۷۱۴
۵۰۰۷
۵۰۰۷
پ

ديداري نوروزي با اكبر عبدي و بازگويي خاطرات دوران جواني با آقاي خنده

چرا ما آجــيل نمي‌خـــريم؟

در نوروز ۹۰ به ديدارآقاي خنده سينماي ايران رفتيم. اين دو صفحه تنها بخشي از حرف‌هايي است كه اكبر عبدي رضايت داد در مجله سيب سبز منتشر شود. اميدواريم از خواندن آن لذت ببريد و البته آرزومنديم سال خوبي را پشت سر بگذاريد.

چرا ما آجــيل نمي‌خـــريم؟

خاطره آن شلوار جين سوخته

در دوران كودكي خيلي چاق و تپل بودم. شلوار جين خيلي مد بود اما اندازه من وجود نداشت. پدر من مكانيك ماشين‌هاي نساجي در كارخانه چيت‌سازي تهران بود. يك سال كارخانه پدرم، پارچه جين توليد كرد و ما چند متر خريديم به قيمت آن زمان يادم است 18 تومان و پنج‌زار پول پارچه شد و 12 تومان هم داديم چهار‌راه لشگر دوختند و چهارشنبه‌سوري حاضر شد، دو روز بعد هم عيد بود. من از خوشحالي‌ شلوار جين را شب چهارشنبه‌سوري پوشيدم و آمدم توي كوچه. آن‌موقع پاچه گشاد مد بود و پاچه‌اش را هم تا مي‌كرديم بيرون. بچه‌ها تو كوچه بدجنسي كردند و يك تكه ذغال داخل پاچه شلوار من انداختند. بوي سوختگي به مشامم رسيد ولي فكر نكردم كه شلوار من باشد. خلاصه شلوار سوخت و من آن سال مجبور شدم لباس كهنه‌هاي پارسال را بپوشم و اين جريمه‌ام بود كه مواظب نبودم.


اتفاق هميشگي بين من و پدرم!

من بعضي وقت‌ها مي‌گويم اگر تلفن من را خواست بگوييد نيستم. پدرم پشت تلفن به مخاطب مي‌گويد: «اكبر مي‌گه بگو نيست.» به پدرم مي‌گويم چرا نگفتي؟ او مي‌گويد به‌نظرت وقتي شما اينجا نشستي، من دروغ بگويم نيستي، درست است!


پيشنهاد مي‌دهم هديه بدهيد

از ميان آجيل‌هاي شب عيد، فندق و بادام را خيلي دوست دارم؛ البته اگر وارداتي نباشد چون مزه ندارد ولي كلا آجيل براي پذيرايي در سال نو برايم خيلي مهم است. البته بعد از 15 اسفند 1381 كه برادرم اصغر عبدي شهيد شد ديگر به آجيل و تنقلات عيد توجه نمي‌كنيم. ولي كلا مسئوليت تهيه سور و سات عيد از جمله آجيل و ميوه و شيريني عيد را به‌عهده مادر مي‌گذاريم. مادر هر چه براي خودش تهيه مي‌كند براي ما و برادران ديگرم هم تهيه مي‌كند. من قديم‌ها قبل از بيماري‌ ديابت‌ام شيريني دوست نداشتم و فقط عاشق آجيل بودم اما نمي‌دانم چه حكمتي است از وقتي ديابت گرفتم، علاقه زيادي به شيريني پيدا كرده‌ام. ولي توصيه مي‌كنم شيريني را از زندگي دور كنيد و از آجيل‌هاي كم نمك استفاده كنيد به‌خصوص افرادي كه دچار ديابت و فشار خون هستند بايد بيشتر به اين مسئله توجه كنند. بهترين چيزي كه پيشنهاد مي‌كنم به ديگران هديه بدهيد اين است كه به خانواده‌هايي كه دوست‌شان داريم، دستگاه تست قند خون هديه دهيم. كشف بيماري ديابت در خانواده‌ها به‌نظر من، 80 درصد به درمان كمك خواهد كرد چون به موقع تشخيص مي‌دهيم و ديرتر دچار عوارض بيماري مي‌شويم. دور از جان هم‌وطنان‌مان خيلي‌ها شايد اين بيماري را دارند و بي‌خبرند. اين هديه كمك مي‌كند به موقع از خطرات چشمي، قلبي و كليوي ديابت جلوگيري كنيم. در مورد افراد چاق بايد گفت پياده‌روي، ورزش،دارو و درمان با نظر پزشك حتما موثر است اما به‌نظر من مهم‌ترين اصل، كم خوردن و كاهش وزن و مقابله با چاقي است. تا وقتي آدم تصميم نگيرد كم بخورد لاغر نخواهد شد.


