ناگفته های نیما نکیسا از وداع زودهنگامش
نیما نکیسا میگوید: آنهایی که دنبال تحریم من رفتند، مجبورند تا ۲ سال آینده به من به عنوان یک دکتر و مدیر فوتبالی احترام بگذارند.
روزنامه خبرورزشی گپ و گفتی خودمانی با دروازهبان نام آشنای دهه ۸۰-۷۰ فوتبال ایران انجام داده که برایتان جالب و جذاب است، بخوانید.
چند هفته قبل به عنوان یکی از اعضای تیم پیشکسوتان پرسپولیس مقابل آث.میلان بازی کردی در حالی که در مرز ۳۸ سالگی هستی یعنی همسن و سال نیلسون دروازهبان برزیلی پرسپولیس. فوتبال نیما نکیسا در سن کم گل کرد و زودتر از حد توانش پایان یافت. چرا؟
متأسفانه همینطور است. آنچه مسلم است کمتجربگی، تصمیمات اشتباه، پایبندی به یکسری اصول ارزشمند اخلاقی و در کنارش کملطفی، کج سلیقگی و نامرادیها باعث شد به آنچه توانش را داشتم نرسم. بازی در پرسپولیس، تیمملی و جامجهانی و بازی در اروپا افتخارات بزرگی است اما وقتی دقیقتر و منطقیتر به مسائل نگاه میکنم مثل شما به این نتیجه میرسم. نیما نکیسا باید خیلی بیشتر بالا میرفت، نشد و به جای افسوس در حال ساختن آینده بهتری هستم.
در فوتبال؟
هم فوتبالی و هم غیرفوتبالی.
شنیدهایم در مسابقات آسیاویژن مشغول مربیگری هستی؟
این استارت کار است، سرمربی تیم داماش ایرانیان شدم. وقتی تیم را تحویل گرفتم در ۱۱ بازی ۱۱ امتیاز گرفته بود و حالا در هفته بیستویکم، ۲۷ امتیاز داریم که نشاندهنده پیشرفت کار است.
کلاسهای مربیگری رفتهای؟
کلاس A مانده که سال آینده برگزار میشود. در کنار آن سخت درگیر اتمام تحصیلات هستم.
در چه مقطعی؟
کارشناسی ارشد، رشته آسیبشناسی و حرکات اصلاحی ورزشی. لیسانسم را با معدل ۸۶/۱۸ گرفتم و در دانشگاه هم رتبه نخست را به دست آوردم. امیدوارم در این راه با استفاده از تجربیات تلخ گذشته به موفقیت برسم.
کدام تجربیات تلخ؟
مربوط به جوانی و فوتبال است، به اینکه نباید ناحق گفت اما هر حقی را هم که دیده شد نباید به زبان آورد! مگر خاطرتان نیست در سال موفقیت تیمملی در جام ملتهای آسیا و پس از آن صعود به جامجهانی فرانسه چه حواشی زیادی دور فوتبالمان بود؟ من یکی از اعضای تیم بودم اما جوایزی مثل خودرو، موبایل و دلار را همه گرفتند جز من! در واقع به من ندادند.
چرا؟
دوست نداشتند پاداش مرا بدهند.
آخرین بازیات برای تیمملی چه سالی بود؟
در بازیهای آسیایی که یورگن گده سرمربی تیمملی بود جلوی عمان بازی کردم، همان مسابقهای که نادر محمدخانی گل به خودی زد. بعد از بازی چند نفر از بازیکنان بزرگ تیمملی به مسئولان گفتند اگر نیما نکیسا در تیم باشد ما دیگر نیستیم.
چه عاملی باعث شد ملیپوشان چنین تصمیمی بگیرند؟
دوست داشتند رفیقشان دروازهبان تیم باشد.
چه کسی؟
گذشتهها گذشته و هیچ منطقی وجود ندارد که کالبدشکافی کنم و حاشیهسازی شود.
