داستانک؛ اسب زیبا
مجله یکشنبه: مردی، اسب اصیل و بسیار زیبایی داشت که توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کرد. همه آرزوی تملک آن را داشتند. بادیه نشین ثروتمندی پیشنهاد کرد که اسب را با دو شتر معاوضه کند، اما مرد موافقت نکرد.
حتی حاضر نبود اسب خود را با تمام شترهای مرد بادیه نشین تعویض کند. بادیه نشین با خود فکر کرد: حالا که او حاضر نیست اسب خود را با تمام دارایی من معاوضه کند، باید به فکر حیله ای باشم. روزی خود را به شکل یک گدا درآورد و در حالی که تظاهر به بیماری می کرد، در حاشیه جاده ای دراز کشید. او می دانست که مرد با اسب خود از آنجا عبور می کند. همین اتفاق هم افتاد... مرد با دیدن آن گدای رنجور، سرشار از همدردی، از اسب خود پیاده شد به طرف مرد بیمار و فقیر رفت و پیشنهاد کرد که او را نزدیک پزشک ببرد.
مرد گدا ناله کنان جواب داد: من فقیرتر از آن هستم که بتوانم راه بروم. روزهاست که چیزی نخورده ام و نمی توانم از جا بلند شوم. دیگر قدرت ندارم. مرد به او کمک کرد که سوار اسب شود. به محض اینکه مرد گدا روی زین نشست، پاهای خود را به پهلوهای اسب زد و به سرعت دور شد. مرد متوجه شد که گول بادیه نشین را خورده است. فریاد زد: صبر کن! می خواهم چیزی به تو بگویم. بادیه نشین که کنجکاو شده بود کمی دورتر ایستاد. مرد گفت: تو اسب مرا دزدیدی. دیگر کاری از دست من برنمی آید، اما فقط کمی وجدان داشته باش و یک خواهش مرا برآورده کن: «برای هیچ کس تعریف نکن که چگونه مرا گول زدی...»
بادیه نشین تمسخرکنان گفت: چرا باید این کار را انجام دهم؟! مرد گفت: چون ممکن است زمانی بیمار درمانده ای کنار جاده ای افتاده باشد. اگر همه این جریان را بشنوند، دیگر کسی به او کمک نخواهد کرد...
پ
نظر کاربران
تکراری
پاسخ ها
این متن برای هر کسی که حداقل دیپلم داره تکراریه. توی ی اورده اند که در کتاب ادبیات3نوشته
تکراری ولی آموزنده بود.
وای واقعا درسته.چیزی که الان توجامعمون پیش اومده.آدم نمیدونه اینی که تو خیابون گدایی میکنه نیازمنده یانه.
پاسخ ها
واقعا ...
من دیروز مدرسه بودم
بعد تو مدرسه حق نداریم گوشی با خودمون ببریم .
بعد مدرسمون بسته بود می خواستم زنگ بزنم مامانم بیاد منو برسونه خونه
از هر کی گوشی خواستم یه زنگ بزنم به مامانم هیچ کس بهم گوشی نداد ...
مجبور شدم همه ی راهو که تا خونمون خیلی فاصله داشتو پیاده برم تا خونه
از شانس بدم کیف پولمم تو خونه جا گذاشته بودم ...
تو رو خدا بچه ها اگه کسی نیازمنده بهش کمک کنین درسته نمی شه گدای واقعی رو شناخت ولی با اون کمکی که ما می کنیم نه ما سرمایمونو از دست میدیم نه اون با کمکه ناچیزه ما پولدار میشه ...
راست میگی هدا جون،
الی جون، از وقتی تو تلویزیون یکی از سریالا رو نشون داد که یه گروه کلاهبردار بودن که از مردم گدایی می کردن و روزانه میلیونی پول به جیب میزدن، از اون روز به بعد همیشه وقتی یه گدا می بینم می گم نکنه اینم مثل همونا باشه. توی تلویزیون نباید همچین فیلمایی رو بزارن که ذهن مردم خراب بشه.
همیشه که همۀ گداها، غنی نیستن. شاید یکی واقعاً واقعاً گدا باشه، اگه کسی بهش کمک نکنه شاید بره دزدی، اونوقت گناهش میفته گردن ما.
ما که از قبل هم جهنمی بودیم، حالا دیگه یه جای عالی تو جهنم لای گداخته های آتیش و کنار دریاچه گدازه ها، بهمون میدن. تصورش هم برام سخته.
خدا از سر تقصیراتمون بگذره.
قشنگ وآموزنده بود..ممنون
واقعا" عالی بود مرسی زیاد
الان که تعریف کردی من یاد گرفتم
مگه نگفته بود تعریف نکن؟؟؟؟
پاسخ ها
چون رنگ قرمز رو خیلی دوس داری منم به جای مثبت که آبیه، بهت منفی دادم که قرمزه :))
آموزنده - جالب
جون هر کی دوس دارین خلاقیت به کار بدین این دقیقا تو عربی 3 هست فقط یه کم فرق داره
واقعا یک دنیا ممنون....
عالی بود عالـــــــــــــــــــــــــی.........!
تکراری و آموزنده و قشنگ بود
نفر بعدی یه کلمه ی دیگه به جمله م اضافه کنه :)))))))))
پاسخ ها
تکراری و اموزنده وقشنگ و تاثیر گذار بود.نفر بعدی یه کلمه اضافه کن.ببینم کدومتون هستید؟
نشنیده بودم
اما به دستور هیوا و مامی جون
تکراری و آموزنده و قشنگ و تاثیر گذار و نزدیک به حقایق زندگی امروزی...
مجله ممنونم
تکراری، آموزنده، قشنگ، تأثیرگذار و یکی از چالش جامعۀ امروزی ما.
کلمۀ دیگه ایی به ذهنم نرسید.
تکراری، آموزنده، قشنگ، تأثیر گذار، نزدیک به حقایق زندگی امروزی، یکی از چالش های جامعه ی امروزی ما و بسیار جالب بود. :))
بیکارا!!!!
جالب بود وزیبا.ممنون.
وقتی یک گدا توی خیابون دیدی از خودت نپرس آدم خوبیه؟ آدم خوبی نیست ؟ بدم ؟ ندم ؟ مستحقشه ؟ یا نیست؟چشماتو ببند و بهش بده
چون هر وقت رفتی در خونه خدا گدایی خدا این سوالارو از خودش نپرسه چشماشو ببنده و بده!!!