چگونه وزن كم كردم؟

در مشهد فيلم «استخوان‌هاي بابام» را داشتم بازي مي‌كردم و يك شب مهمان دكتر رضواني شدم. آن‌موقع كمر‌درد زيادي داشتم. دكتر به من گفت: اگر مي‌خواهي تا چند ماه ديگر مشكل ديسك كمر پيدا نكني بايد وزنت را پايين بياوري و درضمن گفت چاقي شكم مثل يك كيف كوله‌پشتي به كمرت فشار مي‌‌آورد و موجب مي‌شود ديسكت بيرون بزند. اين مسئله موجب شد من به‌طور جدي براي كاهش وزن تلاش كنم. زماني ۱۲۷ كيلو وزن داشتم ولي آن‌قدر تلاش كردم تا كم‌كم به ۱۰۰، ۹۰ و الان هم به ۸۳ كيلو برسم.باور كنيد از گرسنگي گريه مي‌كردم. خيلي سخت‌ بود وقتي كه هنوز سير نشدي از پاي سفره و خوردن قورمه‌سبزي و چلوكباب بلند شوي اما وقتي به كمردرد فكر مي‌كردم به‌طور جدي با چاقي مبارزه مي‌‌كردم.در خانواده ما، من از همه چاق‌تر بودم اما الان برادران ديگرم دارند چاق مي‌شوند، درحالي‌كه من لاغر شده‌ام. علي‌آقا عبدي برادرم كه بعد از ازدواج در شمال زندگي مي‌كند، به دليل دست‌پخت خوب شمالي‌ها اين روزها چاق شده است. الان من از ساير اعضا خانواده لاغر‌ترم البته دخترم الميرا و همسرم هم چاق نيستند.


اتفاقات برتر زندگي من

  • تلخ‌ترين رخدادهاي سال 89 بستري شدن خودم، مادرم، پدرم، همسرم و زن‌دايي‌ام كه مادر همسرم هستند و تعدادي از دوستانم در بيمارستان بود.
  • سالي كه گذشت به‌دليل بيماري‌هاي زياد، كم كار كردم اما از دكتر اسدي، رئيس بيمارستان پارسيان، دكتر عزيزي، متخصص غدد، دكتر هاشميان جراح چشم و در كل از همه پزشكاني كه در طول درمان من به كمك كردند تشكر ويژه مي‌كنم.
  • امسال فيلم « سرخابي » را با دخترم بازي كرديم. اين فيلم يك ويژگي دارد و آن اين است كه الميرا دخترم براي نخستين‌بار بازي كرد و با هم جلوي دوربين رفتيم و رفتارهاي عاطفي پدر و دختري را خيلي نزديك با هم اجرا كرديم.
  • اين نقطه پررنگ سال 89 در تاريخ كاري من بود. كارگردان و فيلمبردار هم خيلي راضي بودند.
  • ما ايراني‌ها يك اخلاقي داريم كه هميشه خدا را شكر مي‌كنيم، حتي اگر اتفاق ناگواري هم بيفتد باز هم خدا را شكر مي‌كنيم كه شايد احتمال رخداد ناگوارتري هم وجود داشت.
  • به هم تعارف زياد خوردن نكنيم. تعارف زياد، برخي اوقات افراد را در شرايط سخت قرار مي‌دهد به فردي كه بيمار است، ديابت دارد و نمي‌تواند شيريني بخورد، نبايد اصرار كرد. به‌نظر من هر كسي كه دست اولي را براي آشتي بياورد جلو آن فرد بزرگ است ولي ممكن است از نظر سني كوچك باشد. اگر عاشق هم هستيم به هم دروغ نگوييم. منظورم اين است كه مثل بازيگران‌در زندگي بازي نكنيم و واقعي باشيم. اما متاسفانه برخي افراد در زندگي معمولي خود خوب بازي مي‌كنند.
  • سعي كنيم در جمع خانواده‌ها و دوستان و آشنايان خوب زندگي كنيم و از دروغ به دور باشيم.
منبع : مجله سیب سبز
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج