سد، راهحلی که خود مشکلساز شده است
سدهای هیدروالکتریک یکی از مهمترین اشکال تولید انرژی در جهان هستند. اغلب مهندسان احداث سدهای بزرگ را نشانهی پیشرفت میدانند، در حالیکه شواهد و قراین بیانگر این واقعیت است که حتی کشورهای پیشرفته نیز در این زمینه در حال تغییر نگرش هستند.
ساخت یک سد بزرگ مستلزم هزینههای کلان اقتصادی است، ضمن آنکه نباید فراموش کرد سدها مسببین اصلی تغییر زیستگاههای آبی و اکوسیستمهای کناررودخانهای هستند. پژوهشگران دانشگاه آکسفورد در تحقیقات گسترده خود بر روی ۲۴۵ سد بزرگ بدین جمعبندی رسیدهاند که کشورهای در حال توسعه با تاکید بر ساخت سدهای بزرگتر هیدروالکتریک بجای آنکه امید به برداشت سرمایه را بکارند، اقتصادهای آسیبپذیر و شکننده خود را در بدهی غرق میکنند. ارزیابی اثرات زیستمحیطی یکی از بهترین راهکارها و ملاکهای تصمیمگیری و قضاوت در این زمینه است.
از آنجایی که پروژههای سدسازی بزرگ در کشور ما نیز تجارب متعددی را رقم زدهاند لذا بر آن شدیم تا این مساله را با دقت بیشتر دنبال کرده و اطلاعاتی را از وضعیت جهان و ایران ارائه نماییم. آنچه در ادامه می خوانید، شرحی مختصر در این زمینه است.
ایالات متحده، کشوری که دیگر سد نمیسازد
در سال ۲۰۰۲ موسسه غیرانتفاعی «جان هینز» (John Heinz) که در واقع یک مرکز علمی، اقتصادی و زیستمحیطی است؛ کتابی را با عنوان «حذف سد، علم و تصمیمگیری» چاپ کرد که در آن به نکات جالبی اشاره شده است. نویسنده در مقدمه این کتاب مینویسد: «سدها متداول و رو به گسترشترین نماد کنترل مستقیم انسان بر شبکههای آبی طبیعی اعم از نهرها و رودخانهها هستند. ساخت، نگهداری، بهرهبرداری و حذف بالقوه آنها از جمله مناقشهبرانگیزترین مسایل علمی و تصمیمگیریهایی است که تاکنون در عرصه مدیریت رودخانهها انجام شده است.
تا همین اواخر ساخت و تجهیز سدها روشی مدیریتی بود که در ایالات متحده آمریکا بشدت از آن حمایت میشد. رودخانههای کشور آمریکا در مجموع جزو کنترلشدهترین سیستمهای هیدرولوژیک در ابعاد خود در کل جهان هستند. این کشور امروز (۲۰۰۲ م.) توانایی این را دارد که کل میزان روانآب سالانهاش را در پشت بیشتر از ۷۶ هزار سد نگهداری کند. اما واقعیت این است که تغییرات زیستمحیطی حاصل از این سدها بیشتر از ۶۰۰ هزار مایل از مساحت کل آمریکا را تحتتاثیر قرار داده. سدها شرایط را در پاییندست بشدت تغییر دادهاند، این تغییر به حدی جدی است که امروز اکوسیستمی در هیچ نقطه از این کشور نیست که به نوعی متاثر از پروژه سدسازی نباشد. سدها مسببین اصلی تغییر زیستگاههای آبی و اکوسیستمهای کناررودخانهای هستند. این تاثیرات در کنار سایرتغییرات ناشی از فعالیتهای انسانی به حدی رسیده که به تازگی بسیاری اعم از متخصصان و حتی دولتمردان آن هم به شکل گسترده چاره را در گزینه حذف سدها جستجو میکنند.»
