لیفان X۵۰، کراس اوور خوش قیمت
پس از اقبال مناسب کراساوورها یا شاسیبلندهای کوچک در بازار، حالا نوبت به مینیکراساوورها رسیده است. این دسته از خودروها همان هاچبکهای جمعوجور هستند که ارتفاعشان از زمین زیاد شده. خودروهای این کلاس به نوعی بلاتکیفاند!
لیفان X۵۰ یکی از همین خودروهاست. مینیکراساووری که بعد از محصولی نسبتا موفق با نام X۶۰ به بازار آمده است.
طراحی ظاهری X۵۰ آنرا از سایر محصولات کسلکننده لیفان متمایز کرده است. هنر آلمانی اپل و رگههایی از طراحی ایتالیایی در ظاهر این خودرو به چشم میخورند و گرافیک جذاب چراغها و مواردی نظیر رینگهای اسپرت آلومینیومی زیبایی X۵۰ را کامل میکنند.
اما مواردی نظیر فرم خاص درها و فاصله زیاد پنجرههای جانبی از یکدیگر، در یک راستا نبودن دستگیره درها و مواردی جزیی نظیر عدم جای گرفتن خروجی اگزوز در سپر عقب، همه از مواردی هستند که زیبایی X۵۰ را تحتالشعاع قرار میدهند.
طراحی کابین نسبتا ساده و هماهنگ است. کنسول میانی در بخش بالایی ترکیببندی و ارگونومی مناسبی دارد، اما در بخش پایینی رها شده است و ناگهان زیباییش را ازدست میدهد. غربیلک فرمان فرم اسپرت و زیبایی دارد و از جالبترین جزییات کابین، میتوان به صفحه پشتآمپر با محوریت دورسنج (همچون خودروهای اسپرت) اشاره کرد. که پس زمینهای قرمزرنگ دارد و میزان سرعت را بهصورت دیجیتالی نمایش میدهد.
در اکثر قسمتهای کابین از پلاستیک خشک استفاده شده که البته کیفیت ظاهری مناسبی دارد، اما پس از گذشت مدتی دوام و زیباییاش را از دست خواهد داد و با توجه به وضعیت ظاهری مونتاژ قطعات، سروصدای اضافی، موردی است که پس از چند هزار کیلومتر گریبان X۵۰ را خواهد گرفت.
فضای کابین نسبت به ابعاد جمعوجور بدنه مناسب است و ۴ سرنشین به راحتی در کابین جادار X۵۰ جای میگیرند. به نورپردازی نشانگرهای کنسول جلو نیز ایرادهایی وارد است. بهطور مثال خواندن ساعت روی کنسول جلو دقت زیادی را میطلبد!
به خاطر ازدحام خودروها و ترافیک شدید در چین، در این کشور اکثر خودروها با پیشرانههای کمحجم و کممصرف تولید میشوند. X۵۰ نیز یکی از همین خودروهاست که از یک پیشرانه ۴ سیلندر ۱.۵ لیتری بهره میبرد. قدرت ۱۰۰ اسببخار و گشتاور ۱۳۳ نیوتنمتر به محور جلو منتقل میشوند و این مشخصات پیشرانه با توجه به وزن حدودا یک تنی، برای رفتوآمدهای شهری مناسب است.
X۵۰ در ۲ گونه اتوماتیک و منوال عرضه میشود که نمونه منوال رانندگی اسپرتتری دارد و راحتتر میتوان از حداکثر قدرتاش استفاده کرد.
اما در نمونه اتوماتیک که به گیرباکس CVT مجهز شده، دور موتور زیر ۳۰۰۰ نگه داشته میشود و تعویض زود هنگام دندهها باعث میشود خودرو در مقابل تند رفتن مقاومت کند. حتی در حالت اسپرت گیرباکس نیز با وجود تعویض دندهها در دورهای بالاتر، باز هم نمیتوان از حداکثر قدرت استفاده کرد.
برخلاف اکثر خودروهای چینی، پیشرانه X۵۰ در لحظه روشن شدن صدای کمی تولید میکند و در دورهای بالا نیز چندان پرسروصدا نیست. فرمان با پشتیبانی الکتریکی، کاملا نرم و بیاحساس است و عملکرد بهتری از X۶۰ دارد. عملکرد تعلیق نیز فراتر از انتظار است و به خوبی کوبشهای مسیر را خنثی میکند و همچون هاچبکهای کوچک خشک و پرتکان نیست.
هندلینگ و پایداری X۵۰ قابلقبول است، اما نحوه عملکرد فرمان و چسبندگی کم تایرهای چینی، موجب کمفرمانی در بعضی پیچها میشود. بادیرول و حرکات اضافی بدنه اما به میزان قابل توجهی از X۶۰ کمتر است.
ترمزهای X۵۰ عملکرد قابلقبولی دارند و در هر ۴ چرخ به دیسک مجهز شدهاند. در ساختار شاسی نیز از فولاد چند مقاومتی استفاده شده تا ضربات وارده را بهتر جذب کند.
X۵۰ را باید هاچبکی در اندازه پژو ۲۰۷ اما با ارتفاع ۲۰ سانتی متر از زمین برشمرد که با وجود قیمت زیر ۵۰ میلیون تومانی، سواری نرم، کابینی نسبتا جادار و دنده اتوماتیک را در اختیار خریدار قرار میدهد. چندان پرقدرت نیست و به هیچعنوان برای رانندگی هیجانی توصیه نمیشود. اما ابعاد جمعوجور و مصرف مناسباش همان مواردی هستند که در شهرهای شلوغ و پرترافیک بسیار حیاتی به نظر میرسند.
رقبای داخلی و خارجی
Brilliance V۵
Greatwall M۴
MVM X۳۳
پیشنهاد نهایی
X۵۰ را باید هاچ بکی در اندازه پژو ۲۰۷ اما با ارتفاع ۲۰ سانتی متر از زمین برشمرد که با وجود قیمت حدود ۵۰ میلیون تومانی، سواری نرم، کابینی نسبتا جادار و دنده اتوماتیک را در اختیار خریدار قرار میدهد. چندان پر قدرت نیست و به هیچ عنوان برای رانندگی هیجانی توصیه نمیشود. اما ابعاد جمع و جور و مصرف مناسبش همان مواردی هستند که در شهرهای شلوغ و پر ترافیک بسیار حیاتی به نظر میرسند.
نظر کاربران
اینجا ایران است غیر از ماشین چینی خودروی دیگری مجال ، فرصت و اجازه تولید پیدا نمی کند ، یادش بخیر کادیلاک سویل و بیوک که در سالهای دور در ایران تولید میشدند. واقعا دلمون برای راحتی ماشینهای امریکایی تنگ شده ، یادش بخیر...