۵۴۳۰۸
۷ نظر
۵۰۰۰
۷ نظر
۵۰۰۰
پ

نوشته تولد کشاورز

داستانک؛ مهر مادری

مرتب پشت درب منزلمان صدای تق و توق در میآورد. درب راکه باز میکردم چشمان خمار میشی رنگش به شوق می اوردم و سریع در آغوش میگرفتمش و با خودم به حیاط میبردمش و کنار باغچه هر دو به شیطنت کردن و همهمه میپرداختیم..

داستانک؛ مهر مادری
برترین ها: مرتب پشت درب منزلمان صدای تق و توق در میآورد. درب راکه باز میکردم چشمان خمار میشی رنگش به شوق می اوردم و سریع در آغوش میگرفتمش و با خودم به حیاط میبردمش و کنار باغچه هر دو به شیطنت کردن و همهمه میپرداختیم. عاشقش بودم. دوست داشتنی بود. بالاخص چشمان ناز او آدمی را مبهوت میکرد. تمامی اهالی منزل از ما به ستوه آمده بودند. و هر زمان که مرا تنها و بدون او میدیند از با او بودن بر حذرم میدادند. اما من بدهکار سخنانشان نبودم. او تنها کسی بود که عاشقانه دوستش داشتم و نگاهش مرا درک میکرد.

روزی چادر سفیدم را که پر بود از گل های سرخ بهاری به سر کردم و صندلی کوچکم را کنار درب منزل نهادم نشتم به انتظار آمدنش. گویی بدون او روزمن شب نبود و خواب بر چشمم حرام بود. آمد. اما سراسیمه و هراسان. با نگاهش مرا متوجه این مطلب کرد که من تنها پناه او هستم و باید او را از گزندی که نمیدانستم چه بود پنهان کنم.

آن لحظه مغرور بودم از خودم و این که چه عشق بزرگی دارم که تنها پناهگاه امن او گشته ام.در چادرم پنهانش کردم و به داخل حیاط بردمش. ناگه صدای جیغی را از پشتم شنیدم که وحشت زده ام کرد. مادرش بود که در پی تنها دارایی اش آمده بود یعنی فرزندش. تا قصد فرارداشتم چادرم را از سرم کشید.با این سروصداها مادرم و خانم همسایه هم ، خودشان راروی پاگرد رسانیدند و با دیدن من بهت زده گشتند. من تنها صدای فریاد مادرم و اشک های او را می دیدم و دیگر هیچ.

به خودم آمدم سوار بر اتومبیل بودیم و در آغوش مادرم. دستانم بانداژ شده بود. از صدای بوق های پی در پی میدانستم سوار بر آمبولانس هستم و در راه بیمارستان.

من تنها کودک 4 ساله مادرم از فرط تنهایی عاشق بچه گربه ای شده بود که مادرش تصور کرد او را ربوده ام و به من حمله ور گشت و مرا مجروح کرد.

یک هفته بعد صدای تق و توق درب منزلمان باز به صدا درآمد. با کنجکاوی درب را باز کردم. خودش بود. دستم را بردم نزدیک صورتش که نوازشش کنم اما او با نگاهی عمیق بر چشمانم خیره شد و رفت . بعد از آن دیگر نیامد و من تا سالها بعد تنهایی را با خاطر او پر میکردم تا اینکه اولین روز مدرسه و کلاس اول ،خواهر کوچکم به دنیا آمد و من هم بازی جدیدی پیدا کردم.
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • مریم سراوانی

    چقدر عسکای قشنگی از جای جای گذاشتین جای جای یه شهر نزدیک پاریسن ژرمن در فرانسه مرکز بورج ایفلی هست

    پاسخ ها

    • sayeh

      خوب میشی ایشالا.

    • بدون نام

      جدیدا خیلی داستانای مسخره ای میزارید

  • farzan

    عجب خالی بسته بود ! همچین میگه به من حمله کرد چند دقیقه بعد من تو راه بیمارستان بودم و صدای گریه های مادرم رو میشنیدم. اگه گربه رو نمی گفت فکر می کردیم ببر بنگال بهش حمله کرده !!!

  • الي

    قشنگ نبود.

  • نگار

    خیلی خیلی مسخره بود

  • بدون نام

    يعني چى؟ بچه بياريم اولي تنها نمونه؟ كى نگهش داره؟...

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج