طنز؛ از ناگفتههای «ابی» خواننده لس آنجلسی!
حسام حیدری در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: آن آقای صدا، آن حنجره طلا، آن ساکن شده در ال.ای، آن همواره آهنگهایش پلی، آن بلیت کنسرتش مناسب برای شوآف، آنکه دو تا آلبومش یک ماه را میداد کفاف، آن چهرهاش نچرال و دماغش تیز، آن شورانگیز، آن با سیم میکروفون درگیر، آنکه فقط میخورد....
آن آقای صدا، آن حنجره طلا، آن ساکن شده در ال.ای، آن همواره آهنگهایش پلی، آن بلیت کنسرتش مناسب برای شوآف، آنکه دو تا آلبومش یک ماه را میداد کفاف، آن چهرهاش نچرال و دماغش تیز، آن شورانگیز، آن با سیم میکروفون درگیر، آنکه فقط میخورد دوغ و گاهی ماءالشعیر، آن خالق «شب نیلوفری» و «ستاره دنبالهدار»، آن روی صحنه بیقرار، آن هدیه رو وا نکرده کسپراسکای، آن دیری دیرید گرمه امسال، آنکه اسمش فقط قافیه میشود با دربی، شیخنا و مولانا ابراهیم حامدی ملقب به ابی (لا توقف ا... کنسرته) از کبار مشایخ پاپخوان بود و جمله بزرگان دیده بود و محضر کوجیزادوری و شهرام آذر درک کرده بود و در ریاضت چنان بود که نان خشک در آب میزد و میگفت: «اگه رو حصیر بشینم اگه هیچ نداشته باشم با تو من مالک دنیا با تو در نهایتم من» و در اجرا حال عقبیها را میپرسید و اگر سیم اجازه میداد؛ جلو هم میآمد. رحمه ا... علیه.
در منزلت مقام او همین بس که چون به دنیا آمد، گفت: «خب بالاخره آغاز برنامههای ما شروع میشه» و از همان دم آغاز برنامههایش را شروع کرد و تاخیر هیچ نداشت. در ابتدای کار او آوردهاند که به بازار اوفتاده بود و کاسبی میکرد. پس پولش بخوردند و از آن جمله مغرضی بود نامش «ماشاا...». پس ابراهیم هر شب به در حجره او میرفت و فریاد برمیآورد: «آماشااااالا» که وامش طلب کند و ماشالا به روی خودش نمیآورد و دستش خالی بود و بهانه میآورد. مگر بزرگی بر آن طریق میگذشت و «آماشاااااالا»ی ابراهیم شنید و فهمید که او را در آواز قدمی است. پس راه نشانش داد و خواننده شد. از آن پس به هرجا میرفت و هرجا کنسرت میگذاشت ماشالا را صدا میکرد و دماغش میسوزاند و حالش میگرفت.
نقل است که در آواز خواندن استایلی غریب داشت و چون میخواند تا زانو خم میشد و میلرزید و تکان میخورد و لقوه داشت و میکروفون را سمت مریدان میگرفت که بخوانند و مریدان کلی پول کنسرت میدادند و همه آهنگها را خودشان میخواندند و ابی میگفت: «دوباره دوباره».
همچنین آوردهاند که آهنگهایش در حمام و در جاده چالوس خیلی جواب بود و در فهم مقام او همین بس که مولانا شهرام ناظری را گفتند: «چون به حمام میروی چه میخوانی؟» گفت: «اون دو تا مستِ چشاتِ ابی» اعلیا... مقامه.
نقل است که از اسراف گریزان بود و دلستر چون تاریخ مصرفش میگذشت، دور نمیریخت و میخورد. از این جهت به درجات بالا رسیده بود. آوردهاند شبی با شیخنا و مولانا شهرام شبپره نشسته بودند و دلستر میخوردند و در باب «آثار و فواید شب و روز» مباحثه داشتند. شهرام میگفت: «این شبی که میگم شب نیس اگه شبه مث اون شب نیس» و ابراهیم لیوانش سر میکشید و میگفت: «ای جووووونم، عجب شبی بشه اون رووووز».
نقل است که ترانههایش سخت بود و مریدان خوب متلفت نمیشدند و غلطغلوط میخواندند. مریدی میگفت: «گل بهارم ... در انتظارم ... پنیر و سبزی بیار کنارم» دیگری میگفت: «زری اونه که دست بزنم، برقصه» و آن یکی میخواند: «بیا بریم اونجا که شباش کتلت میدن با نون لواش» و همینطور میخواندند.
و کرامات او بسیار است. مریدی میگفت: «در خانه نشسته بودم و آهنگ ابی پلی کرده و با آن میخواندم؛ ناگاه ترانه قطع شد و ابی از تو هندزفری بیرون آمد و گفت: داداش نمیذاری صدای من به کسی برسه اشکال نداره حداقل شعر رو درست بخون» مرید دیگری گوید: «دو ساعت و نیم در تاکسی در ترافیک بودم یک سره راننده حامد همایون پلی کرد. تا راه باز شد و خواستم پیاده شوم، بانوی موسیقی و گلِ ابی پخش شد» و بر سر و صورت خود میکوبید و ناله میزد.
