طنز؛ داداشکو سعید؟
محمد امينفرشادمهر در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: هر اتفاق و بلایی که سر آدم میآید، معمولا اینگونه است که یک روزی از خواب پا میشود و میبینید آن اتفاق افتاده؛ مثلا یک روزی پا میشود و میبیند ورشکست شده و مامور، حکم جلب به دست با موهایش بازی میکند تا به آرامی بیدار شود و ببردش؛ یا یک روز پا میشود و میبیند مسئولان غافلگیر شدهاند و با چشماندازی رو به جُبه داخلی زمین، در یک گسل گیر کرده است. اما بر خلاف همه اینها، مرگ اینگونه است که آدم یک روزی کلا پا نمیشود! به همین سادگی. بگذریم.
محمد امينفرشادمهر در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: هر اتفاق و بلایی که سر آدم میآید، معمولا اینگونه است که یک روزی از خواب پا میشود و میبینید آن اتفاق افتاده؛ مثلا یک روزی پا میشود و میبیند ورشکست شده و مامور، حکم جلب به دست با موهایش بازی میکند تا به آرامی بیدار شود و ببردش؛ یا یک روز پا میشود و میبیند مسئولان غافلگیر شدهاند و با چشماندازی رو به جُبه داخلی زمین، در یک گسل گیر کرده است. اما بر خلاف همه اینها، مرگ اینگونه است که آدم یک روزی کلا پا نمیشود! به همین سادگی. بگذریم.
در خبرها خواندیم که یکی از مسئولان اسبق گم شده و حتی نُه محافظ نام نبرده نیز از وی خبر ندارند. راستش اگر بنده گم میشدم کافی بود از مادرم بپرسید پسرت کجاست، تا بگوید همانجا داخل کمد و بنده را چنباتمه داخل کمد مییافتید.
یا اگر از دوستانم میپرسیدید، میگفتند احتمالا سرش به آخوری بند است و شما با جستوجوی آخورهای اطراف، بنده را پیدا میکردید. یا اگر از همسر فرضی بنده میپرسیدید، احتمالا میگفت قبرستان و شما بنده را با یک شیشه گلاب در قبرستان مییافتید.
یا حتی کافی بود بنده در ستونهای روزنامه یا در دفترچه شخصیام یا در تکه کاغذی مچاله که قرار است قورت بدهم از افرادی مثل [سانسور شد] و آقای [سانسور شد] و حتی برادر عزیزمان آقای [سانسور شد] نامی ببرم تا عزیزان قبل از گم و گور شدنم پیدایم کنند.
اما متاسفانه در مورد برخی چیزها و برخی افراد اینگونه نیست و ما شاهد به هم ریختن اکوسیستم و به وجود آمدن گونههای جدیدی هستیم.
مثلا اگر قبلا پرندهای داشتیم به نام «موسی کو تقی»، اخیرا گونههایی با نامهای «محمود کو محمودرضا» و همچنین «داداش کو سعید» نیز به وجود آمدهاند.
البته خبر مسرتبخش برای همه ما این است که وکیل این عزیز رفته سفر گفته که: نامنبرده به تماسهای من هم پاسخ نمیدهد! یعنی گوشی دارد، آنتن دارد، زنگ هم میخورد، فقط حال نمیکند جواب دهد!
مثل این است بگویند پسربچهای گم شده و هرچه درِ اتاقش را میزنیم میگوید بیرون نمیآیم! یا مثلا فردی گم شده و لوکیشنی که برای اسنپ میفرستد، بدمسیر است و رانندگان نمیروند!
یا مثلا فردی در چت خصوصی پیامرسان سروش به دوستش گفته قصد دارد کجا گم بشود اما چون دوستش را پیدا نمیکنیم، هیچکس دیگری نمیداند او کجاست! این چجور گم شدن است؟! اینجوری که همین عزیز نامنبرده، از من و شما هم پیداتر است. اصلا آدم احساس میکند بغل خودش نشسته و بِر و بِر نگاهش میکند. [نگارنده رو به فرد بغل دستیاش: حالا انقدرم نگفتم بغلم باشیها!... جان؟... صِدام در نیاد؟ چشم!]
بله خوانندگان عزیز همانطور که اول نوشتار عرض میکردم، درست است که مرگ پدیدهای عجیب و در عین حال ساده است اما باید قدر زندگی را نیز دانست و از تک تک لحظات حتی لحظات سخت و پرفشارش نیز لذت برد.
ارادتمند شما؛ مرحومِ نه چندان شادروان، محمدامین فرشادمهر.
نظر کاربران
9 محافظ؟؟؟؟؟
رییس جمهور آمریکا اینقدر محافظ نداره البته با پول بیت المال اشتغال ایجاد کرده آقا سعید