار دهنده و تاحدی مضحک، آلارم سامانه خروج از مسیر اینفینیتی بود که در طول آزمون مدام تکرار می شد و گویا سنسورهای اینفینیتی، بین خط کشی های متعدد پیست دو ومیدانی و خطوط جدا کننده مسیرهای بزرگراهی تفاوتی قائل نمی شدند! احتمالاً مهندسین اینفینیتی پیش بینی نمی کردند که روزی این خودرو در خط استارت دو و میدانی خواهد ایستاد!
اینفینیتی شاخه لوکس محصولات نیسان بوده و مدل M آن نیز پس از توقف تولید Q۴۵ در حال حاضر لوکس ترین و گرانقیمت ترین سدان اینفینیتی می باشد. پس به راحتی و پیشاپیش می توان حال و هوای فضای داخلی و کیفیت کابین M۳۵h را تصور نمود. در جای جای کابین این مدل، استانداردهای بالای مدل M اینفینیتی قابل مشاهده است و حس مطبوع ناشی از لمس اجزا و متریال مرغوب، در بخشهای مختلف داخلی، بسان یک سریال بی پایان تکرار می شود! استایل مواج و سه بعدی داشبورد، حجم پردازی و پیکره سازی خاص تودری ها، استفاده به جا از نوعی چوب گرانقیمت و درخشنده وهمچنین چرم پف کرده صندلیهای مبل مانند آن، فضایی مجلل، وهم آلود و تاحدی ترسناک را ایجاد کرده اند.
صندلیهای عقب کابین M۳۵h می تواند در جهتکاربری های ویژه ای مورد استفاده قرار گیرد! کافی است تا آشنا و یا همکاری را که قصد دارید تحت تأثیر شما قرار گرفته و یا به طریقی پرستیژ اتومبیلتان را به رخش بکشید، دعوت نموده تا در یک سواری هر چند کوتاه، مهمان صندلیهای عقب اینفینیتی شود! از آینه میانی خودرو می توانید وی را زیر نظر داشته باشید، در حالی که در تمامی مدت و به صورت غیر ارادی به نوازش چرم مرغوب صندلیهای عقب و تکرار زیر لب و آهسته عبارت « عجب ماشینیه ...!» مشغول است! فضای پای سرنشین عقب به حدی است که وی قادر خواهد بود پاهای خود را در حالت لم بر روی هم قرار دهد.
به دلیل ابعاد بسیار بزرگ درها، ورود و خروج بسیار دلپذیری را نیز تجربه خواهد نمود. احتمالاً بعد از پیاده شدن از خودرو به تأملی ژرف خواهد پراخت و پیشنهاد و نقطه نظرات بعدی شما را بسیار جدی تر از گذشته تلقی خواهد نمود! در این اینفینیتی فضای در نظر گرفته شده برای گردن و شانه ها کاملاً بدون محدودیت و مرز بوده، اما در کمال تعجب ظرفیت فضای صندوق بار چندان قابل توجه نمی باشد. و این تعجب با در نظر گرفتن این حقیقت که پکیج باطری های یون- لیتیومی در این خودرو در مقایسه با پانامرا و GSکمترین فضا را به خود تخصیص داده است، دو چندان خواهد شد!
طراحی داخلی GS نسل ۴ شاید نتواند در برخوردهای نخست تمامی ویژگیها و ظرافت های خود را نمایان سازد.اما بعد از سپری شدن زمانی که برای برقراری ارتباط با زبان طراحی جدید آن لازم است، به یکباره تمامی معادلات را بر هم خواهد زد و طراحی و کیفیت استثنایی آن، هر علاقه مندی را وادار به تحسین خواهد نمود! و این مورد یک نمونه بارز از مهارت و درک بالای مهندسین لکسوس در پیش بینی مدها و نیازهای آینده و استفاده از آنها در محصولات فعلی خود می باشد.
