رضا رشید پور در صندلی داغ
من كجا، لري كينگ كجا!
با گذشت بيش از ۳ سال از اتمام برنامههاي گفتوگو محور رضا رشيدپور هنوز هم خيليها او را بهترين مجري برنامههاي اين چنيني ميدانند
رضا رشید پور در صندلی داغ : من كجا، لري كينگ كجا!
با گذشت بيش از 3 سال از اتمام برنامه هاي گفت وگو محور رضا رشيد پور هنوز هم خيلي ها او را بهترين مجري برنامه هاي اين چنيني مي دانند. او هر شب در برنامه اش يك مهمان ويژه و اغلب جنجالي را دعوت كرده و تمام سعي اش را مي كرد تا تمام ظرفيت تلويزيون را به كار گيرد تا برنامه اي خوب تحويل دهد، اما سرانجام كار برنامه اش به تعطيلي كشيد تا همچنان حسرت يك برنامه داغ كه هر شب مخاطب را جلوي تلويزيون ميخ كوب كند، بر دل همه بماند. رضا رشيدپور پس از اين همه سال در يك گفت وگوي داغ به خيلي از ابهامات پاسخ داده است.
· اساسا هيچكدام از تاكشوهاي تلويزيون ايران را در حد استانداردهاي واقعي ميبينيد؟
بعضي وقت ها گفت وگوهاي نزديك به استاندارد داشتيم. شايد شما به من خرده بگيريد، ولي من فكر مي كنم مناظره هايي كه ما سال 76 قبل از انتخابات داشتيم كه 4 كانديدا مي آمدند و به سوال ها پاسخ مي دادند و با هم بحث مي كردند، خيلي نزديك به استانداردهاي تاك شوها بود يا مثلا برنامه اي بود به نام «باطبيعت»كه آقاي ميرفخرايي اجرا مي كردند كه خيلي تاك شوي خوبي بود، يا برنامه «اينجا فرداست» آقاي شهيدي فر، تاك شوي خوبي بود. برنامه «چراغ» هم همين طور، پس برنامه هاي موفقي داشتيم، منتها چون هيچ وقت ما برنامه ريزي هاي مان به اين قصد هدفمند نبوده كه يك موفقيت را بپرورانيم و به موفقيت بعدي تبديل كنيم، نتوانستيم از اين موفقيت ها استفاده كنيم و از آن ها ستاره دنباله دار بسازيم. همه اش شهاب هايي بود كه آمدند و رد شدند.
· با اين تفاسير نمي توانيد از يك مجري صاحب سبك در زمينه تاك شو اسم ببريد؟
بالاخره بايد واقعيت را گفت. با وجود همه تلاش هاي صورت گرفته كه قابل تقدير است، ما تا نقطه مطلوب فاصله بسيار داريم.
· شما قرار بود «لري كينگ» ايران شويد؟
من خودم چنين قراري نداشتم. اين لقبي بود كه برخي رسانه ها به من دادند.
· سعي هم نكرديد باشيد؟
من هميشه سعي كرده ام و مي كنم از ديگران ياد بگيرم اما كار خودم را انجام دهم. هر كس روش خود را دارد يا بايد داشته باشد.
· يعني حتي گوشه چشمي هم به او نداشتيد؟
اينكه بخواهم بگويم نه، حرف بي ربطي است. بالاخره هر كسي دوست دارد در حوزه كاري خودش فرد شاخص و برجسته اي شود اما اينكه بخواهم خود آن فرد شوم، قطعا خير، چراكه الان خود آن آدم وجود دارد و اين كه دو تا شود به چه دردي خواهد خورد. در تقليد در بهترين شرايط، شما مثل آن شخص مي شويد و اين هيچ ارزشي ندارد.
· شما بهعنوان رضا رشيدپور مجري در برنامهاي با بهرام رادان گفتوگو كردهايد و در برنامهاي ديگر با عماد افروغ. اين عمومي برخوردكردن مجريهاي ما را مي پسنديد ؟
بله مي پسندم، به خاطر اين كه اصولا ذات تاك شو همين را مي طلبد، يعني شما مجري مولف مي خواهيد، مجري مولف هم الزاما مجري كارشناس در زمينه سياست و امور خارجي نيست. مجري مولف يعني مجري اي كه به مباحث عمومي اشراف دارد، مباحث هنري، مباحث سياسي و... همان آقاي لري كينگي كه مثال زديد با آقاي احمدي نژاد هم مصاحبه مي كند. با فلان خواننده غربي هم مصاحبه مي كند، پس اين به عنوان يك نقص محسوب نمي شود تا زماني كه مجري اي كه ما قرار داديم مجري مولفي نباشد آدمي باشد كه اطلاعاتي نداشته باشد، اشراف نداشته و كم سواد باشد.
· به نظر شما در تاك شوهاي ايراني مهمان ها هم شرايط خاص تري ندارند؟
وقتي مديري مي خواهد در تاك شو شركت كند تلاش مي كند عيب مجموعه خودش را نگويد. يك سلام عليكي هم با رئيس فلان اداره دارد، از آن ها هم انتقاد نكند، اگر از خانواده بگويد ممكن است به خانمش بر بخورد، بهتر است اين ها را هم نگويد. يكسري خط قرمز هم هست كه اگر آن ها را هم بگويد، فردا از مديريت كنار گذاشته مي شود. پس كسي كه در يك تاك شوي ايراني مي آيد صددرصد با همه محدوديت ها دست و پنجه نرم مي كند و باز هم تاكيد مي كنم محدوديت هاي فرهنگي اش بيشتر از خط قرمزش است.
· اين نقد به شما وارد است كه در برنامه هاي تان يا مدام حمله مي كنيد يا هيچ انتقادي نمي كنيد، مثلا در برنامه اي كه مهران مديري مهمان تان بود.
در مورد مهران مديري دوست نداشتم در برنامه اذيت شود، مهران مديري بار اول تا پاي برنامه آمد و 10 دقيقه مانده به آنتن به ما اجازه پخش ندادند. اين خيلي بد شد. در برنامه دوم دلم نمي خواست مهران كه يك بار سرخورده شده، يك بار هم كنف شود و استوديو را ترك كند.
· باز هم دل نخواستن شما چربيد به حق مخاطب!
بله، يك جاهايي اين اتفاق افتاده، فقط برنامه مهران مديري نبود. با مسعود ده نمكي صحبت مي كرديم، بحث هم خيلي داغ بود كه گفت دختر 13 ساله ام الان برنامه را مي بيند. من يك لحظه در موقعيت پدر بودن رفتم و اينكه الان دخترش برنامه را مي بيند و زير انتقاد بودن پدر و... همين حس ترحم لحظه اي باعث شد سمت برنامه را عوض كنم و از انتقاد جدي تند بروم به سمت خاطره تعريف كردن و مرور كردن. اين ايراد را خيلي داشتم و دليلش هم اين است كه من آدم احساساتي هستم و خيلي جاها احساسم چربيده.
منبع مجله زندگی ایده آل
ارسال نظر