سدهای هیدروالکتریک میتوانند برای اقتصادهای نوظهور زیانآور باشند
در آگوست سال ۲۰۱۴ روزنامه گاردین در مقالهای علمی تحقیقی موضوع جالبی را عنوان کرد: «سدهای هیدروالکتریک بیشتر از آنکه برای اقتصادهای نوظهور خوب باشند، زیانآور هستند.» نویسنده این مقاله در توضیح این مساله نوشت: «سدهای بزرگ در کشورهای در حال توسعه از نظر اقتصادی مناسب رشد و ترقی نیستند. در حقیقت کشورهای در حال توسعه با تاکید بر ساخت سدهای بزرگتر هیدروالکتریک بجای آنکه امید به برداشت سرمایه را بکارند، اقتصادهای آسیبپذیر و شکننده خود را در بدهی غرق میکنند.» این مقاله ضمناً به یکی از تازهترین تحقیقات دانشگاه آکسفورد اشاره کرده و مینویسد: «پژوهشگران دانشگاه آکسفورد بر روی ۲۴۵ سد بزرگ که از سال ۱۹۳۴ میلادی به بعد ساخته شده، تحقیقی انجام داده و گزارشی از تاثیرات منفی ساخت این پروژههای عظیم منتشر ساختهاند. یافتهها حاکی از آن است که سدهای بزرگ که متوسط هزینه ساختشان اغلب بالغ بر ۹۰ درصد است، از جمله هزینهبرترین زیرساختها در جهان هستند.
جالب اینجاست که تا اینجای معادله نهتنها تاثیرات منفی ساخت سدها بر جوامع انسانی و محیطزیست بلکه حتی تاثیرات تورم و بدهی نیز محاسبه نشده است. پژوهشگران این پروژه تحقیقاتی میگویند که قریب نیمی از سدهایی که مورد مطالعه قرار دادهاند، از مشکل هزینه مازاد رنج میبرند یعنی ابعاد آنها به حدی بزرگ تعریف شده که در اصل سرمایه را میبلعند. یک نمونه از این سدها، «سد ایتایپو» (Itaipu Dam) برزیل است که در دهه ۷۰ میلادی ساخته شده. این سد در ظرف بیش از سه دهه یک هزینه غیرقابل برگشت بیش از ۲۴۰ درصدی را بر مردم این کشور تحمیل کرد. اصل مشکل اینجاست که میزان برق تولیدی این سد هیچگاه نتوانست هزینهای را که برای ساخت آن خرج شد، جبران نماید. این در حالی است که برزیل هنوز بر ساخت سدهای پرهزینه تاکید دارد. تازهترین نمونه آن نیز پروژه مناقشهبرانگیز سدسازی بلو مونته (Belo Monte Hidroeléctrica proyecta) است. نتیجه برخی مطالعات موید این واقعیت است که شاید این پروژه حتی به مرحله افتتاح نیز نرسد. این در حالی است که کشورهای چین، اندونزی و پاکستان نیز در زمینه سدسازی رویکردی مشابه دارند.»
مدت زمان ساخت یک چالش بزرگ
شواهد امر نشان میدهد که ساخت سدهای بزرگ به طور متوسط ۸.۶ سال و در اکثر موارد نیز بیش از ۱۰ سال زمان میبرد. پژوهشگران دانشگاه آکسفورد بدین جمعبندی رسیدهاند که این مدت زمان طولانی باعث میشود که اغلب سدهای بزرگ نتوانند در حل بحرانهای فوری انرژی کارآیی لازم را از خودشان نشان دهند. علاوه بر این نباید فراموش کرد که پروژههای سدسازی بزرگ در برابر میزان نوسان ارزش رایج پولی در طول زمان، تورم زیاد، تنشهای اجتماعی و نوسان در میزان آب در دسترس بشدت آسیبپذیر هستند. بعنوان مثال یک نمونه از این تجارب ناموفق در «سد کائینجی» (Kainji Dam) نیجریه و بواسطه تخمین نادرست میزان آب در دسترس رقم خورد. همین برآورد نادرست سبب شد که این سد بیش از ۷۰ درصد از ظرفیت تولیدی خود را به ناگاه از دست دهد. همه اینها در حالی است که این سد دردسرساز کماکان نسبت به خشکسالی و سیل بسیار آسیبپذیر است و این مساله به طور مستمر هزینههای اقتصادی را بر این کشور تحمیل میکند.
معضلات سدسازی از دید پروفسور علی یخکشی
خبرنگار دیجیکالا مگ در خلال گفتگو با پروفسور علی یخکشی فارغالتحصیل رشته سیاست و مدیریت منابع طبیعی از دانشگاه ژرژ آگوست گوتین (Georg-August-Universität Göttingen) آلمان و نخستین پایهگذار رشته دانشگاهی محیطزیست در ایران از ایشان درباره تاثیرات زیستمحیطی پروژههای سدسازی پرسید. ایشان در پاسخ گفتند: «در سال ۱۳۸۶ نیز در یک مصاحبه رادیویی از بنده و یک نفر دیگر از اساتید در مورد سدسازی سوال شد. آن استاد محترم در آنزمان فرمودند که اتفاقاً سدسازی از نظر من خیلی هم خوب و کار منطقی است. توجیهی که ایشان برای حرف خود داشتند این بود که همانطور که خانمها در یخچال مواد غذایی را ذخیره میکنند، ما نیز باید آبها را پشت سد ذخیره کنیم. همانطور که در آنزمان به ایشان گفتم، امروز نیز حرفم را تکرار میکنم: علم هیدرولوژی ثابت کرده که در هر سد پشت دریاچه ۱۰ درصد از آب تبخیر میشود، یعنی اگر ما ۱۰ سد هم حجم داشته باشیم، در هر سال به اندازه یک دریاچه پشت سد آب از دست میدهیم چرا که این آب تبخیر میشود. سدها نهتنها آب رودخانهها، دریاچهها و تالابها را میگیرند بلکه حتی باعث افت سطح آب زیرزمینی هم میشوند.
در مناطقی که ما شاهد سدسازی در ابعاد وسیع هستیم، پوشش گیاهی با ریشه کمعمق رشد نمیکند و زمین رفتهرفته عریان میشود و در نهایت هم مجال برای فرسایش اعم از بادی و آبی مهیا میشود. مجموع این عوامل دست به دست هم میدهد و باعث میشود که باغدار و کشاورز هر کدام به نوبه خود چاههای عمیقتر در زمینهایشان حفر میکنند و بالطبع سطح آب زیرزمینی را باز هم پایینتر میبرند. نتیجه اینکار هم که امروز کم و بیش بر همه مشخص است: بیابانزایی و شکلگیری چشمههای گرد و غبار. اینکه ما سد را در جایی بزنیم که ارزیابی زیستمحیطی نشده یا اگر هم ارزیابی شده صرفاً به منظور توجیه بوده، حتماً مشکلساز خواهد بود. اگر سدی روی گسل زده شود، احتمال وقوع زلزله را هم به دنبال خواهد داشت و متاسفانه شاهد این حرفها را در زلزله آذربایجان شرقی دیدیم.»
علم هیدرولوژی ثابت کرده که در هر سد پشت دریاچه ۱۰ درصد از آب تبخیر میشود یعنی اگر ما ۱۰ سد هم حجم داشته باشیم، در هر سال به اندازه یک دریاچه پشت سد آب از دست میدهیم.
چرا پروژههای سدسازی مستلزم ارزیابی زیستمحیطی هستند؟
احداث سدهای بزرگ اثرات اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی زیادی را به دنبال دارد و به همین منظور ارزیابی زیستمحیطی آنها اجتنابناپذیر است:
- یک پروژه سدسازی میتواند باعث از بین رفتن زیستگاههای طبیعی و گونههای گیاهی و جانوری شود.
- احتمال از دست رفتن زمینهای کشاورزی وجود دارد.
- در خلال پروژه سدسازی تمام تاسیسات زیربنایی موجود اعم از خطوط راهآهن، ساختمانها و جادهها در محل مخزن سد تخریب خواهند شد.
- بالا آمدن سطح آب زیرزمینی در نواحی پیرامونی میتواند منجر به بروز مشکلات مربوط به زهکشی شود.
- تاثیرات منفی زیباییشناختی محتمل است.
- یک پروژه سدسازی میتواند در پاییندست تغییراتی مانند تغییر در رژیم جریان آب، انتقال رسوبات، تغییر کیفیت آب و شکل هندسی آبراههها را به دنبال داشته باشد.