موضوع برتری فضا و طراحی داخلی اتومبیلهای لکسوس چه از نظر کیفیت و چه از فن آوری، حتی در مقایسه با رقبای بسیار قدرتمند آلمانی (البته با لحاظ مبلغ پرداختی)، حقیقتی است که نمی توان به سادگی کتمان نمود و شایدتنها امکان تجربه آندر تولیدات آئودی میسر باشد. در GS ۴۵۰h، فرمان، داشبورد و درهای آراسته شده با چوب بامبو، به محض وررد و بلافاصله لبخند رضایت را بر لبان شما می نشانند..
مهندسین طراح لکسوس به نظر، در رشته های مرتبط با تجارت و کسب و کار نیز آموزشها و دوره هایی را گذرانده اند! و به دلیل آشنایی با مهارت های مذکور! و با زیرکی هر چه تمام،با کیفیت ترین و مرغوب ترین مواد و ادوات کابین را در در محدوده لمس انگشتان دستهای راننده جای گذاری نموده اند! در هر صورت این ترفند ژاپنی از چشمان کارشناسان تیزبین ما پنهان نماند!
در بخش بالایی کنسول میانی یک نمایشگر بزرگ ۱۲.۳ اینچی چند منظوره و با کیفیت بسیار بالا تعبیه شده است. این نمایشگر پیشرفته دارای قابلیت تقسیم و مرز بندی بوده، به گونه ای که شما به عنوان مثال می توانید سامانه رهیاب ماهواره ای را در سمت چپ و اطلاعات مرتبط با سیستم صوتی را در سمت راست آن و به صورت همزمان در اختیار داشته باشید. همانگونه که پیشتر از قابلیتهای مهندسین لکسوس در ارائه مدها و نیازهای آینده در زمان حال سخن به میان آمد،احتمالاً به زودی شاهد نصب نمایشگرهای غول پیکر اینچنینی بر روی داشبورد سایر خودروها نیز خواهیم بود! برای تسلط بر منوها و فرمان های این نمایشگر لمسی که خود بر اساس مجموعه ای از اشکال گرافیکی گویا عمل می نماید،به کمی تجربه و شکیبایی نیاز است و ممکن است در ابتدا کمی گیج کننده باشد، اما اطلاعات و اختیاراتی که از طریق آن در اختیار راننده قرار می گیرد،به قدری کامل است که جای کوچکترین گلایه ای باقی نماند.
این ماجراجویی پر خیر و برکت به قدری به مذاق پورشه خوش آمد که در سال ۲۰۰۹ و با تولید مدل پانامرا نشان داد که برای در اختیار گرفتن سهمی از بازار پر سود سدان های فول سایز لوکس نیز اسب خود را زین کرده است! که البته این دفعه اظهارات منتقدان بسیار محتاطانه تر از زمان معرفی کاین ایراد می شد!
پورشه سازنده صاحب نام و اصیل اتومبیل های اسپرت موتور عقب و گران قیمت، هنگامی که تصمیم گرفت در اقدامی ناباورانه و بی سابقه در تاریخ کمپانی، با مدل کاین به دنیای خودروهای SUV وارد شود، قمار بزرگی را آغاز کرد که ممکن بود تبعات ناگواری حتی برای موجودیت کمپانی به دنبال آورد. بسیاری از صاحب نظران اعتقاد داشتند که پورشه با این اقدام به نوعی حکم نابودی خود را امضا کرده است و بهدلیل از بین رفتن خلوص، روح و سابقه تاریخی موجود در این برند آلمانی، طرفداران و خریداران به شدت سنتی و تعصبی مدلهای باکستر و مخصوصاً 911 به سمت رقبایی چون فراری، لامبورگینی و آستون مارتین روی گردان خواهند شد. اما زمان نشان داد نه تنها ورود این SUVاثر منفی بر روی میزان فروش مدلهای سنتی این کمپانی نگذاشت،بلکه کاین با تثبیت و مطرح کردن خود آن هم به عنوان پرفروش و سودآورترین محصول این خودروساز اشتوتگارتی، بار دیگر دقت و درایت تصمیم گیرندگان این کمپانی را بر سر زبان ها انداخت.
پورشه پانامرا که بر خلاف سایر رقبای سدانش در این کلاس، از اتاق فست بک استفاده می نماید، به دلیل ممنوعیت واردات و اینکه تقریباً همزمان با ورود مدل های ۹۱۱، باکستر و کیمن وارد کشورمان شد و ذهنیت چندانی از سابقه و خط مشی اصلی این اسپرت ساز پرآوازه در حافظه عامه مردم وجود نداشت، به محض ورود سر و صدای فراوانی به راه انداخت و به شدت مورد توجه قرار گرفت.اما وضعیت در تمامی کشورها مشابه ایران نبود! افرادی که سالها و با شنیدن نام پورشه به ناگاه اتومبیل افسانه ای کوچک و موتور عقب ۹۱۱ را به یاد می آوردند،حق داشتند که وقتی به یکباره غولی ۵ متری، ۴ در و مزین به نشان پورشه از مقابلشان عبور می نمود، اندکی دلزده و پریشان حال شوند! با وجود آنکه پانامرا، بدون تردید و از لحاظ رعایت اصول طراحی بدنه یک شاهکار مهندسی پنج ستاره می باشد،اما عمده موفقیتش در بازارهای مطرح بین الملی را نه بهدلیل شکل و فرم بدنه و بلکه با تکیه بر عملکرد فنی و خوشنامی فوق العاده برند پورشه کسب نموده است.
اما طراحی داخلی، چیدمان وکیفیت قطعات و کابین پانامرا که بی شباهت به کاکپیت هواپیما نیز نمی باشد،حکایت کاملاً جداگانه ای دارد. بدون تردید برای مشاهده و لمس یکی از بهترین کابین های حال حاضر دنیا لازم است تا ابتدا درهای پانامرا را باز نمایید!و خوشبختانه این تعریف و تمجیدها از کابین پانامرا منحصر به تهران نبوده و در موناکو و لس آنجلس هم رواج دارد! متریال بسیار مرغوب وقتی که با دقت آلمانی آمیخته شود، نتیجه فضای مجلل و ماورای تصور کابین پانامرا خواهد بودکه به طور مؤکد متذکر می شودحتی یک سنت از ۹۵ هزار دلاری را که برای در اختیار گرفتنش هزینه کرده اید، به هدر نرفته است(البته شاید در کشورمان معادلات کمی پیچیده تر شوند زیرا قیمت مدلهای غیر هایبرید پانامرا از ۴۰۰ میلیون تومان آغاز می شوند!).
توصیه می شود اگر توانایی خرید پانامرا را دارید، ثانیه ای را برای صدور چک آن درنگ ننمایید. کنسول میانیش که با شیبی هنرمندانه و در تمامی طول کابین امتداد دارد، در نهایت فضای عقب خودرو را به دو صندلی مجزا تفکیک می نماید. این سبک طراحی علاوه بر زیبایی، فوق العاده کاربردی نیز می باشد و تقریباً تمامی امکانات و نیازهای مورد نیاز هر ۴ سرنشین، از طریق دکمه ها وکنترل های تعبیه شده بر روی آن برآورده می شود. فضای سرنشینان عقب نیز بر خلاف تصور اولیه که عمدتاً از طراحی فست بک و اسپرت این مدل نشأت می گیرد، به هیچ عنوان محدود نبوده و علاوه بر این با تا کردن صندلیهای عقب خواهید توانست اشیایی را که در صندوق اینفینیتی و یا لکسوس جای نمی گیرند را به راحتی حمل نمایید ( البته بسیار دور از ذهن می نماید که صاحبان خاص و متمول پانامرا حتی برای یک بار، از این ویژگی خودرو استفاده نمایند!).
در این بخش تا حد امکان به شرح طرز کار سامانه هایبرید استفاده شده در ۳ خودروی مورد نظر خواهیم پرداخت. البته هدف این است که تنها یک دید و شمای کلی از عملکرد این سامانه ها ایجاد شود، زیرا در واقعیت تکنولوژی به کار رفته و نحوه ارتباط اجزا به قدری پیچیده و حیرت آور می باشد که تنها برای بیان جزئیات، حداقل یک کارگاه آموزشی ۴ روزه تخصصی مورد نیاز است!
