حالا كلاه قرمزي ۱۷ ساله است
آقاي مُرجي مامان من كيه؟
چندسال پيش پسربچه بازيگوش و سادهدلي تبديل شد به يكي از شيرينترين دوستهاي همه ما، هن هن كردنهايش، تكان دادن دستهاي لق و لوقش و آن نگاه ساده مظلومش همه و همه باعث خنده و شادي ما ميشد.
باورش خيلي سخت است، انگار همين ديروز بود كه با اشتياق از مدرسه ميآمديم و پاي تلويزيون مينشستيم. بعد از اين همه سال حالا اما دوبار است كه به فاصله دو سال عيدها كلاه قرمزي با تعدادي از فك و فاميلش سري به ما ميزند، پسرخاله را كه يادتان هست؟! بامرام، فداكار و كمي خشن؛ پسرخالهاي كه بدون هيچ توقعي نان ميخريد، نفت ميگرفت و خانه را تميز ميكرد و... . همه اينها گذشته و ما بزرگ شديم اما بيتوجه به سن و سالمان باز هم مثل آن روزها دوباره باعشق به تماشاي كلاه قرمزي مينشينيم، شايد به دنبال آن حسهاي كودكيمان هستيم، شايد راحتي خيال آن روزها را ميخواهيم.
آن زمانها شيوه پخش كارتونها فرق ميكرد هر شبكه يك مجري خانم داشت كه خيلي مهربان، برنامه را سرساعت ۱۷:۳۰ دقيقه كه بچهها از مدرسه ميآمدند، شروع ميكرد. حتما اين دو مجري را يادتان هست، خانم خامنه و خانم رضايي، اگر يادتان رفته ميتوانيد جمعهها برنامه «بچههاي ديروز» را ببينيد كه آن روزها را براي ما تكرار ميكند. مجريها سعي ميكردند در هر برنامه، يك نكته را به بچهها آموزش بدهند و كارتوني پخش كنند كه به آن موضوع مرتبط باشد مثلا اگر ميخواستند بگويند دروغ چيز بدي است، دروغ نگوييد، حتما پينوكيو را پخش ميكردند. اين قضيه ديگر تكراري شده بود به همين علت پروين شمشكي كه يكي از تهيهكنندگان برنامه كودك آن زمان بود تصميم گرفت براي بهتر برقرار كردن ارتباط با بچهها و آموزش زندگي به آنها از عروسكها استفاده كند. آن زمان قانوني در تلويزيون بود كه تهيهكنندهها را موظف ميكرد از عروسكهاي خودشان استفاده كنند، يعني عروسكهايي كه براي برنامههاي مختلف ساختهاند. شايد ميخواستند صرفهجويي كنند اما هرچه بود، باعث و باني تولد «كلاه قرمزي» و «پسرخاله» شد. چون پروين شمشكي و مرضيه محبوب به آرشيو عروسكهايشان رفتند و در گوشهاي از انبار عروسكها كلاه قرمزي را پيدا كردند. مرضيه محبوب او را تعمير كرد و برايش چشم لنگه به لنگه و يك كلاه قرمز كوچك گذاشت. پسرخاله هم در همان انبار يك گوشهاي خاك ميخورد شايد اصلا فكر نميكرد كه شانس بياورد و از آنجا خارج شود. خلاصه اينكه پسرخاله هم تعمير و صاحب يك شال گردن و يك كلاه شد كه سالهاست با آنها سير ميكند. اولش ميخواستند اسم او را شال خاكستري بگذارند ولي چون ميخواستند با كلاه قرمزي يك نسبت خانوادگي داشته باشد، نامش را پسرخاله گذاشتند. شايد دوست داشته باشيد بدانيد اين دو عروسك كه گوشه انبار خاك ميخوردند را چه كسي اولينبار ساخته بود. خانم شمشكي ميگويد: «به احتمال زياد آنها را هم خانم محبوب يا احمدرضا اعلمي و مريم سعادت ساخته بودند.» خلاصه اينكه كلاه قرمزي و پسرخاله متولد شدند اما صدايي نداشتند كه بخواهند حرفهاي دل كوچكشان را بزنند. حميد جبلي آمد و در نگاه اول، اصل و نسب هردو را كشف كرد و به جاي هر دو شروع به حرف زدن كرد و به آنها جان داد. حالا ديگر نوبت آن بود كه شكل و شمايل برنامه كودك تغيير كند و خانم مجري جايش را به آقاي مجري بدهد، آقاي مجري آن زمان جوان بود، موهايش بيشتر بود و...