او را چون وقت وفات نزدیک شد، گفتند: «با این همه کنسرت که برگزار کردی و این همه ترانه که خواندی، چون میروی غمی داری؟» گفت: «چون نیک مینگرم جز بازی در سریال معمای شاه هیچ توشهای ندارم» و زار زار میگریست. او را گفتند: «این دم آخری ما را وصیتی کن.» گفت: «پیوسته حال دوستانتان به خصوص عقبیها را بپرسید و از حال کردن آنان مطمئن شوید و به هر جا که میروید قشنگترین پیراهنتان را تن کنید و چون باز گشتید آن را جا نگذارید» و این از افضل وصایا بود.
در آخر کار او آوردهاند که قابضالروح بر او وارد شد؛ در حالی که اشک شوق بر چشمانش جاری بود و میگفت: «باورم نمیشه اومدم کنسرت ابی» پس آهنگ «درخت» را درخواست کرد و چراغ گوشیاش روشن کرده بود و تکان میداد. ابراهیم خواند: «من به فکر خستگیهای تن پرندههام تو بزن تبر بزن» و قابضالروح تبر زد و آخرین ضربه را محکمتر زد. رحمها... علیه.
نظر کاربران
کاش در مورد تتلو الگوی دلواپسان هم مطلب می نوشت که جینگیلی جینگیلی می کند
ابی حداقل صدا و سابقه هنری دارد
پس احترام هنرمند را حفظ کن خود شیرین
خیلی بی شخصیتی گمنام...
پاسخ ها
چقدر بی جنبه این. این نویسنده تا حالا برای خیلی از شخصیت ها مطلب طنز نوشته و نکات فانتزی رو کنار هم قرار داده تا تو این روزگار لبخندی بزنیم. قصدش هم مسلما تخریب نیست . چون اگه میخواست تخریب کنه خیلی چیزای مهمتر وجود داشت. به هر حال خونسرد باش ولبخند بزن
خوب که چی
متاسفم که هیچوقت ارزش هنر رو نمیدونید
پاسخ ها
کدوم هنر؟؟؟
فازت چیه
خيلي بامزه بود :)))))))))))))))
پاسخ ها
معرکه بود کلی حال کردیم
به به اقای طنز پرداز ،چی سرودی!معمولا کسی که یه نفرو به تمسخر میگیره خودش از اون طرف مسخره تره.خجالت بکش.اونی که داری درموردش حرف میزنی یکی از اسطوره هاست.
واقعا لیاقت اشخاصی مثل نویسنده متن امثال تتلو هستند ؛ بی لیاقت هستید دیگه کاریش نمیشه کرد
خدایی بانال بود
سلطان صدا ابی... خودش و تک تک آهنگ هاش رو عاشقانه دوست دارم، خواستی تخریبش کنی اما از نوشته هات فقط محاسنش رو بیشتر نشان دادی و اینکه چقدر محبوب و دوست داشتنیه التماس تفکر.. لطفا نترسید نظرم رو پخش کنید مررررسی
لطفاً راجع به اخبار جدی بیشتر بپردازید و احترام هنرمندان را به واسطه بی هنران به خطر نندازید
تو کشور ما اینقدر جای مقاله نویسی و نقد و طنز و آسیب های اجتماعی در پی تلاش افرادی چون شما از تعدد و تکرر بی نهایت جاریه هستش که اگر از همین الان شروع به نوشتن و چاپش مشغول بشی تا خود قیامت هم کم نمیاری پس جرا بیهوده توان در تخریب چهره دوست داشتنی و تخریب یک شخصیت بدون دفاع برای پاچه خواری و مامن ساختن افکار خود تلاش می کنید وهیچ مسلمانی مرگ دیگری را نمی خواهد نکند شما با ملک الموت هم سفره شدی که تشخیص دادی آخر کار خواننده هست پس به فکر آخرت هم در کنار راه اندازی افکار و جریان های هدایت شده باش
تمام متن از عقده ای بودن نگارنده حکایت می کنه.همه می دونن که ابی زشت یا زیبا،دراز یا کوتاه،با دماغ و بی دماغ،با لقوه و بی لقوه،با ماشالله و بی ماشالله،آقای صدای تکرار نشدنی این مرزو بومه....
فقط میتونم بگم خیلی متاسفم برای نویسنده مطلب که با یکی از هنرمندانی که طرفداران بسیارزیادی داردواورا عاشقانه دوست دارند اینطوری. مینویسد. وتاسف بیشتر بنده برای مسئول محترم سایت خبراست که مجوز چاپ میدهد همین
دوستان نویسنده رو مسخره نکنید شاید او خودش مسخره باشد
هيچ چيزي اونقدر مقدس نيست كه نشه باهاش شوخي كرد ولي من از جنس طنزش خوشم نيومد. تو سليقه من نبود خخخ
هيچ چيزي اونقدر مقدس نيست كه نشه باهاش شوخي كرد ولي من از جنس طنزش خوشم نيومد. تو سليقه من نبود خخخ
چقدر بیمزه. چقدر بی ادب و سخیف. متاسفم براتون که حتی احترام به بزرگتر رو هم بلد نیستید چه برسه درک این همه هنر و خوندن صدا ترانه ماندگار. شما بهتره برین بغ بغووووتونو بکنید.
بلا نسبت بعضی ها هنوز خیلی مونده یاد بگیریم به هم نخندیم، با هم بخندیم.
آقای به ظاهر محترم نویسنده (حیدری)، توی مملکتمون سوژه به اندازه کافی برای خندیدن وجود داره، پس سعی نکن با تمسخر دیگران خودتو مطرح کنی...