داستان من و رضا گلزار

پرخرج يعني پول بيت‌المال را در فيلمي خرج كنيم كه مردم هنگام ديدن «هو» كنند، ولي فيلمي كه 600-500 ميليون تومان هزينه‌اش شود و مطابق با استانداردهاي سينما پيش برود، نبايد نام پرهزينه رويش گذاشت. ما بايد از يك‌سري المان استفاده كنيم كه مردم را جذب كند و به سينما بكشاند. اين‌كار باعث مي‌شود چرخ سينما بچرخد ولي اگر هزينه زياد باشد و فروش آن هم بالا باشد اسمش پرخرج نيست، فيلمي پرخرج است كه بيشتر از هزينه ساختنش، بازگشت مالي نداشته باشد، يعني خرج الكي شده باشد. من سال گذشته وقتي «دموكراسي تو روز روشن» را ساختم همه در مورد دستمزد گلزار صحبت كردند و گفتند پرهزينه است ولي اين فيلم 3 برابر پولي كه براي ساختش خرج شد، فروخت. در فيلم «شش نفر زير باران» ما دستمزد بيشتري به گلزار داديم ولي اين پول به نظر من زياد نيست چون اين پول براي يك سوپراستار اصلا بالا نيست، دستمزد بقيه عوامل سينما پايين است، مشكل نبودن تعادل در سينماست، بعد هم هر تهيه‌كننده‌اي مختار است، كارگردان پيشنهادش را مي‌دهد تهيه‌كننده يا آن مبلغ را مي‌پذيرد يا نمي‌پذيرد.

خود من مي‌گويم فيلمي كه رضا گلزار در آن باشد، فيلم خوبي است. به نظر من او بازيگر خوبي است و قطعا طرفداران زيادي دارد، تعريف سوپراستار همين است ديگر. حالا به خاطر هرچيزي كه هست من كاري به آن ندارم، او يك سوپراستار است، به نظرم او به خاطر يك‌سري المان‌ها تبديل به چهره شده، ممكن است شما بگوييد به خاطر قيافه‌اش است، يكي ديگر بگويد به خاطر حواشي است كه دارد، هركس ممكن است چيزي بگويد. اولين چيزي كه باعث مي‌شود من از رضا خوشم بيايد اين است كه او خيلي فهيم و باشعور است و مي‌فهمد كه من از او چه مي‌خواهم. من در فيلم «دموكراسي تو روز روشن» اولين‌باري بود كه رضا را مي‌ديدم و از قبل، دوستي با هم نداشتيم، خيلي ساده او را دعوت كردم، با هم صحبت كرديم و آنجا تازه فهميدم خيلي آدم باهوشي است. هر كارگرداني، يكسري بازي‌ها را دوست دارد و اين‌ها سليقه‌اي است مثلا خود من بازي يكسري از دوستان را كه ممكن است خيلي هم چهره باشند، دوست ندارم و فكر مي‌كنم بازي آن‌ها به دل نمي‌نشيند، ممكن است خود آن آدم را دوست داشته باشم ولي بازي‌‌اش را نه، ولي بازي رضا گلزار را دوست دارم. رضا در هر ۲ فيلم من متفاوت بود. او پسر بسيار خوبي است و الان يكي از صميمي‌ترين دوستان من است.


براي اين فيلم قرار بود خانم «هان‌هاي گين» يا همان «سوسانو» بازي كند با او صحبت هم كرديم و مذاكره به مراحل خوبي رسيد، حتي ايشان فيلمنامه را خواندند و سر دستمزد هم به توافق رسيديم ولي چون فيلمبرداري ما عقب افتاد معاملات به هم خورد و ايشان يك قرارداد از قبل داشت و بايد در‌آن بازي مي‌كرد، به همين خاطر نشد كه با هم كار كنيم، ما چند گزينه ديگر هم داشتيم مثل عمرشريف، آميتا باچان و بازيگر سريال فرار از زندان «سوكر» ولي هركدام به دلايلي نشد.


وقتي براي اولين‌بار فيلمنامه را خواندم، فهميدم كه روايت نو و جديدي است.‌ فيلمنامه هم از ۶-۵ داستان متفاوت و جدا از هم تشكيل شده بود كه بعد به هم گره مي‌خوردند. مخاطب الان سينماي ما عادت كرده كه فكر نكند و وقتي فيلم مي‌بيند ذهنش را درگير حل معما نمي‌كند. من خيلي نگران بودم كه اين مخاطب وقتي با فيلم من كه يك فرم جديد دارد روبه‌رو مي‌شود چه واكنشي نشان مي‌دهد. تصميم گرفتم اين داستان‌ها را با يك المان به هم گره بزنم، فرزاد حسني براي همه يك حس نوستالژي دارد، به‌خاطر اتفاق‌ها، حواشي و اجراهايي كه داشته. رضا رشيدپور و اميرحسين مدرس هم همين‌طور، آن‌ها در اين داستان‌ها نقش خودشان را ايفا مي‌كنند و هركدام اهرم‌هايي در داستان‌هاي من هستند كه باعث مي‌شوند بيننده خط سير فيلم را گم نكند و گيج نشود. بازي هر سه نفر آن‌ها هم خوب بود. فرمان فتحعليان، دوست نويسنده فيلم ما بود و ما چون مي‌خواستيم يك خواننده در سكانسي حضور داشته باشد با او صحبت كرديم و او هم پذيرفت.


من دارم سينماي نو و جديدي را تجربه مي‌كنم و از خيلي از كساني كه اين موضوع را درك نمي‌كنند دلگير هستم، من در كارهايم سعي كردم به سينماي روز دنيا نزديك شوم هم از نظر ساختار و هم روايت، وقتي كسي چيزي را تجربه مي‌كند، كارش ارزشمند است و بايد به او كمك كرد‌، وقتي خود من صادقانه مي‌گويم درحال كسب تجربه هستم پس بايد اشتباهاتم را ببخشند، اي كاش اين تجربه كردن ديده شود. منتقدين سينماي ما اگر داستان فيلم را دوست داشته باشند ديگر به كارگردان آن كاري ندارند، متاسفانه هنوز نتوانسته‌اند داستان و ساختار را تفكيك كنند. فيلم «شش نفر زير باران» تجربه جديدي است و اگر كسي كمي فيلم‌بين باشد و فيلم‌هاي روز دنيا را ببيند، مي‌فهمد كه اين فيلم، چند قدم به سينماي روز دنيا نزديك شده است، در اين كار ما استوري بورد سه‌ بعدي داشتيم و تدوين با سيستم‌هاي هاليوودي يعني روي پرده انجام شد ولي كساني كه فقط به محتوا مي‌پردازند اين چيزها را نمي‌بينند.

منبع : مجله زندگی ایده آل