در مورد اینفینیتی و پورشه در حدود 90 درصد بخش های مرتبط با قوای محرکه در همان مکان هایی قرار دارند که برای مکانیک های خودروهای غیرهایبرید نیزقابل پیش بینی خواهد بود. استثناها کلاچ های خشکی می باشند که بین موتورها و جعبه دنده جای گرفته اند تا در مواقع توقف و یا شتابگیری های ملایم، ارتباط بین موتورهای 6 سیلندر این خودروها و جعبه دنده را قطع نموده و وظیفه به حرکت در آوردن خودرو را به طور کامل به موتورالکتریکی واگذار نمایند. اما کافی است،فشار را بر روی پدال گاز مقداری افزایش دهید، نیروی موتور بنزینی نیز وارد مدار شده و در حقیقت مجموع نیروی هر دو موتور را در زیر پاهایتان خواهید داشت. در پشت جعبه دنده و در نزدیکی محورهای عقب اینفینیتی یک کلاچ روغنی مخصوص (از همان انواعی که در برخی موتور سیکلت های سنگین به کار می رود) نیز علاوه بر کلاچ خشک در نظر گرفته شده است که عملکرد و توانایی های مشابه جعبه دنده های دو کلاچه را برای آن ایجاد می نماید. در حالی که پورشه مبدل گشتاور را برای قرار گرفتن بین موتور و جعبه دنده اش برگزیده است.
شاید طراحی و انتخاب چنین ساختارهای پیچیده ای در وهله نخست چندان مهم و ضروری به نظر نرسد، اما مجموعه این عوامل سبب می شوند که حتی کوچکترین فرصتها نیز برای ذخیره انرژی گرانبهایی که در خودروهای عادی به صورت گرما و وحرارت اتلاف می شوند، از دست نروند. برای مثال در مواقعی که باطری ها نیازمند شارژ می باشند، پیشرانه بنزینی به طور خودکار، اسب بخار تولیدی خود را افزایش داده و این اضافه نیروی تولیدی به سمت موتور الکتریکی هدایت می شود و همزمان موتور الکتریکی نیز با تغییر ماهیت، وظایف یک ژنراتور را ایفا می نماید تا شارژ درخواستی باطری های تأمین شوند. تمامی این فعل و انفعالات در شرایطی رخ می دهند که شما در حال رانندگی عادی بوده و کوچکترین تغییری را در رفتار خودرویتان حس نخواهید کرد!
عملکرد بسیار روان و مطمئن لکسوس، دلالت بر نیروی ذهنی فراوان در جهت خلق یک راهکار یکپارچه و مرجع، در این خودرومی دهد! (در GS ۴۵۰hموتور الکتریکی بهعنوان کنترل کننده ضرایب دنده گیربکس CVT، استارتر پیشرانه بنزینی، ژنراتور و حتی در مواقع لزوم و در نقش پیشرانه اصلی نیز انجام وظیفه می نماید!) اشکال گرافیکی نمایشگر داشبورد با نمایش لحظه ای فرآیند پیچیده تأمین نیرو،به نوعی یاد آور می شوند که از یک خودروی عادی سواری نمی گیرید! اساساً این نمایشگر، بزرگ شده مشابه به کار رفته در تویوتا پریوس می باشد که البته برای سازگاری با داشبورد و ویژگیهای این لکسوس، به طور کامل پیکره بندی مجدد شده است. اما تفاوت های GS شصت و یک هزار دلاری و پریوس بیست و پنج هزار دلاری که هر دو نیز اصولاً از محصولات یک کمپانی می باشند، قطعاً به صفحه نمایش ختم نخواهد شد! بزرگترین برتری لکسوس در قیاس با خواهر کوچکترش، در طراحی ضرایب دنده ها و تعبیه یک دنده خورشیدی اضافه در گیربکس آن نهفته است و همین تفاوت این امکان را برایش فراهم می کند تا در سرعتهای بالا، واکنشهای سریعتر و مصرف سوخت بهینه تری داشته باشد.
