وندالیسم طرفداران گهر
آنها ویرانگر و عصبانی اند. در چند هفته ای که از لیگ برتر دوازدهم گذشته تماشاگران و طرفداران گهر زاگرس چنین تصویری از خودشان ساخته اند.
نگارنده این سطور در آخرین بازی پلی آف لیگ برتر که گهر، ایرانجوان بوشهر را کنار زد و صعود کرد، حاضر بود. بازی در ورزشگاه شهرداری بروجرد برگزار شد. ورزشگاهی که دور تا دورش پر بود از ساختمان های نیمه کاره و طبیعتا مصالح قابل پرتابی مثل سنگ و آجر.
اما آن بازی با وجود همه فشارهای بیرونی و داخلی در نهایت آرامش برگزار شد و بوشهری ها بی هیچ مشکلی از میدان و استان بیرون رفتند. در فاصله این بازی تا اولین بازی در لیگ برتر، آنچه طرفداران گهر را چنین عصبی کرده که پرتاب سنگ و آجر را حق خود بدانند، مجموعه ای از اتفاقاتی است که نوعی حق خوری را در حق این تیم و استان به منصه ظهور رسانده.
صعود گهر برعکس بقیه تیم ها به جای اینکه با همراهی، همراه باشد با سرکوفت و نالیدن از فقدان امکانات میزبانی لیگ برتر همراه شد. در کنار شایعات فروش تیم، وعده های نوسازی ورزشگاه هم در عمل اجرا نشد تا ریشخند «آنها را چه به لیگ برتر» گزنده تر شود، این لحن گزنده که به واسطه سال ها کم لطفی به قومیت و لهجه، تلخ تر هم می شد.
این وضع لرها در لیگ برتر، نمونه خفیف تری از عصبانیت و استرس حاکم بر ورزشگاه یادگار امام تبریز در زمان بازی های تراکتورسازی است. آغاز بازی های لیگ برتر و خانه به دوشی گهر که بالاجبار در تهران و نه در استانی همجوار لرستان بازی می کردند، ماجرای دیگری بود.
سفرهای چند ساعته و طی کردن مسیر ۵۰۰ کیلومتری و هزینه توجیه ناپذیر برای طرفداران تیم، روح و جسم ها را می آزرد. فضای رسانه ای و بقیه اهالی فوتبال هم طوری با آنها برخورد می کردند که انگار بار اضافه لیگ برترند و تاوان کاهش سهمیه آسیایی را هم آنها باید پس بدهند، ضمن اینکه اعلام قانون ۱۶ تیمی شدن لیگ برتر از فصل آینده که ۴ تیم را به لیگ یک می فرستاد، فشار روانی بیشتری را وارد می کرد.
طرفداران گهر برابر این فشارها با تیم های پرطمطراق و پر فیس و افاده ای بازی کردند که از نزدیک دیدند چندان آش دهان سوزی نیستند و اگر بازی را باخته اند یا امتیازی را از دست داده اند، خیلی نزدیک و مویی و حتی با لطف داوری بوده است.
اوجش تساوی با پرسپولیس در ورزشگاه آزادی تهران بود. بازی که تازه قرار بود گهری ها میزبانش باشند و کمک داور هم با لطفی عجیب، گل برتری گهر را ندید. به مرور و بعد از این ۵ هفته، که بازی های گهر به شهرهای دیگر می رسد مقایسه شرایط میزبانی لرستان با بقیه هم مطرح می شود.
مثلا در بازی این هفته با فجر سپاسی، مطمئنا وضع ورزشگاه شهید دستغیب شیراز، لرستانی ها را عصبانی تر می کند چنانچه همین الان هم وضعیت نابسامان ورزشگاه سردار جنگل و میزبانی داماش از پرسپولیس که در ورزشگاهی بسیار نامناسب، سرخ ها را شکست داد، گزکی اساسی به دست گهری ها داده و سایتی مثل دورود آن لاین با کنایه می نویسد: «میان آجر و بلوک سیمانی می شود بازی کرد اما در دورود نه؟!»
علاوه بر اینها بدقولی مسئولان استانی و کشوری برای حمایت مالی از تیم که به گفته مسئولان باشگاه، بازیکنان حتی در خورد و خوراک هم دچار مشکلند - آن هم در لیگی که بازیکنان دیگر تیم ها قراردادهایی چند میلیاردی دارند - اعتماد تماشاگران و طرفداران تیم را از بین برده.
آنها فکر می کنند در حالی که حق شان خیلی بیشتر از اینهاست و حتی بالاتر از پرسپولیس ایستاده اند، اسیر نامرادی ها و بی مهری هایی پی در پی شده اند و همه خنجر به دست به دنبال فرو کردن آن در پشت تیم و مردم لرستانند.
آنها فکر می کنند دستشان به هیچ جا بند نیست والا اگر این تیم با هر وضع میزبانی که به احتمال زیاد از خیلی میزبانان بهتر است، در شهر خودش از حریفان پذیرایی می کرد، آن وقت حتی خروارها پاره آجر در دور زمین، در دست احدی قرار نمی گیرد. چنانچه اردیبهشت امسال در ورزشگاه شهرداری بروجرد اتفاق افتاد.
* وندالیسم: یک ناهنجاری اجتماعی است به معنای تخریب کنترل نشده اشیاء و آثار فرهنگی با ارزش یا اموال عمومی.
نظر کاربران
غیر از ورزش، کسی نیست که به این قوم رسیدگی کنه و به قول خودشون این ها جز مناطق محروم هستند و معلوم نیست که از این محرومیت نجات پیدا می کنن
فقط باید خواند و نگاه کرد هیچی ننوشت
مثل بچه ای که گاهی خیره شدن به چشمهاش از تنبیه کردنش بدتره