طنز؛ روايت خسته چند خاطره دشوار
امیرقباد در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: نچنچ گویان سرش رو کرده تو؛ یه نفس خاردار میکشه، میگه: پیامرسان داخلی فقط عذرا سه نقطه!
امیرقباد در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: نچنچ گویان سرش رو کرده تو؛ یه نفس خاردار میکشه، میگه: پیامرسان داخلی فقط عذرا سه نقطه!
میگم: این سه نقطه مضافالیه حساب میشه؟ میگه: نه! کاملا ترکیب وصفیه. از وقتی میره پیلاتس خودش رو عژرا صدا میکنه. بعد چون ذال سه نقطه در کیسه هیچ الفبا فروشی نبود به چنین اوصافی منجر شدیم. میگم: حالا چه کرده؟ میگه: هیچ! پیامرسانی. فقط مشکل اینجاست که اونطور پیام رو میرسونه که نه سیخ بسوزه نه کباب. گاهی هم جوری میرسونه که هم سیخ ذوب میشه و هم کباب زغال. یه جور دلبخواه طور و با کش و قوس و اطوار خودش.
میگم: یجور برخورد میکنی انگار دیگرون پیام رو کادو پیچ میارن دم منزل. بعد با چشم گشادی و دل فراخی و نگاه فرخنده و لبآکنده از مهر و سرِ سَرریز از وفا، خیلی متین و موقر پیام تو رو میذارن توی همون جعبه بر میگردونن. پیام باید بیواسطه باشه. رودررو. وگرنه هرکسی از ظن خود جملهها رو پس و پیش میکشه. میگه: داداش غرب وحشی دورانش گذشتهها. مگه میخوای دوئل کنی رودررو. یه جملهاس. میخوای بگی: «فلانی ساعت هشت میخوام برم نونوایی نخ بریسم». دیگه نباید بری بگی: «بهمانی هشت تا نون میخواد؛ ناخون خشک نباش».
میگم: خب همین دیگه! برو پیامات رو بده عذرا خانم؛ بعدش بشین لب پنجره واسه گوش بیصاحاب من وامونده جیغ جیغ کن که: وا پیاما!
یه خنده شیطون آویز لباي زشتش شده، میگه: تو طرفدار صیانت و اینا از حریم خصوصی نیستی پس. میگم: تو کلا من رو تبدیل به ساحت عمومی کردی؛ بعد برام از حریم خصوصی میگی؟ من یه دست به آب با دل خجستگی نمیرم از فضل تو.
میگه: حالا اون پیامآور خودت رو هم که همه در جریانن. نگم برات! میگم: ای پدر «دیت» بسوزه! میگه: دیت اگر پدر داشت که بچهاش رو دست تو چلاق نمیسپرد. میگم: چلاق تویی که معلوم نیست چطور کارت به عذرا افتاده، برای پیامرسانی؛ که اینجور جیگرت بوی تهدیگ شیربرنج گرفته. میگه: تهدیگ رو کسی ازش حرف میزنه که از قرار اولش با شلوار پاره - که نمیگم از کجا - با سر افنکنده و دل ریش برنگشته باشه خونه. میگم: چکار میکردم؟ بارون بود؛ جوق پر آب بود؛ سهوپرش پیدا کردم. تازه! شانس آوردم کت تنم بود. میگه: آره هرکی یه جور شانس میاره؛ تو اینجور شانس آوردی. میگم: ای! بحث رو به شانس نکش که از همون پنجره تو و شانسم رو با هم به پرواز درمیارم.
ارسال نظر