يادم رفت بگويم عروسكگردان اين دو عروسك، چه كساني بودند. يكي را ميشناسيد حسن پورشيرازي اما ديگري را كمتر ميشناسيد؛ دنيا فنيزاده. اين دو در كنار بقيه اعضا، تيمي را تشكيل دادند كه بتواند مشكلاتي را كه پدرومادرها در ارتباط با تربيت فرزندانشان دارند حل كنند. عروسكها شخصيتهاي جذابي پيدا كردند، كلاه قرمزي بچهاي بود كه كارهاي بدي انجام ميداد و ميخواست كارهايش را قايم كند اما آقاي مجري يا همان «آقاي مرجي» ميفهميد و عواقب كارش را گوشزد ميكرد. مريم سعادت كه عاشق عروسكهاست خودش گفته در ساخت اين عروسكها دخالت نداشته اما در اين گروه عروسكگرداني ميكرده، چون اين گروه قبل از تولد كلاه قرمزي و پسرخاله هم هميشه كار عروسكي ميكرد، مثل برنامه صندوق پست، «ژولي پولي» را كه به ياد داريد، بعد هم مرضيه برومند زيزيگولو را ساخت كه مريم سعادت يا همان «خانم جمالي» در آن بازي داشت و ما بيشتر با چهره او آشنا شديم. واقعا جالب است كه سازنده اوليه آن عروسك ته انبار، ناشناس است! مريم سعادت ميگويد: «من عاشق عروسكگرداني هستم و رابطه خوبي با عروسكها دارم، كلاه قرمزي و پسرخاله را هم واقعا دوست دارم اما راستش را بخواهيد پسرخاله را بيشتر از كلاه قرمزي دوست دارم چون شخصيت و كاراكتري خاص دارد كه خيلي ناياب است، اما مثل كلاهقرمزي زياد است، حتي يادم ميآيد در آن زمان بچه يكي از اعضاي گروه از نظر حرف زدن، رفتار و حركات بسيار شبيه كلاه قرمزي بود و شايد ناخودآگاه در خلق شخصيت كلاه قرمزي تاثير داشت. همين شخصيتهاي جالب و بي نظير اين دو عروسك بود كه باعث شده سالهاي سال ماندگار باشند و جايشان را در دل همه حفظ كنند كه از اين بابت بايد از ايرج طهماسب و حميدجبلي تشكر كرد.»
من از بچگي عاشق كلاه قرمزي بودم و پسرخاله شخصيت محبوبم بود. عروسكش را كه از نزديك ديدم قلبم شروع به تند زدن كرد. حتي در تمرين يك بار او را دستم گرفتم و آن لحظه واقعا در اوج شادي بودم. براي من ديدن عروسكهايي كه از بچگي دوستشان داشتم از نزديك رويايي بود. هركدام از بازيگران يا كارگردانهايي كه پشت صحنه ميآمدند يا مهمان برنامه بودند و عروسكها را ميديدند، واقعا خوشحال ميشدند و ذوق ميكردند. ديدن دنيا فنيزاده در حال گرداندن كلاه قرمزي، ديدن مرضيه محبوب يا اينكه كنار حميد جبلي بنشيني و وقتي دارد صداي كلاه قرمزي را ميگويد واقعا براي من هيجانانگيز بود. وقتي در مورد بچههاي ديروز و بزرگهاي امروز و برنامههاي آن روزها شروع كردم به نوشتن، فكر كردم، بازيگرهاي الان تلويزيون و سينما كه آن زمان دوران كودكيشان را ميگذراندند حالا چه حس و حالي دارند وقتي اين عروسكها را ميبينند و همه بدون استثناء از شنيدن نام آنها احساس خوبي دارند.
