طنز؛ من حامی حقوق حیوانات نیستم
طيبه رسول زاده در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: امسال عید هرجا نشستیم، همه از رفتار حسنه و مهربانانهشون با حیوانات میگفتند. اینکه گربهها چقدر ملوسن و مهربون. چقدر شیرینن و دايم خودشون رو به آدم میچسبونن. یا از نژاد سگی میگفتن که دوستشون داشته و وقتی اینا رو دیده از دور به سمتشون میدوییده و مثل یه رفیق گم شده بغلشون میکرده و اشک ميریخته و لیسشون میزده.
طيبه رسول زاده در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: امسال عید هرجا نشستیم، همه از رفتار حسنه و مهربانانهشون با حیوانات میگفتند. اینکه گربهها چقدر ملوسن و مهربون. چقدر شیرینن و دايم خودشون رو به آدم میچسبونن. یا از نژاد سگی میگفتن که دوستشون داشته و وقتی اینا رو دیده از دور به سمتشون میدوییده و مثل یه رفیق گم شده بغلشون میکرده و اشک ميریخته و لیسشون میزده. بعد هم تا لحظهای که میخواستن برن از بغلشون پایین نمیومده. جوری از این حیوون میگفتن که آدم هی وسطش باید میپرسید سگ رو میگی یا رفیقت رو؟ یا از طوطیای که سر انگشتاشون رو با عشق بوسه میزده، تعریف میکردن که فقط از کف دست اینا دونه میخورده. بعد هم با اسم کوچیک صداشون میزده و ازشون تشکر میکرده. این عزیزان از هر حیوونی که صحبت میکنن با صدتا تعریف و تمجید همراهه. یعنی جوری قربون دست و پای بلوری سوسک میرن که مادرش قربون صدقهاش نمیره. فقط کافیه بگی چقدر چندشه. فوری بهت میگن: واااای، نگو تو رو خدا. چجوری دلت میاد؟
من در طول شنیدن ماجراهای این دوستان و حیواناتشون همواره با حالتی از رعب و وحشت نگاه میکنم. یعنی تنها حیوون خونگیای که داشتم همین پشهایه که از اتاقم بیرون نمیره. تازه به جای اینکه من نوازشش کنم، اون من رو نوازش میکنه. به جای لیس زدن نیش میزنه و اگه به همین منوال به تغذیهاش ادامه بده تا چند ماه آینده به خاطر مشکل اضافه وزن همین گل چرخی هم که تو اتاق میزد رو تاب نمیاره. نه این که نتونم بکشمش. نمیمیره. سخت جونیش به خودم رفته. بالاخره خون من تو رگهاش جاریه.
البته این ترس من از حیوانات رو خودشون زود میفهمن. انقدر از نزدیک شدن به هر حیوونی میترسم که در مواجهه باهاشون تنها چیزی که به ذهنم میرسه فرار کردنه. یه بار یه گربه دنبالم کرد. همونجور که داشتم با سرعت فرار میکردم یهو یادم اومد اگه وایسم دعواش کنم، میترسه و میره. یه لحظه وایسادم و چشام رو بستم و با یه لحن ملتمسانهای بهش گفتم: چخخخه. گربه یه لحظه هنگ کرد. بعد در جواب گفت: ما رفتیم ولی چخه رو به سگ میگن. یا چند روز پیش پیچیدم تو یه کوچه خالی که فقط یه کفتر وسطش داشت قدم میزد. نزدیکش شدم. جلوم وایساد. یه نگاه تو چشام کرد یه نگاه دور و ورش کرد. قولنج گردنش رو شکوند بعد یهو گفت: پخخ. یهو از ترس با یه جیغ خفیفی ۴۰ متر از جام پریدم. وقتی وضعم رو دید با یه پوزخندی گفت: چته؟ بیا برو آبجی. ما از اوناش نیستیم. کاریت نداریم. یا یه بار که رفته بودم روستا از دور یه خری بهم نزدیک شد. فوری رفتم یه گوشه و بیحرکت خودم رو به دیوار چسبوندم تا بیاد رد بشه بره. به من که رسید وایساد. یه نگاه عاقل اندر سفیهی بهم انداخت، سری به تاسف تکون داد و همینجور که زیر لب غر غر میکرد، گفت: اونوقت به ما میگن خر و رفت.
میدونم همه مردم حامی حقوق حیواناتن و خیلی با جونورا مهربونن و تو زندگیشون حتی یه مورچه رو هم اذیت نکردن ولی من اینجوری نیستم. چون نیاز دارم یکی، از حقوق خودم در برابر حیوانات دفاع کنه.
نظر کاربران
الان یک ماجرایی شده تا مخصوصاً ادمهافرصت طلبی مانند هنرمندان به اصطلاح خودشون به این وسیله خیلی راحت و بی دردسر شیرین کنند .