به قلم گری کاسپاروف
عشقبازی دیکتاتورها با بازیهای المپیک
"همانند هیتلر در بازیهای ۱۹۳۶، برنامه پوتین برای برگزاری المپیک در سوچی نیز چیزی نیست جز ارضای جاه طلبیهای شخصی او و هیچ ربطی به تلاش برای ساخت روسیهای بهتر ندارد."
گری کاسپاروف، قهرمان سابق شطرنج جهان که حالا از مخالفان سرسخت سیاسی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه است در مطلبی که برای پایگاه اینترنتی مجله آمریکایی نیوزویک نوشته به انتقاد از برگزاری مسابقات المپیک زمستانی در روسیه پرداخته و آن را نه در جهت منافع ملی روسیه که تنها در راستای جاهطلبیهای پوتین دانسته است. وی مینویسد: «بازیهای المپیک زمستانی سوچی رسما گشایش یافت، هفت سال طولانی پس از پیروزی در کسب میزبانی که به شدت و شخصا از سوی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه حمایت شد. بیشتر روسها با وجود علاقه ذاتی که به ورزشهای زمستانی دارند، نسبت به تحقق چنین امری شک و تردید داشتند. چگونه است که کشوری که هیچ زیرساخت ورزشی برای کودکانش ندارد، ۱۲ میلیارد دلار برای میزبانی ورزشکاران خارجی خرج میکند؟ به نوشته یک روزنامه هلندی، بودجه رسمی برگزاری این مسابقات تاکنون بیش از ۵۰ میلیارد دلار آمریکا شده، یعنی بیشتر از تک تک بازیهای زمستانی برگزار شده در تاریخ. و جای تعجب نخواهد بود اگر ۲۵ درصد این میلیاردها دلاری که باید به سوی سوچی برود از حسابهای بانکی روسیه در سوئیس و بازار مستغلات لندن سر درآورد!
همزمان با ورود گزارشگران خارجی به هتلهای ناتمام و ویران سوچی با آبهای غیر شرب و سگهای ولگرد در اتاقها، رسانههای اجتماعی در حال حاضر سوچی را به مایه تمسخر بینالمللی تبدیل کردهاند. تنها میتوان دعا کرد که وضعیت برای ورزشکاران و هوادارانشان بهتر باشد و امنیت آنها حرفهایتر تامین شود. میزبانی المپیک در مکانی که تنها نیم روز با مقر تروریستها فاصله دارد از ابتدا کاری عبث بود و حالا نمایش نیمه تمام سازماندهندگان این رقابتها نیز مزید بر علت شده است.
این فضاحت در سوچی امری غیر معمول یا اتفاقی نیست. فساد، اصلیترین و برجستهترین اصل حکومت ۱۴ ساله پوتین است و غارت ثروت روسیه و مردمش تنها هدف مورد نظر است.
مخرج مشترک تمامی اقدامات مضحکی که برای تفسیر استراتژی ژئوپولتیکی و ایدئولوژی شخصی پوتین مطرح است، این است که گردش پول وی تضمین شود تا پوتین و دارودستهاش در راس قدرت باقی بمانند.
پوتین همچنین میخواست تا المپیک سوچی دوران پتر کبیر را برای وی زنده کند و تفرجگاه محبوب تابستانی شوروی سابق به یک جواهر بینالمللی تبدیل شود؛ همانطوری که سن پترزبورگ به عنوان پایتخت پادشاهی بنا شد. حتی میتوان گفت همانند اقدامات پتر کبیر، تغییرات پوتین در سوچی نیز بر نیروی کار رعیتی استوار بود. رهبران خارجی در مراسم افتتاحیه با همهمه و شادی در کنار پوتین قرار میگرفتند و عکسها بود که با دارندگان مدال در روسیه گرفته میشد و دیدن جذابیت در این میان کار سختی نبود. پوتین همچنین امیدوار بود تا با نمایشش احساس غرور وطن پرستانه را برانگیزد. در اینجا نوعی توهم به وجود میآید و فرمانروای مستبدی که سالها بر سر قدرت بوده است خودش را با یک کشور برابر میگیرد. به دلیل نبود مکانیسمهای بازخوردی رسانههای آزاد و انتخابات واقعی، پوتین به این باور رسیده که شهرت و بزرگیاش در حقیقت شهرت و بزرگی روسیه است و آنچه که او را خوشحال میکند شادی مردم کشورش نیز هست!