بع بع، و اما ببعي، آخه چه ميشد گفت در موردش؟! خيليها گفتند، او يك شاهكار بود، بحراني خودش درمورد شخصيتش در قالب ببعي گفت: آقاي طهماسب از همان ابتدا به ما گفت ببعي عروسك كودك است. او در روانشناسي كودك واقعا صاحبنظر است و بچهها را خيلي خوب ميشناسد. ميگفت اگر در يك صفحه تلويزيون ۷-۶ عروسك باشند كه يكي از آنها حيوان است، بچه حتما آن را نگاه ميكند. مخصوصا اگر اينقدر ناز و بامزه باشد. حتي اگر عروسكهاي ديگر كلي ديالوگ بامزه و شلوغ داشته باشند و بره آنطرف مثلا فقط خودش را بخاراند، باز هم براي بچهها آن عروسك جذابتر است. ببعي قرار بود در اين برنامه بچهها را جذب كند. البته اين ويژگي، من و بنفشه صمدي، عروسكگردان ببعي را كمي اذيت كرد، چون همه عوامل كار بزرگسال هستند و به كارهاي ببعي كسي نميخنديد و از ديدن آن ذوق نميكرد. به همين خاطر ما فكر ميكرديم داريم اشتباه ميكنيم و شخصيت خوب از آب درنيامده. تا اينكه يكي از عوامل بچهاي را سر صحنه همراهش آورد. آن بچه با هر حركت ببعي ذوق ميكرد و حتي ميآمد و او را ميبوسيد. اين كمي خيال ما را راحت كرد. آقاي طهماسب هم هميشه ميگفت نگران نباشيد. من ميدانم دارم چه ميكنم. شما با خيال راحت كارتان را بكنيد.
سال ۷۳ اولين فيلم سينمايي كلاه قرمزي ساخته شد. يعني فيلم «كلاه قرمزي و پسرخاله.» در ميان نويسندگان فيلمنامه اين فيلم نام همايون اسعديان در كنار جبلي و طهماسب جالب بود. كارگرداني كه در تمام ژانرها فيلم ساخته و موفق بوده، خودش در مورد آن روزها ميگويد: «آن موقع كارهاي مثلا شيريني در كارنامهام داشتم مثل «مردآفتابي» يا فيلم «شوخي» و در زمينه نوشتن طنز، خالي از ذهن نبودم، نگارش «كلاه قرمزي و پسرخاله» به اتفاق ايرج طهماسب و حميدجبلي انجام شد و هركدام از ما يك بخش از كار را به عهده گرفتيم، خلق شخصيت كلاه قرمزي و پسرخاله طبيعتا مال اين دو نفر بود كه در يك پروسه خلق شد و ماندگار شده بودند. اين خصوصيات در شخصيت خودشان هم هست كه توانستهاند به اين خوبي به اين عروسكها منتقل كنند. همكاري كه من با دوستان داشتم در رابطه با چهارچوب فيلمنامه،اوج و فرودهاي فيلمنامه و درواقع طراحي مسير آن بود. در مورد شخصيتپردازي هيچكس نميتواند براي كلاه قرمزي ديالوگ بنويسد، فقط كافي است به حميد جبلي بگويي اين موقعيت را ايجاد كند، خودش شروع ميكند.»