اگر حقت را ضایع کردهاند چه ایرادی دارد به جزئیات اشاره کنی و اسم بازیکنانی که برایت خط و نشان کشیدند را بگویی؟
فایدهای ندارد، من دنبال تخریب آدمها نیستم. آنهایی که دنبال تحریم من رفتند، مجبورند تا 2 سال آینده به من به عنوان یک دکتر و مدیر فوتبالی احترام بگذارند. باز تأکید میکنم قطعاً من هم ضعف داشتم وگرنه نمیتوانستند در اوج کنارم بگذارند.
خاطرم هست در دوره فوتبالت میگفتند نیما نکیسا خیلی تحتتأثیر پدرش قرار دارد و...
ببخشید تحتتأثیر چه کسی قرار میگرفتم؟ میگفتند چرا نیما مدام با پدرش است؟ خب با چه کسانی میگشتم؟ با لاتها؟ با اراذل؟ با خلافکارها؟ با منشوریها؟ پدر من هم میتوانست مرا ول کند به حال خودم و برود با رفقایش تفریح کند. احمدآقای عابدزاده چند مرتبه به شوخی و جدی این حرف را زد اما الان که امیر بزرگ شده خودش با عشق و با نگرانیهای خاص پدرانه پیگیر کار پسرش است و سر مسابقاتش میرود. این خصلت پدران نمونه و مسئولیتپذیر است. من 18 سالم بود که رفتم تیمملی و پدرم که یک عمر زحمتم را کشیده بود، دوست داشت بیاید ورزشگاه بازی پسرش را ببیند. آیا جرم بود؟ من به هر چیزی که رسیدم از صدقه سر پدر و مادرم بود. اگر دروازهبان پرسپولیس و تیمملی شدم، اگر به اروپا رفتم، اگر آلبوم دادم بیرون، اگر به سینما رفتم، اگر آهنگسازی بلدم و میتوانم ساز بزنم، از حمایت و تشویق پدر و مادرم است و تا روزی که زندهام نوکرشان هستم. اگر امروز مهرههای کمر مادرم مشکل دارد به خاطر این است که هر روز لباسهایم را با عشق میشست و اتو میکشید. هر روز که میرفتم سر تمرین انگار لباسهایم را یک ساعت قبل از کمپانی خریدهام بس که تمیز و اتو کشیده بود. اکنون هم که 38 سال سن دارم با پدرم رفاقت میکنم. همین امروز که از خواب بیدار شدم، دیدم کلهپاچه روی شعله ملایم گاز است و کنارش پدرم برایم یادداشت گذاشته «قهرمانم از خواب بلند شدی این متاع را بزن به بدن». عشق پدرم را ببینید؛ 6 صبح رفته برای من کلهپاچه خریده، آرام کلید انداخته و طوری وارد منزلم شده که من بیدار نشوم. قابلمه را گذاشته روی گاز، یادداشت هم برایم نوشته و رفته اما میتوانم انتقاد غیرمنصفانهای هم از پدرم داشته باشم، ایشان روابط ناسالم فوتبال را نمیشناخت و به آن اعتقاد نداشت در حالی که در این فوتبال گاهی مجبوری راه درست را نروی! اتفاقاً چند وقت قبل به علیرضا حقیقی این حرفها را زدم و گفتم علیرضا میدانم پدرت عاشق توست اما به صورت نامحسوس از راهنماییهایش استفاده کن و به تو پیشنهاد میدهم در محل تمرین و استادیوم زیاد در کنار هم دیده نشوید.
اشاره کردی به احمدرضا عابدزاده. قبول داری از بدشانسی نیما نکیسا بود که در دوره عابدزاده شکوفا شد مثل خیلی از مهاجمانی که به علی دایی خوردند!
در بزرگی آقای عابدزاده جای شکی وجود ندارد. ایشان یک استثنا بود و هنوز هم هواداران بسیاری دارد، چرا نکیسا ندارد؟ چرا خیلی از ستارههای قدیمی ندارند؟ یادم هست وقتی عابدزاده توپ را با یک دست میگرفت همه برایش دست میزدند اما من سرتمرین وقتی توپ را یک دستی گرفتم مؤاخذه شدم و مربیانم گفتند این مسخرهبازیها چیه؟ میخواهی آدم را دق بدهی؟ اما جرأت نداشتند به آقای عابدزاده چنین حرفی بزنند!
در تمام آن سالها روابطتان سرد و پرتنش بود؟
تنش خاصی نداشتیم، ایشان بیمحلی میکرد و من هم سرم به تمرین و بازی بود.
در جام ملتهای آسیا 96 امارات تو دروازهبان اصلی بودی تا اینکه در بازی با عربستان وقتی کار به ضربات پنالتی کشید، تعویض شدی و عابدزاده وارد میدان شد با این حال باختیم. بعدها به این تعویضت معترض شدی درست است؟
در آن سال واقعاً آماده بودم، در طول فصل از 7 پنالتی که به دروازهام زده بودند 5 تایش را گرفته بودم و آقای مجید جلالی میتواند این موضوع را به عنوان سرمربی وقت مقاومت مشهد تأیید کند. جام ملتهای آسیا آغاز شد و همه را من بازی کردم. جلوی عراق، تایلند، کره و عربستان بازی کردم و دقیقه 119 همان مسابقه یک توپ را از زیرطاق دروازه درآوردم ولی ناگهان تعویضم کردند و کل بازیها به اسم آقای عابدزاده تمام شد! پس از آن به بازی تیم منتخب جهان و منتخب آسیا در هنگکنگ دعوت شدم ولی فدراسیون فوتبال نامه زد که نکیسا مشکل دارد و بازیکن دیگری را به جای او میفرستیم! من هیچ مشکلی نداشتم، از ایران بنده، علی دایی، خداداد عزیزی و کریم باقری دعوت شدیم اما خیلی راحت نگذاشتند من بروم. در شرایط رشد بسیار خوبی بودم اما حتماً اخلاقم بد بود که از من حمایتی نمیشد. حتی خاطرم هست در پرسپولیس آقای عابدزاده با کشاله پاره رفت ایستاد درون دروازه تا من بازی نکنم و برای آینده دردسرساز نشوم.
بعد از بازی فراموشنشدنی ایران - کرهجنوبی که 6 بر 2 به پیروزی رسیدیم اخباری مبنی بر دلخوری مایلیکهن از نیما نکیسا به تهران رسید، موضوع چه بود؟
نیمه اول را 2 بر یک باخته بودیم. 2 گل خورده بودم و خیلی ناراحت بودم تا وارد رختکن شدم، دستکشهایم را درآوردم و کوبیدم روی ساکم. حاجی مایلی آمد و دقیقاً گفت: «بابا چه شده؟ ناراحت نباش. میروید نیمه دوم 5 تا به اینا میزنید» عیناً حرف حاجیمایلی درست از آب درآمد و تیمملی در نیمه دوم 5 تا به کره زد و بازی را 6 بر 2 بردیم. برگشتیم هتل توی آسانسور پاداشهایمان را تقسیم کردند. به هر بازیکن 500 دلار دادند، به من 400 دلار. پرسیدم چرا پاداش من کمتر است؟ گفتند حاجیمایلی 100 دلار جریمهات کرده، گفتم اگر به خاطر موضوع دستکش است باید بگویم از گل خوردن ناراحت بودم و اگر کارم بد بوده حقم است کل این مبلغ را جریمهام کنید. فردایش سر زمین باشگاه الاهلی نشسته بودیم تا سوت استارت تمرین را بزنند که حاجیمایلی آمد و گفت «آقای فلانی غوره نشده مویز شدی» حتی میخواستن مرا برگردانند تهران.
احتمالاً موضوع دیگری هم بوده که یک دفعه اینقدر برایت سختگیری کردهاند.
بله، بعداً فهمیدم آقایی که پاداشها را توی آسانسور تقسیم میکرد رفته به حاجی مایلی گفته نکیسا اعتراض کرد و گفت این پولا که برای من پول نیست برید بابا!
بعد از بازی ایران و قطر که مایلیکهن برکنار شد چه چیزی در خاطرت هست؟ گویا برخی بازیکنان در جریان موضوع بودند.
فقط یادم هست در اتوبوس تیمملی نشسته بودم که حاجیمایلی با ما خداحافظی کرد و گفت با من تماس گرفتند و گفتند دیگه سرمربی تیم نیستی و باخنده ادامه داد هر آمدنی رفتنی دارد و خداحافظ شما! اگر هم بازیکنی میدانسته من بیاطلاع هستم، من جزو جوانترها بودم. سر موضع آقای عابدزاده، خیلی از دیگر بازیکنان با من گرم نبودند. به قول معروف با جوانترهای تیم گپ و گفت داشتم.
بعد از آن تحولات وییرا سرمربی شد و به جامجهانی 98 فرانسه صعود کردیم، در بازی تدارکاتی مقابل آث.رم که یک نیمه هم خودت درون دروازه بودی شکست سنگینی خوردیم و ایویچ برکنار شد،.هنوز هم خیلیها میگویند بازیکنان کودتا کردند. از این ماجرا که اطلاع داری چون در بطن کار بودی!
ما طبق توافق و اعلام قبلی با آث.رم بازی دوستانه داشتیم اما صبح روز بازی آمدند، گفتند بازی لغو شده و بروید سالن وزنه و بدنسازی کنید، میدانید در آن دوره تمرینات بدنسازی تیمملی چقدر پرفشار بود. برگشتیم ناهار خوردیم که گفتند بازی برگزار میشود. بدن تمام بازیکنان خستگی و گرفتگی داشت و تابلو بود که با آن وضعیت جسمانی بدجور میبازیم. اگر بازیکنانی در کودتا نقش داشتند یا حتی اطلاع داشتند من نفهمیدم چون جزو جوانهای تیم بودم. در آن برهه عابدزاده، زرینچه، باقری، خداداد، دایی، استیلی و... بزرگترهای تیم بودند اما مطمئن باشید در بحث کلهپا کردن مربیان، بازیکنان نقش مهمی ندارند. این اتفاقات در سیستم کلان میافتد مثل همان اتفاقی که برای دکتر دادکان در جامجهانی آلمان افتاد، مثل اتفاقی که سال 78 برای ناصرخان حجازی رخ داد و مثل برکناری آقای مایلیکهن در قطر. تصمیمات از بالا گرفته میشود و اگر لازم باشد از چند بازیکن و بوقچی و بعضاً دستیار(!) کمک گرفته میشود. ما به آث.رم به خاطر شرایط جسمانی باختیم و 4 روز بعد 4 تا به اینتر میلان زدیم و در جامجهانی هم انصافاً تیمملی عالی بود و اگر تجربه بالاتری داشت چه بسا از گروهش صعود میکرد.
چه کسانی به شما گفتند بازی با آث.رم لغو شده؟
اگر اشتباه نکنم آقایان نوآموز و ذوالفقارنسب.
بابت گلی که از یوگسلاوی خوردی خیلی مورد انتقاد قرار گرفتی، هنوز به آن گل فکر میکنی؟
کسی نمیگوید یک دروازهبان چند توپ گرفته اما اگر یک گل بد خورده باشد در اذهان میماند. مگر اینکه مثل آقای عابدزاده یک جامعهشناس غریزی باشی و دوستداران زیادی کسب کنی. گل یوگسلاوی در ذهن خیلیها ماند اما به عنوان مثال گلی که بیرهوف به ما زد و دروازهبانمان میتوانست بگیرد مورد توجه قرار نگرفت یا مثلاً 2 گلی که در دربی 9 دی 79 استقلال زد! منظورم گل نوازی از نقطه کرنر و گل هاشمینسب است یا اشباهات فنی که در بازی با استرالیا صورت گرفت و در نهایت همان کاریزمای بالا باعث شد همه نیمه پر لیوان را ببینند. باز هم تأکید میکنم خیلی ایرادها را در خودم میبینم مثلاً تا رفتم فیلم بازی کردم همه گفتند کار بدی انجام داد در حالی که قبل و بعد از من خیلیها نظیر علی پروین، احمدرضا عابدزاده، جواد زرینچه، افشین پیروانی و این اواخر پژمان جمشیدی فیلم بازی کردند. به نظر شما بنده بعد از پایان فوتبالم باید از چه راهی کسب درآمد کنم؟ زمان ما که پولهای امروزی نبود تا به قول معروف بار خودمان را ببندیم. در روحیه من هم نیست که بروم در نمایشگاه اتومبیل ماشین بفروشم یا ساختمانسازی کنم. روحیه من تهاجمی نیست. روحیه جنگندگی با آدمها را ندارم. در عین حال که منطقی هستم احساساتی هم هستم. یک بچه جلویم گریه کند بغض گلویم را میگیرد و به زحمت جلوی اشکم را میگیرم. این روحیات من است. برخی میگویند خوب است و خیلیها هم میگویند خوب نیست.
باتوجه به تحصیلاتت چرا در دانشگاه یا اصلاً دانشگاه علمی و کاربردی باشگاه پرسپولیس مشغول به کار نمیشوی؟
دعوت به استادی شدم. مدارکم را ارائه کردم نمرات را دیدند. سوابق تدریس زبان داشتم که ارائه کردم اما ناگهان یکی از مسئولان تصمیم گرفت بنده نباشم! به هر حال «آنها» مرا از دست دادند. برایشان بد نبود یک بازیکن پرسپولیس با سوابق ملی در دانشگاه این باشگاه تدریس کند. بنده در زبان تخصصیام که یونانی و ایتالیایی است اما کاربرد چندانی ندارد در زبان عمومی انگلیسی که خیلی هم کاربرد دارد و در دروس تخصصی تربیتبدنی میتوانستم در خدمت دانشگاه پرسپولیس باشم که نخواستند و گلایهای هم ندارم.
در میان دروازهبانهای کنونی کشور کدامها را قبول داری.
انصافاً گلرهای خوبی داریم. مهدی رحمتی و رحمان احمدی از نظر فنی و روحی و تجربه در سطح مطلوبی قرار دارند اما من برای رحمتی ناراحتم. من 2 سال قبل که مهدی برای استقلال، تیم امید و تیمملی بازی میکرد به خودش گفتم آدمی که تند برود، موتور میسوزاند و تعداد بازیها و فشاری که روی توست خیلی بالا و فراتر از استانداردهاست و نمیشود که 4-3 روز در میان بازی کنی. همین فشارها باعث مصدومیت مچ و زانوی رحمتی شد و او را عصبی کرد تا در نهایت آن تصمیم را بگیرد، در حالی که حقش بود بعد از این همه سال برود برزیل و اگر میرفت جامجهانی به بهترین تیمهای اروپایی ترانسفر میشد. اگر رحمتی نباشد من رحمان احمدی را یک گزینه خوب میبینم.
دانیال داوری چطور؟
در بازی ایران و لبنان دقت کردم و دیدم جایگیریهایش ایراد دارد و در صحنه گل با کمر به زمین خورد و به نظرم دروازهبانی که اینطوری با کمر به زمین میافتد خیلی کار دارد.
صحبت خاصی مانده؟
تمام حرفهایی که زدم خاطراتی است که وجود داشته و مسلماً برخی را آزردهخاطر میکند ولی من چنین نیتی ندارم و فقط پاسخ سؤالات شما را دادم.
ارسال نظر