طنز؛ ترانههای ماندگار
احمدرضا كاظمي در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: یه سری آهنگا هستن که بهشون میگیم آهنگ ماندگار. اینا هم شعر پرمایه و بامفهوم دارن هم آهنگسازی و خوانندگیشون متفاوته! البته این دسته آهنگها توی بازار موسیقی الان حکم یوزپلنگ ایرانی توی حیات وحش رو پیدا کردن، همونقدر کمیاب و رو به انقراض! این روزا اصلا تولید اثر موسیقایی از تولید نوشابه هم صنعتیتر شده.
احمدرضا كاظمي در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: یه سری آهنگا هستن که بهشون میگیم آهنگ ماندگار. اینا هم شعر پرمایه و بامفهوم دارن هم آهنگسازی و خوانندگیشون متفاوته! البته این دسته آهنگها توی بازار موسیقی الان حکم یوزپلنگ ایرانی توی حیات وحش رو پیدا کردن، همونقدر کمیاب و رو به انقراض! این روزا اصلا تولید اثر موسیقایی از تولید نوشابه هم صنعتیتر شده. یعنی دوستان توی استودیوهاشون قشنگ مثل یه کارخونه، خط تولید انبوه راه انداختن. از یه طرف مواد خام (جوان پولدار+چند عدد کلمه عاشقانه+ملودی+آلت موسیقی+افکت صدا) میره داخل، از اونطرف سینگل تراک و آلبوم و موزیک ویديو میاد بیرون! این وسط فقط من نمیدونم چطوری روشون میشه توی کاور آهنگها اسم «شاعر» و «ترانهسرا» میزنن!
باور کنین همین دیشب رفتم یه شب شعر، طرف اومد بالا و با غروری گفت «این ترانهای که میخونم رو تازگی نوشتم و بهزودی با صدای یه خواننده معروف خواهید شنید». بعد با احساساتی غلیان کرده و بغضی ماهعسلی شروع کرد به دکلمه: «خوشگلیت خیلی زیاده، بیشتر از غرور باده، واسه من سخته نباشی! واسه تو هست ولی ساده». به جان جفت کلیههام اگه دروغ بگم، این شعرش بود تازه موقع خوندش هم به وسطاش که رسید یه قطره اشک گوشه چشمش بود و با گفتن هر کلمه یه آه سینه سوزم میکشید! یعنی من شک ندارم اگه با همین فرمون پیش بریم پسفردا شب یلدا تلویزیون رو که روشن کنیم ميبینیم طرف یه عینک کائوچویی گذاشته روی صورتش و بهجای دیوان حافظ یه «دیوان تَتَل» گرفته دستش داره تفأل میزنه به کتاب استاد امیرحسین مقصودلو: «آی جیگیلی جیگیلی جییگیلی! اخماتو واکن! آی جییلی جیگیلی جیگیگیلی به من نگا کن!
ای باباااااااا دست خوش، از جلو مثل جولی...!». یا مثلا میزنیم شبکه چهار به هوای دیدن یه برنامه ادبی فاخر، ببینیم محمدصالح علاء «سه برادر خداوردی» رو آورده برنامه مشاعره، یکی یه دونه شمع هم جلوشون روشنه. بعد داداش اولی در حالیکه چشماشرو بسته و زیرصدا هم صدای عود و سه تار میاد؛ میگه: «شما خونهتون مورچه داره؟ شما، خونهتون مورچه داره؟ تو چشات مورچه داره! لای کتابات موچه داره! لباسات مورچه داره!؟!»
بعد اون یکی داداشی یهو میپره وسط میگه: «دوست دارم جغور بغور درست کنم با جیگرت! آآره! دوست دارم جغور بغور دست کنم با جیگرت! اگه قابل بدونی، اگه قااااااابل بدونی... اگه؛ قابل بدونی... بشم دوماد مادرت»، بعد یهو داداش سومی پشت بندشون قدمزنون میاد روی صحنه و میگه:«شله شله شله شله! شله شله شله شله!»!
ارسال نظر