درست زمانيكه كلاه قرمزي متولد شد، زمان كارتون ديدن من بود و واقعا اين 2عروسك را دوست داشتم و خودم هم يك عروسك پارچهاي درست كرده بودم كه يك طرفش صورت كلاه قرمزي بود و طرف ديگرش پسرخاله؛ يعني وقتي كلاهش را سرش ميگذاشتم و با آن طرف بازي ميكردم پسرخاله بود و هروقت آن را برميداشتم كلاه قرمزي اما متاسفانه الان آن را ندارم و به جايش خودم جزو فاميلهايش شدهام. راستش نميتوانم بين اين 2 عروسك يكي را بيشتر دوست داشته باشم، اما پسرخاله برايم ملموستر است و يك نوستالژي برايم دارد. پسرخاله مرا به ياد بابايم مياندازد؛ شوخيها، حركات و شخصيت او برايم تجربه شده است.
اليكا عبدالرزاقي: كل ايام نوروز تنها تفريح من اين بود كه هر روز ساعت ۸ شبكه ۲ را بزنم و بنشينم اين سريال را ببينم. تكتك بازيگرهاي اين مجموعه حتي اين عروسكهاي جديد، جذاب و دوستداشتني هستند و طهماسب، جبلي و عروسكگرداني دنيا فنيزاده واقعا قابل تحسين است. من در زمينه عروسكگرداني اطلاعاتي ندارم، ولي اينكه كلاه قرمزي و پسرخاله اينطوري جاندار ديده ميشوند يك هنر است. اينجور عروسكها در هرجاي دنيا اگر باشند تبديل به عروسكهاي ملي ميشوند كه مردم با آنها ارتباط برقرار ميكنند. حيف است كه از آنها به عنوان عروسكهاي ملي استفاده نميشود. چقدر خوب ميشد اگر يك كارخانه معتبر اين دو عروسك را با يك كيفيت عالي ميساخت و در اختيار مردم قرار ميداد. يك مدت عروسك «دارا و سارا» را ساختند، هرچند اين دو عروسك زياد براي مردم آشنا نبود اما درهرحال كار قشنگي بود، ولي اگر اينكار براي كلاه قرمزي و پسرخاله انجام شود حتما با استقبال بيشتري روبهرو ميشود. من چندسال پيش يك عروسك كجوكوله را كه مثلا كلاه قرمزي بود، خريدم فقط به اين دليل كه شبيه او بود.
ساره بيات: متاسفانه امسال نتوانستم برنامههاي عيد را ببينم و يك ذره حس آن زمانها را فراموش كردهام، البته وقتي كلاه قرمزي آمد من يك خرده بزرگ بودم و مثل بچههايي كه آن موقع به تماشاي اين برنامه مينشستند، لذت نبردم يعني به شكل بچگانه با اين عروسكها ارتباط برقرار نكردم. ولي چون كلاه قرمزي گرانترين و محبوبترين عروسك در ايران شناخته شد، خيلي جلب توجه كرد. بعد از جريان فروش بيسابقه فيلم آنها، ماها كه بزرگتر بوديم، يكجور ديگر به آن نگاه كرديم، ولي آن زمان يادم ميآيد فروش «كلاه قرمزي و پسرخاله» باورنكردني بود و سينماي ما آن موقع چنين فروشي به خودش نديده بود بهخصوص در آن سالها فروشش اعجابانگيز شد و يكدفعه همه را تحتتاثير قرار داد. من هم اين
2 شخصيت را دوست داشتم و دارم و هيچكدام را به آن يكي ترجيح نميدهم؛ خيلي ناز و بامزه هستند و من از اينكه آن زمان باعث شدند گيشه سينماي ايران تكاني بخورد خيلي خوشحالم.
متاسفانه ما به اين فكر نميكنيم كه هر چيزي ميتواند براي آينده ارزشمند شود، مثلا با جنسهاي بنجل يك چيزي را ميسازند و ارزان ميفروشند و خيلي سريع خراب ميشود و از بين ميرود، ولي در كشوري مثل فرانسه در شهر پاريس، يك مغازه وجود دارد كه فقط عروسكهاي پينوكيو در سايزهاي مختلف و با كيفيتهاي عالي ميفروشد و خب هركسي كه به آنجا ميرود حتما يكي از آنها را ميخرد، چون به صورت يك نماد درآمده و احساس ميكني كه يك پينوكيوي واقعي داري. عروسكي كه بين مردم اينقدر محبوبيت دارد بايد به بهترين شكل ارائه شود؛ اينكه كلاه قرمزي كنار خيابان با يك دماغ آويزان و شلوار رنگورورفته فروخته شود، اصلا قشنگ نيست.
دنيا فنيزاده، آنقدر تبحر دارد كه به اين عروسكها زندگي داده و اين عروسكها بيدليل تكان نميخورند. زندگي دنيا فنيزاده در درون عروسكهايش هست و صداي حميد جبلي آنقدر درست روي اين عروسكها قرار گرفته كه بيشتر از عروسك و حالت بچگانه به نظرم يك چيز بزرگانهتر دارد و آن هم به اعتقاد من به مهارت و ذوق فنيزاده و حميد جبلي مربوط ميشود. حركت عروسكگرداني و سينك شدن آن با صداي حميد جبلي دقيقا انگار جزو وجود اين عروسكهاست و زندگي كه در اين عروسكها وجود دارد از اين آدمها منتقل شده است.
بهناز جعفري: متاسفانه امسال نتوانستم برنامهشان را ببينم، ولي واقعا عاشقشان هستم هرجا كه باشند دوستشان دارم. من هم عروسكهاي اين گروه را دوست دارم هم آفرينندههايشان را. احساسات خيلي خاصي نسبت به آنها دارم؛ اين عشق و دوست داشتن الان حدود يك دهه است كه ادامه دارد و اميدوارم بتوانم بيشتر آنها را ببينم البته با همين گروه نه با يك گروه ديگر.
پگاه آهنگراني: نظر خاصي در موردش ندارم، اما زمانيكه سن كمي داشتم كلاه قرمزي جزو عروسكهاي محبوبم بود. آنها شخصيت دارند و اصلا شبيه عروسكهاي بيجان نيستند، واقعا بيعيب و نقص هستند و به همين دليل است كه هنوز بينندههاي پروپا قرص دارند. شخصيت ببعي را امسال خيلي دوست داشتم؛ هرسال عروسكهاي جديدي به اين گروه اضافه ميشدند اما هر عروسك ويژگيهاي خاص خودش را دارد كه قابل تحسين است.
بهاره افشاري: عاشق كلاه قرمزي و پسرخاله هستم. به جرات ميتوانم بگويم، آخرين فيلمي كه به خاطرش ساعتها در صف سينما به انتظار نشستم، فيلم كلاه قرمزي بود، ولي بيشتر پسرخاله را دوست دارم چون خيلي بامرام است. امسال هم تنها برنامهاي كه طول عيد با لذت مينشستم و نگاه ميكردم، برنامه اين گروه بود. من يك برنامه ديگر را هم دوست دارم و آن هم برنامه «بچههاي ديروز» است كه واقعا يك ايده خوب بوده و ما را به ياد دوران كودكيمان مياندازد.
مهرآوه شريفينيا: امسال اصلا نشد اين برنامه را ببينيم، چون خيلي درگير كارهايم بودم، ولي واقعا اين ۲ عروسك را دوست دارم بهخصوص پسرخاله را. شخصيت او ويژه است، فكر ميكنم همه به اين دليل او را دوست دارند چون دنبال يك نفر هستند كه برود برايشان نان بگيرد (باخنده). شخصيتپردازي خيلي خوب اين عروسكها، صداقت، بيريا بودن و خالص بودنشان باعث شده كه خيلي به دل بنشينند.
لاله اسكندري: شروع ساخت و پخش برنامههاي كلاه قرمزي و پسرخاله در واقع زماني بود كه من از آن دوران طفوليت رد شده بودم، ولي خب به دليل خاطرات خوشي كه از برنامههاي ايرج طهماسب و حميدجبلي داشتم، مثل برنامههاي محله بهداشت و ديگر برنامههايي كه مربوط به دوران كودكي ما بود، طبعا با آن پشتوانه عملا اين پيگيري ادامه پيدا كرد. اين ۲واقعا جزو چهرههاي محبوب عروسكي هستند و خوشبختانه هر شخصيتي كه به اين مجموعه اضافه ميشود هم شيرين است اما به هرحال كلاه قرمزي و پسرخاله از همه بهتر هستند.
فكر ميكنم اين عروسكها در ميان تمام بچههاي بعد از انقلاب و بچههايي كه الان به نوعي درحال تمام كردن دوران جواني هستند خاطرات خوشي را به جا گذاشته است و بيشترين دليلش هم به نظرم حضور طهماسب و حميدجبلي است و آن عشقي كه به بچهها و كودكان دارند، بسيار كودكانه و صادقانه است. اين عشق باعث شده كه اين 2نفر در هر برنامهاي كه كار ميكنند به راحتي مردم با آنها ارتباط برقرار كنند كه يك عنصر بسيار مهم در برنامههاي تلويزيوني است. اتفاقا امسال من تنها برنامهاي كه چند قسمت از آن را ديدم، مجموعه كلاه قرمزي و پسرخاله بود كه خيلي دلنشين و ديدني بود.
انتخاب بين كلاه قرمزي و پسرخاله خيلي سخت است ولي خب، كاراكتر پسرخاله بعضي جاها بامزهتر و متفاوتتر است. به مرور زمان هم شخصيتها و عروسكهاي جديدي به اين مجموعه اضافه شدهاند كه هركدام با خود داستانهايي را ميآورند، مثلا ببعي و فاميل دور كه امسال اضافه شدند خيلي بامزه بودند بهخصوص قسمتهايي كه ببعي كمربند لاغري بسته بود. طهماسب و جبلي آنقدر در زمينه كودكان و آموزش به آنها، تخصص دارند كه هميشه بهترين روش را انتخاب ميكنند. اين روش هم بهترين روشي است كه ميتوان بسياري از مسائل را از طريق آن و با زبان كودكان مطرح كرد كه برايشان جذاب باشد. همينها همه دستبهدست هم داده كه اين مجموعه يكي از موفقترين مجموعهها در تمام اين سالها باشد.
رضا يزداني: سخت عاشق ببعي شدهام. در ميان برنامههايي كه براي كودكان است اين برنامه به نظرم تنها برنامهاي است كه بزرگترها دوست دارند. راستش من پسر عمهزا را از پسرخاله و كلاه قرمزي بيشتر دوست دارم. پسر عمهزا شاهكار است. او شخصيت نو و جديدي دارد، لهجهاش غربت خاص خودش را دارد كه عجيب و دوستداشتنياش كرده است. در ضمن يك خنگي ويژه هم دارد كه انگار مختص خانواده آنهاست. حميد جبلي و ايرج طهماسب كار خودشان را خوب بلد هستند واقعا هرسال يك عروسك تك رو ميكنند، مثلا سال گذشته پسر عمهزا را رو كردند و امسال فاميل دور و ببعي را آوردند، اينكه هرسال برنامهات يك سري جذابيت جديد داشته باشد و چهرههاي جديدي بيايند كه هركدام حرفي براي گفتن داشته باشند فوقالعاده است.
باز نشر اختصاصی: B artarinha.ir
نظر کاربران
فقط فامیل دور(که با این در اگر در بند در مانند.......درمانند
همه عروسک ها فوق العاده هستن، ولی با اینکه همه اینها مدیون کلاه قرمزی و پسر هاله هستن اما به شخصه عاشق فامیل دور هستم.
عزیز دلم کلاه قرمزیه دوستش دارم و از راه دور می بوسمش.
من هم با نظر هموطنم موافقم واقعا ای کاش عروسکش باهمان قیمت بالا و کیفیت عالی در سایزهای مختلف در بازار ارائه می شدو به قولی دیگر روی دفترچه ها مداد ها سایر لوازم تحصیلی مثل دارا و سارا چاپ می گردید این دو نظر را کاملا پسندیده می بینم
با تشکر
لاله اسکندری دوستت دارم
لاله اسکندری دوستت دارم