نوستالژی های تلویزیون (۳)

اره
ترسناک بود
من هنوزم ازش همیترسم

خیلی جالب گفتی. لایک!

منشوري بود ؟

کارتونای دوره ی ما همشون بی مامان بودند همشون از بدبختی میگفتند مث هاج .پسر شجاع مامان نداشت ومسافر کوچولو کوزت (بینوایان).نل و پدربزرگش. بچه های الپ .......اخ که چه دوران خوشی بود زود گذشت من حاضرم تمام زندگیموبدم یک روز فقط یک روز برم تو دوران بچگیام خیلی خاطره های خوب و بد دارم

آره بندگان خدا انگار همه شون از طریق گرده افشانی به دنیا اومده بودن

یادمه اون زمان برای بار دوم که پخش میشد تو قسمت آخر یه صورت بزرگ نشون دادن که فقط دو تا چشم توش معلوم بود (از بس تصویر رو بزرگ کرده بودن که هیچ جای زن نامحرم معلوم نباشه هر کدوم از پیکسل های تصویر به اندازه یه بشقاب شده بود)اما همینطوری هم مشخص بود خانم بسیار زیباییست. من فقط هنوز که هنوزه هم نفهمیدم از یه همچون خانم زیبایی چطور چنین موجود قناس و بی سر و شکلی عمل اومده بود؟

آره از نظر تلوزیون منشوری بود:) من عکسای مامان چوبین رو دیدم که مال کارتونش بود و سانسور شده بود. لباسش مورد داشت :)
ولی به قول زیباجون اکثر کارتونای دوران ما غصه دار بودن و دنبال مامانشون بودن ولی خدایی قابل مقایسه با کارتونای الان نیستن و واقعاً خاطره انگیز بودن و هستن

آخه اون که تبلیغ نمیشه. مگر خیلی شخصیت های مثبتی بودند؟