- در برخی از پروژهها زیانهای وارده به مردم و خسارات زیستمحیطی بسیار زیاد است.
سدسازی و محیطزیست در ایران
ماجرای ساخت سد گتوند خوزستان و چالش تپه نمکی گچساران شاید یکی از نامآشناترین تاثیرات سدسازی در سالهای اخیر باشد. پروژهای که هدف از آن تولید انرژی برق آبی به میزان ۴.۵۰۰ گیگاوات در سال عنوان شد اما به واسطه نزدیکی به تپه نمکی موسوم به گچساران عملاً با مشکلات جدی مواجه شد. متاسفانه اتخاذ تدابیری نظیر ساخت دیوار حائل موسوم به تپه رسی نیز نتوانست مانع انحلال نمک شود، گزارشها حاکی است که میزان نمک حل شده در پایینترین عمق دریاچه پشت سد اکنون به رقمی نزدیک به ۳۰۰ گرم در هر لیتر رسیده. این معضلی است که نهتنها اکوسیستم و زمینهای زراعی پاییندست را متاثر میسازد بلکه حتی میتواند برای توربینهای سد نیز بشدت مشکلآفرین باشد.
نفوذ نمک به آب پشت سد گتوند، منجر به شوری آن شده و رود کارون را در شرف یک فاجعهی زیست محیطی قرار داده است
آقای جلالوندی افزود: «تنها تامین آب شرب و کشاورزی با رعایت ملاحظات زیستمحیطی به همراه اصلاح ساختار سد میتواند مشکلات را به حداقل برساند در حالیکه تامین آب مورد نیاز برای صنعت آن هم از طریق نیروگاه بالادست به هیچعنوان با موازین زیستمحیطی در این منطقه سازگار نیست.» منطقه اکولوژیکی جنگلهای هیرکانی به طول تقریبی ۸۰۰ کیلومتر و عرض متوسط ۲۷ کیلومتر، از آستارا در شمالغربی دریاچه خزر آغاز و تا منطقه گلیداغی واقع در منتهیالیه شرقی امتداد پیدا میکند. این منطقه که از آن تحت عنوان یک منطقه اکولوژیکی خاص یاد میشود، در حقیقت بازمانده جنگلهای پهنبرگ دوران سوم زمینشناسی است که عمر متوسط آن را بیشتر از یک میلیون سال تخمین زدهاند.
مجموع نگرانیهای کارشناسان محیطزیست در اینمورد بیشتر به دلیل تجاربی است که در گذشته رقم خورده. بعنوان مثال بررسیها نشان میدهد که عدم رعایت حقابه دریاچه ارومیه یکی از دلایل وقوع این بحران زیستمحیطی است و این مسالهای است که در مقیاس متفاوت میتواند در سایر اکوسیستمها نیز رقم بخورد. طرح حفاظت از تالابهای ایران در گزارشی که به سال ۱۳۹۲ منتشر ساخت و در آن شرایط پایه دریاچه ارومیه را تشریح کرد، متذکر شده است که ساخت و بهرهبرداری بیش از ۲۹ سد در حوضه آبریز دریاچه ارومیه با ظرفیت ۱۷۱۲ میلیون مترمکعب به انضمام ۱۶ طرح سدسازی در دست اجرا و ۱۷ طرح سدسازی در دست مطالعه به ترتیب با ظرفیتهای ۱۵۰۰ و ۶۵۷ میلیون مترمکعب در همین حوضه در دستورکار قرار دارد. در این گزارش همچنین آمده: «طی چند دهه اخیر، پروژههای متعدد توسعه و بهرهبرداری منابع آب مبتنی بر احداث سد و کنترل جریانهای سیلابی اجرا شده است و همزمان کشاورزان نیز با احداث چاههای کمعمق تا عمیق، بهرهبرداری از ذخایر آب زیرزمینی را توسعه دادهاند. مجموع این موارد به معنای تاثیرات مخرب هم بر روی تالاب و هم بر روی دریاچه است.»
ارسال نظر