در جایی که سامانه های هایبرید پورشه و اینفینیتی در عمل پیچیده یکپارچگی موتورهای بنزینی و الکتریکی و انتقال خروجی آنها در قالب یک بخش واحد، مقداری ناشیانه عمل می نمایند، تنها این لکسوس می باشد که به مانند یک جواهر می درخشد و گویا ذاتاً هابیرید آفریده شده است! استانداردهایی را که روزگاری تویوتا و توسط مدل پریوس در دنیای خودروهای هایبرید پایه گذاری نمود، به نظر اینبار توسط این لکسوس و در سطح لوکس بازار نیز باز تعریف خواهد شد تا برتری تویوتا در این تکنولوژی همچنان تداوم یابد.
برای هرچه به واقعیت نزدیک تر شدن نتایج این رقابت نه چندان دوستانه،از پیست دو و میدانی خارج و رهسپار منطقه ای واقع در ارنج کانتی ایالت کالیفرنیا می شویم. در آزاد راه لکسوس با مصرف 7.02 لیتر در 100 کیلومتر بهترین راندمان را به جای گذاشت، اینفینیتی با سوزاندن 7.46 لیتر در طی همین مسافت در جایگاه دوم قرار گرفت و پانامرا با مصرف 7.76 لیتر، تشنه ترین خودروی گروه لقب گرفت(ارزش این ارقام با دانستن میانگین قدرت و وزن اتومبیلهای گروه که به ترتیب 1940 کیلوگرم و 362 اسب بخار می باشد و یا سایز دیسکهای ترمزشان که از اندازه رینگ چرخ های پراید بزرگتر است،صدچندان خواهد شد!).
اما با رسیدن به مسیرهای کوهستانی منطقه، که استفاده از ترمز و شتابگیری های مجدد،در مسیرهای اینچنینی افزایش قابل توجهی می یابد،لکسوس GS ۴۵۰h نه تنها برتری خود را در این زمینه کاملاً تثبیت نمود(۶.۷۲ لیتر در برابر ۷.۷۸ برای اینفینیتی و ۷.۹۸ لیتر در صد کیلومتر برای پورشه)، بلکه بهدلیل سواری رولزرویس گونه و عملکرد مخملی و بی نهایت روان مجموعه قوای محرکه و جعبه دنده اش، در حال جدا نمودن خود از دو عضودیگرگروه نیزبود. البته شتابگیری خشن و بی روح و همچنین سردرگمی جعبه دنده اینفینیتی که بعضاً در انتخاب دنده مناسب ناتوان عمل می نمود، به صورت غیرمستقیم زمینه را برای درخشش هرچه بیشتررقیب هموطنش هموار می ساخت!
با افزایش سرعت و تندتر شدن زاویه پیچها پورشه به خود آمد، و شرایط تا جایی پیش رفت که دیگر برای توصیف عکس العمل ها و هندلینگ این خودرو، تنها استفاده از واژگانی چون سحر و جادو کارساز بود! در واقع این پانامرا با بیش از دو تن وزن و تنها با استفاده از 380 اسبی (قدرت مدل توربوS پانامرا، 550 اسب می باشد) که از تلفیق نیروی موتور V6 و موتور الکتریکیبه دست می آمد،از این توانایی جادویی برخوردار بود که در هر لحظه به یک 911 چهار در تغییر هویت دهد! پس از ثبت شتاب جانبی حیرت آور 0.99 جی و زمان 5.2 ثانیه ای برای عبور از محدوه 100 کیلومتر و توسط این خودروی فول سایز هایبرید چندان متعجب نشوید!
در جاده های کوهستانی و مارپیچ، پورشه به سادگی و حتی بدون استفاده از ترمز و به شکل تحقیر آمیزی همواره در جلوی دو رقیب ژاپنیش می راند و این در حالی بود که اوضاع برای لکسوس و اینفینیتی که قصد داشتند به هر طریقی به تعقیب پورشه ادامه دهند، لحظه به لحظه وخیم تر می شد. مشاهده آنها در حالیکه جیغ لاستیکهایشان به آسمان بلند شده بود، حرکات گهواره ای اتاقشان کاملاً از حد نرمال خارج شده بود و برای کم کردن سرعت قبل از ورود به پیچها نیز مدام ناگزیر به استفاده از ترمزهای شدید می شدند، منظره ای مضحک را پدید آورده بود و این امکان را به راننده پانامرا می داد تا در حالیکه با آسودگی و به دور از هر گونه آشفتگی به رانندگی عادی خود مشغول است، هر از چند گاهی با نگاه کردن به منظره پشت سر از طریق آینه میانی، مقداری تفریح نیز بنماید! از نقطه نظر پایداری در سرعتهای بالا و پیچهای سنگین، دو سدان ژاپنی توان کوچکترین مقاومتی را در برابر فست بک آلمانی نداشته و در بهترین حالت می توانستند نقش یک قربانی آبرومند را ایفا نمایند! استانداردها و ویژگیهای ذاتی پورشه یک بار دیگر نشان داد که مبلغ ۹۵ هزار دلاری که برای تملک روح سرکش پانامرا می بایستی تقبل نمایید، خصوصاً برای آن دسته از افرادی که انتظاراتی فراتر از توانایی های معمول یک اتومبیل لوکس دارند، یک فرصت سرمایه گذاری استثنایی و ارزشمند خواهد بود.
حداقل GSدر مواقعی که با تلاش فراوان در جستجوی پیدا کردن ردپایی از پانامرا بود، به مانند یک ورزشکار نوجوان و جویای نام، هر از چند گاهی موارد مثبت و امیدوار کننده در مبحث هندلینگ را بروز می داد. هر چند بسیار آهسته تر از قهرمان باتجربه المپیک یعنی پانامرا بود! و انحرافات بخش انتهایی خودرو در پیچ های تند نیز توانایی هایش را محدودمی ساخت، اما به دلیل ساختار و تنظیمات پایه ای صحیح و ماهرانه ای که در شاسی و تقسیم وزن آن لحاظ شده بود، کم فرمانی (Under steer) در حداقل میزان ممکن قرار داشت و همین موضوع نوعی امتیاز خاص به لکسوس در زمان ورود به پیچها می داد. صاحبان لکسوس برای این خصوصیت برجسته باید صمیمانه ممنون سامانه فرمان چهارچرخ این سامورایی نیز باشند! در این سامانه پیشرفته و البته تأثیرگذار، چرخهای عقب در سرعتهای زیر 80 کیلومتر تا 1.5 درجه و در جهت مخالف حرکت فرمان، قابلیت تغییر زاویه دارند که این مهم علاوه بر کاهش شعاع دور زدن، چابکی و فرمان پذیری مضاعفی برای لکسوس به ارمغان می آورد. از این لحاظ لکسوس به واقع برای حداقل 95 درصد رانندگان کاملاً ایده آل می باشد و بدشانسی بزرگ آن وجود رقیب بسیار قدرتمندی به نام پانامرا بود که مانند یک ستاره به شدت نورانی، اجازه هر گونه درخشش و خودنمایی را ازاین سامورایی ربوده بود.
عکس العملهای آنی و بدون تعارف پورشه که در بعضی موارد و بر اثر نیروی وارده، مهره های گردن راننده را نیز بی نصیب نمی گذاشت باعث شده بود که در طول آزمون، راننده پورشه در پاره ای موارد و خصوصاً در مسافت های طولانی، پیشنهاد خود مبنی بر تعویض موقت اتومبیل ها را تقدیم راننده لکسوس نمایند که معمولاً نیز پاسخ مثبت بود! اما با وجود این سامانه های پیشرفته متعدد، لکسوس همچنان در مباحث پیرامون هندلینگ، تهدیدی جدی برای پانامرا به شمار نرفته و این پورشه تاحدودی خانوادگی! نه تنها در این گروه سه تایی بلکه در بین تمامی اتومبیلهای این کلاس نیز،از موقعیتی کاملاً والا و در خور احترام برخوردار است.
