۶۹۹۵۲۲
۱ نظر
۵۰۰۵
۱ نظر
۵۰۰۵
پ

طنز؛ ما زن‌های پیچیده

آرزو درزي در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: اولین‌باری که به رفتارش شک کردم توی یک سفره‌خانه بودیم. پرسید نوشابه یا دلستر؟ گفتم هیچ کدوم و او با لبخند یک قوطی دلستر و یک قوطی نوشابه سفارش داد. حتی چند دقیقه قبلش هم پرسیده بود فست فود یا برنج‌طوری؟ من گفته بودم فست‌فود و ما ۲۰ دقیقه بعد توی سفره‌خانه‌ سنتی عمو جمشید و برادران به جز كریم نشسته بودیم.

آرزو درزي در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: اولین‌باری که به رفتارش شک کردم توی یک سفره‌خانه بودیم. پرسید نوشابه یا دلستر؟ گفتم هیچ کدوم و او با لبخند یک قوطی دلستر و یک قوطی نوشابه سفارش داد. حتی چند دقیقه قبلش هم پرسیده بود فست فود یا برنج‌طوری؟ من گفته بودم فست‌فود و ما ۲۰ دقیقه بعد توی سفره‌خانه‌ سنتی عمو جمشید و برادران به جز كریم نشسته بودیم.

چند شب بعدش هم وقتی بهش گفتم خوشم نمی‌آید تی‌شرتش را بزند توی شلوار، گفت اوکی عزیزم، حالا لباس بپوش بریم یه دور بزنیم و من وقتی آماده شدم و از اتاق بیرون آمدم، دیدم خودش با یک تی‌شرت قرمز توی شلوار و یك لبخند، دم در منتظرم ایستاده.

آن شب آن‌قدر عصبانی شدم که رفتم توی اتاق و در را روی خودم بستم و قفلش کردم و با فریاد تاکید کردم که می‌خواهم تنها باشم؛ گفت اوكی عزیزم، اما چند ثانیه بعد، در را با شانه‌اش شكست و به درون اتاق پرتاب شد؛ كمی لباس‌هایش را تكاند و با لبخند آمد روبه‌رویم نشست و چند ساعت از جایش تكان نخورد.

بعد از همه آن اتفاقات، تصمیم گرفتم یك بار صاف و پوست‌كنده، باهم صحبت بكنیم و دقیقا ازش بپرسم چه مرگش است. سر میز شام نشسته بودیم و تا آمدم اولین جمله‌ام را بگویم، غذا پرید توی گلویم. شروع كردم به سرفه كردن اما راه نفسم باز نمی‌شد؛ نفسم بند آمده بود و كبود شده بودم، اشاره كردم كه بزن پشتم دارم خفه میشم، اما او هیچ واكنشی نشان نداد، فقط لبخند زد و با همان طمانینه به شام خوردنش ادامه داد. با هر تلاش و بدبختی كه بود خودم را از آن وضعیت نجات دادم، یك نفس عمیق كشیدم و با فریاد گفتم: «مشكلت با من چیه؟ چرا هركاری من میگم برعكسش رو انجام میدی؟ هی میگم این كلاه قرمزی به درد سن تو نمیخوره گوش نمیدی!» گلدان روی میز را هم برداشتم كه اگر باز به حرفم گوش نكرد تهدیدش كنم!

وقتی چشمان سرخ از عصبانیت و رگ‌های برجسته‌ روی شقیقه و گلدان توی دستم را دید، خیلی تعجب کرد. گفت یعنی واقعا داشتی خفه می‌شدی؟! یعنی اون شب خوشحال نشدی كه من در اتاق‌رو شكستم و اومدم پيشت كه تنها نباشی؟! وایسا ببینم! نكنه تی‌شرت تو شلوارم دوست نداری! بابا من به خاطر تو همش دمپایی دستشویی رو خیس می‌كنم، فكر می‌كردم حالت تهوعت موقعی كه چایی رو هورت می‌كشم هم از رو علاقه‌اس! فکر می‌کردم خفه شدن و کبود شدنت هم ناز و اداست!

چند ثانیه سكوت كرد و بعد با ناراحتی گفت: بابا شما زن‌ها خیلی پیچیده‌این! آدم هیچ وقت نمیفهمه واقعا چی میخواین. خودم تو تلگرام خوندم كه زن‌ها هرچی میخوان برعكسش رو میگن! خودت نمیدونستی این‌رو؟ وقتی سطح مطالعه‌ات پایین باشه همین میشه دیگه!

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    خیلی خندیدم خخخخ

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج