عکسهای یک کانادایی از ایران قبل از انقلاب
کن راسک یک کانادایی است که در فاصله سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳ به همراه خانواده در ایران زندگی کرده و عکسهای بسیاری گرفته است. یک ایرانی پس از ۴۰ سال این عکسها را از انبار خانهٔ کن بیرون آورده و آنها را ظاهر کرده است.
«تاریخ ما» نوشت: کن راسک حدود ۴۰ سال پیش در اداره آب و برق تورنتو کار میکرد. در آن سالها ایران اجرای برخی پروژههای برق را به شرکتهای خارجی میسپرد. یکی از آنها همان شرکتی بود که راسک در آن کار میکرد. به این ترتیب راسک همراه با خانواده به ایران میآید. آن زمان سفارتخانههایی همچون سفارت بریتانیا و آمریکا برای خود مدرسههایی داشتند و فرزندانشان در این مدرسهها تحصیل میکردند. با این حال کن تصمیم میگیرد در سالهایی که ایران است فرزندان خود را به جای این مدرسهها، به مدارس خصوصی ایران بفرستد.
راسک بیش از هزار اسلاید از آن دوران تهیه کرده که در تمام این مدت، آنها را در خانهای قدیمی خارج از شهر تورنتو نگهداری میکرد. تعدادی از این عکسها به تازگی در دویچه وله منتشر شده است.
نظر کاربران
چ هوا تمییییزززززززز
واقعا ادم لذت میبره
چه قدر همه جا قشنگ بوده همه شاد و خوشحال
ای کاش ماهم اون موقع هارو دیده بودیم
ایران هیچ پیشرفت فیزیکی از اون سال ها نکرده
فرقی که در زندگیهای اون روزها با امروز بیشتر به چشم میاد اینه که اون روزا مردم بیشتر "زندگی" میکردند در حالی که امروز مدام در حال دویدن یا به عبارتی "سگدو" زدنن تا شب پیش بچههاشون برای "یه لقمه نون" شرمنده نباشن.
ایران همیشه زیبا بوده و هست
یاد باد آن روزگاران یاد باد
اون موقع هوا بهتر بوده درست ولی شما از توی عکس چطور هوای تمیز رو فهمیدی جوگیر میشین یه چیزی مینویسین
پاسخ ها
من هم دیدم. واز پیشترش شنیدم. ولی نمی دونم چرا دلم برای اون روزها تنگ شده.
خدا اون روزا رو نیارهجز نکبت و بدبختی چیزی نبود من یادمه
چه هوای تمیزی بود چهار فصل معلوم بود واقعا قشنگه
زنده باد کسانی که به فکر ایران و ایرانی بودند
شما که چهار فصل رو هم از رو عکس فهمیدی درود برشما
چه خوب بودیم
حیف
بسیارخاطره انگیزوزیبا
لااقل یک عکس هم از حلبی اباد های حاشیه شهر هم میگرفت
پاسخ ها
دلواپس
الان حلبی آباد نداریم بی وجدان؟؟؟
یادش بخیر . خیلی دلم گرفت و یاد اون روزها و کسانی که دیگر در بین ما نیستند دلگیر و غمگینمان میکنه
فعلا شما جوگیر شدی
تابلو هوا خوبه دیگه
چی بودیم!
کجا بودیم!
چه میخواستیم بشیم و
چه شدیم!!!!!!!
خدا وکیلی در سیما و چهره آدمای اون روزگار ، شوق زندگی پیدا بود.نه مث الان که همه مشکل دارن و بی حوصله و دمغ و پکرن.الان ما به چی دلخوش باشیم؟ به بیکاری اکثریت مطلق فارغ التحصیلان دانشگاهی؟ به امارهای وحشتناک طلاق- بزه- اعتیاد و جرائم؟ به از بین رفتن تمام علائق خوب و صله رحم و دوستی و محبت و صفا و صمیمت بین مردم و جایگزین شدن بی اعتمادی به حتا برادر خود؟ به پسرفت همه جانبه در همه زمینه ها و سقوط اخلاق در جامعه؟به هواپیماهای از رده خارجمون؟ به ماشینها و خودروهای غیراستاندارد و قدیمی و از رده خارج که هنوز بعد از ۵۰ سال (نیسان جونیور ،وانت نیسان آبی) و ۳۵ سال ( پراید و تیبا و ساینا) و ۳۰ سال (پژو ۴۰۵ و پارس و سمند) و ۲۰ سال (خانواده ۲۰۶) روی این پلتفرمهای داغون عهد بوق هنوز در تیراژ میلیونی با قطعات بنجل چینی مونتاژ و۵-۶ برابر بهای تمام شده به ملت سلحشور و قهرمان و همیشه در صحنه ایران قالب میکنن و سالانه بالای ۱۶۰ هزار کشته به بار میارن دلخوش کنیم؟ به اینکه تونستیم در تمام دهات و کوچه پس کوچه محلات انواع و اقسام دانشگاه را قارچ گونه برویانیم و پز بدیم دانشگاه داریم ولی از تولید علم و ثروت کاملا بی بهره ایم؟ به فروش کلیه مردمان بیچاره مملکتمون دل خوش کنیم؟ به نابودی صنایع و از بین رفتن تولید ملی ؟ به اقتصاد کاملا فاسد و سراسر رانت و رانتخیز و مسئولان و اقازاده های رانتخوارمون دلخوش باشیم؟ به چی آخه بنازیم و دل خوش کنیم؟
برترینها لطفا
منتشر کن