برگزیدن این پورشه برای استفاده درجایگاه یک خودروی چهاردر لوکس به مانند این خواهد بود که یک پلنگ ۹۰ کیلویی سرکش را بهعنوان یک حیوان اهلی ودست آموز آپارتمانی خریداری نمایید!هنگامی که این پلنگ را برای گردش و دویدن به جنگل می برید، قطعاً بابت این انتخاب به خود می بالید، اما با بازگشت به آپارتمان، این پلنگ در هنگام بازی و شیطنت، احتمالاً تمامی اسباب و وسایل منزلتان را در حداقل زمان ممکن منهدم خواهد نمود! در مورد پانامرا؟ به هیچ وجه.
لکسوس GS ۴۵۰h، سلطان دنیای اتومبیلهای هایبرید
بعد از اتمام آزمون، از رانندگان در مورد اتومبیل برتر نظرسنجی به عمل آمد. جالب است که تمامی این رانندگان حرفه ای برای پاسخگویی،به نوعی آزمون را دو مرحله ای اعلام نتیجه نمودند: اگر اتومبیل خود را به پیست مسابقه می برید و یا اهل شرکت در نبردهای خیابانی می باشید، بدون تردید پانامرا اتومبیل مورد نظر شما خواهد بود و در سایر شرایط رانندگی، لکسوس با تکیه بر تکنولوژی برتر و کیفیت ساخت همیشگی، انتخاب برتر می باشد. با توجه به این مهم که اصولاً برای خریداران اتومبیلهای 4 در لوکس، خصوصاً از نوع هایبرید، پیست مسابقه و ریسهای خیابانی چندان واژه های جذابی نمی باشند، پس نتایج مرحله دومنظرسنجی برای مشخص نمودن سلطان دنیای هایبریدها، دارای وزن و ارزش بیشتریخواهد بود. و اما نقطه نظرات مورد اینفینیتی M35h با وجود انتظارات زیادی که در ابتدای آزمون از برند اینفینیتی و بهویژه مدل M آن متصور بودیم، اما در دنیای واقعی این خودرو حداقل در گونه هایبرید بسیار ناامید کننده ظاهر شد و ثابت کرد که نمی تواند بهعنوان یک تهدید جدی و واقعی برای لکسوس و پورشه مطرح شود.
جایگاه سوم: اینفینیتی M۳۵h
یک سدان لوکس سریع، مجهز به مجموعه پیشرانه ای هوشمند و اقتصادی. هرچند متأسفانه نیاز مبرمیبه اصلاحات، بهویژه در زمینه نرم افزارهای مدیریت سامانه هابیرید دارد، تا عمکرد خشن و
بی روحش به نوعی تعدیل شود.
جایگاه دوم : پورشه پانامرا S هایبری
چه کسی تصور می نمود که پورشه روزی خواهد توانست اتومبیلی چهاردر، چهار سرنشینه و هایبرید را به بازار عرضه نماید که هندلینگ و روح مدل افسانه ای ۹۱۱ را نیز به همراه داشته باشد! هم اکنون چنین اتومبیلی قابل خریداری می باشد!
جایگاه نخست:لکسوس GS 450h
کم مصرف ترین و اقتصادی ترین اتومبیل گروه و یک سدان ژاپنی با کیفیت سواری ممتاز و سامانه هایبرید عالی. خوشبختانه هندلینگ آن نیز فراتر از توقع شما از یک لکسوس می باشد!
نظر کاربران
هایبرید درسته یا هیبرید؟
پاسخ ها
hybridیا همون هایبرید
سلام دوست عزیز - تلفظ انگلیسیش میشه هایبرید - تو کتابهای ترجمه شده ایرانی می نویسن هیبرید - معنیش هم میشه" ترکیبی " یعنی تو یک حودروی هایبرید موتور احتراق داخلی با موتور الکتریکی ترکیب شدن - کلا هم ترکیب این دو نوع موتور یه به صورت سری هستش یا موازی.
هايبريد صحيح است
ولی به نظر من پورشه پانامرا بهتره باید اول باشه