عمدا یا سهوا حکومت پوتین کاملا از راهکار بازیهای سال ۱۹۳۶ برلین برای المپیک سوچی پیروی کرده است.
در اینجا میان المپیک زمستانی ۲۰۱۴ سوچی با بازیهای تابستانه ۱۹۸۰ مسکو و ۲۰۰۸ پکن تفاوت وجود دارد. در آن رویدادها، ماشین تبلیغات سیاسی اقتدارگرا در خدمت ارتقای دستاوردهای یک کشور یا یک سیستم بود. آنها وقف شهرت و بزرگی بیشتر کمونیسم، حکومت تمامیتخواه، اعتلای سیستم و ورزشکاران آن بودند. هیچکس به یاد نمیآورد که چه کسی مسئولیت بازیهای ۲۰۰۸ پکن را بر عهده داشته و تنها ممکن است اندکی برژنف در مسکو را به یاد آورند. در همین حال رئیس کمیته المپیک روسیه و مدیر بازیهای سوچی نیز در برنامههای تلویزیونی یا جای دیگری ظاهر نمیشوند. نه، این نمایش مضحک صریحا درباره جاهطلبیها و تکبر یک مرد همیشه حاضر است که رویکردش تنها با بازیهای تابستانی سال ۱۹۳۶ برلین تطابق دارد.
البته بدی نازیها غیرقابل مقایسه است. البته هیچکس نمیتواند رقیب هیتلر خونخوار و جانی در دهه ۱۹۴۰ میلادی باشد. البته هیچکس توقع یک جنگ جهانی جدید یا تلاشی برای تقلید یک هولوکاست دیگر را ندارد. اما در کل چشمپوشی از درسهای ظهور سیاسی هیتلر و اینکه چگونه او قدرت را به دست گرفت و چگونه در خارج از کشور نادیده گرفته شد یا باعث تحریک آنها شد، احمقانه و خطرناک خواهد بود. در سال ۱۹۳۶ میلادی حتی هیتلر هم هنوز آن هیتلری که میشناسیم، نبود. بله، بسیاری در داخل و خارج از آلمان به او با دیده شک و تردید مینگریستند اما او با شادی و خوشحالی در استادیوم المپیک برلین ایستاد و از سوی رهبران جهان مورد تمجید و تکریم قرار گرفت و شاهد سلام نظامی قهرمانان جهان بود. شکی وجود ندارد که این پیروزی در صحنه جهان به نازیها جرات داد و جاهطلبیهای آنها را تقویت کرد.
عمدا یا سهوا حکومت پوتین کاملا از راهکار بازیهای ۱۹۳۶ برلین برای المپیک سوچی پیروی کرده است. روسیه نیز در واکنش به اعتراضات بینالمللی نسبت به قوانین متحجرش، امتیازاتی را قائل شد. تعداد اندکی از زندانیان سیاسی درست پیش از رسیدن خبرنگاران به روسیه، آزاد شدند. حتی حال و هوا و آهنگ تبلیغات نیز درست همانطور که ویکتور شندروویچ، نویسنده و روزنامهنگار روسی به طور عالی توضیح داده، همانند تبلیغات بازیهای ۱۹۳۶ برلین است. او به یکی از بیانیههای ولادیمیر یاکونین، سیاستمدار وفادار به پوتین اشاره دارد که در آن رسانههای غربی را به حالت هیستریک و اقدامات خصمانه ضد روسی متهم کرده و این منتقدان خارجی را به تلاش برای ایجاد اختلال و بر هم زدن المپیک زمستانی سوچی محکوم میکند. شندروویچ سپس افشا کرده که نصف بیانیههایی که کارل ریتر وون هالت، سازماندهنده بازیهای المپیک برلین در سال ۱۹۳۶ استفاده کرد، کپی شده و تنها کلمه "روسیه" به جای "آلمان" گذاشته شده است. و این جایگزینیها بیوقفه ادامه داشته است.
کمیته بینالمللی المپیک نیز در تمامی این مسائل یک شریک مشتاق نشان داده است و تاریخچهای طولانی و تاریک دارد. به طور مثال پس از برلین قرار شد که بازیهای بعدی در توکیو و رم برگزار شود. اعتراضات تصنعی توماس باخ، رئیس جدید کمیته بینالمللی المپیک درباره اینکه چطور اعتراضات رهبران خارجی به سوچی، سیاست را به داخل ورزش میکشاند، اصولا این حقیقت را انکار میکند که فروش برنامهای عظیم برای تبلیغات و فساد به یک دیکتاتوری نیز "سیاست بازی" است. با منطق غیرقابل اعتماد باخ، احتمالا کمیته بینالمللی المپیک این بازیها را مادامی که مکانی مناسب باشد و حقالزحمه فورا پرداخت شود، به کره شمالی نیز پیشکش خواهد کرد!
خبر خوب این است که دولتها و رسانههای جهان آزاد این بار به عنوان همراه، این مساله را به طور کامل تایید نمیکنند. تعداد کمی از رهبران جهان که به صورت دموکراتیک انتخاب شدهاند، به نمایش پوتین افتخار خواهند کرد. خبرنگاران که بر رسانههای اجتماعی تاثیر مستقیم دارند، تاکنون پوشش وسیعی از سرکوب و ناکامیهای کوچک و بزرگ کشور مافیایی روسیه تهیه کردهاند. به سخره گرفتن توالتهای شکسته و تابلوهایی که با دیکته نادرست در سوچی نوشته شدهاند، کار آسانی است اما از اصل داستان نمیتوان اجتناب کرد. در اینجا میتوان تحقیق و جستجوی جذابی داشت در عالم سیاست، اقتصاد و تجارت که چگونه یک حکومت با منابع بی پایان مالی و قدرت حداکثری نتوانسته طی هفت سال چند هتل با آب گرم و سیستم وایفای را فراهم کند.
درست همزمان با اینکه موسسات دولتی و جامعه مدنی در یک حکومت خودکامه به سوی زوال و از کار افتادگی میروند، صنعت بدون رقابت بازار نیز تحلیل خواهد رفت. تنها رقابت در روسیه پوتین بر سر ذائقههای سیاسی است. اگر افراد رسمی درست را نشناسید، انجام کار خوب با درآمد مناسب بیمعنا است و اگر به افراد درست وفادار باشید، موفقیت مالی شما تضمین شده است. تلاش تراژیک-کمیک پوتین برای ایجاد مرکزی مانند "سیلیکون ولی" به نام "مرکز نوآوری اسکولکوو" در نزدیکی مسکو، نمونهای مثالی از این تاثیرات است. حتی یک مستبد نیز نمیتواند همیشه با پارتی بازی به عنوان یک سبک تجاری نتیجه بگیرد.
پس از دو هفته، تمامی خبرنگاران با داستانهای خندهدار خود به خانه خواهند رفت، تمامی آرمهای "رنگین کمان" کنده خواهند شد و روسها میمانند و فاجعه زیست محیطی، فساد و سرکوب، بدهی و کلاهبرداران و جانیهایی که مسبب این رویدادها هستند. آینده روشنی برای سوچی تصور نمیشود مگر آنکه شما جزو آن دسته از افرادی باشید که میخواهید دیگران نیز مثل شما بدبخت باشند. جام جهانی ۲۰۱۸ میلادی نیز در روسیه برگزار خواهد شد و در حال حاضر گزارشها حاکی از آن است که چقدر این کشور از برنامه عقب است.
من هم یک ورزشکارم و هم یکی از طرفداران ورزش و هیچ چیزی جز آرزوهای خوب برای ورزشکاران حاضر در المپیک سوچی نمیخواهم. روسیه یک کشور سربلند و زیبا است که چیزهای بسیاری برای ارائه به بازدیدکنندگان و جهان دارد. امیدوارم که جهان اجازه ندهد تا صدای مخالفان، فعالان و اقلیتهای ستم دیده روسیه تحتالشعاع تحسینها و تشویقها قرار گیرد.»
ارسال نظر