آغازی برای آتشبازی یاغی در نیوکمپ
انریکه، کاپیتان سابق بارسلونا به نیوکمپ برگشت تا بلکه بتواند روزهای خوش بارسا را تکرار کند.
همه استادیوم بلند فریاد میزنند:
ما طرفدار آبی و اناری هستیم
فرقی نمیکند اهل کجا باشیم
جنوبی باشیم یا شمالی،
اکنون همه ما موافقیم، همه موافقیم
این بخشی از سرود یک باشگاه بزرگ به نام بارسلونا است، باشگاهی که سرودش نشان میدهد که این باشگاه صرفا یک مجموعه ورزشی نیست بلکه سیاست، فرهنگ، اقتصاد و سرانجام ورزش با سرنوشت آن گره خورده است.
اگر از داستان سیاسی بارسلونا با حاکمیت اسپانیا و رئال مادرید در سالهای دور بگذریم، میبینیم که تمام رفت و آمدها به این باشگاه به ویژه در تیم فوتبالش شرایط خاص و ویژهای دارد.
روایت جنگ و ستیز بارساییها به مادریدیها در مستطیل سبز روایتی تاریخی است و شاید به همین دلیل است که هر بازیکنی به راحتی نتوانسته از رئال به بارسلونا برود و بالعکس.
واژه «خائن» در فوتبال اولین بار در سال 1902 زمانی که آلفونسو آلبنیز از بارسلونا به رئال مادرید پیوست، به یک بازیکن فوتبال داده شد و البته در ادامه بودند ستارههایی مانند شوشتر، لادروپ، فیگو و .. که از بارسا راهی رئال مادرید شدند یا لقب خائن بودن را میان کاتالانها به جان بخرند و در مستطیل سبز از سکه گرفته تا کله خون پذیرایی شوند.
در مقابل ستارههای بزرگی همه بودند نیوکمپ را به سانتیاگو برنابئو ترجیح دادند و با ترک رئال مادرید راهی بارسلونا شدند تا مقابل «خائنها» لقب «یاغی» را به خود اختصاص دهند.
لوسیانو لیزاراخا اولین بازیکنی بود که در سال ۱۹۰۵ از رئال مادرید به بارسلونا آمد عنوان یاغی اول را بر خودش اختصاص داد و در ادامه ستارههایی مانند لوسین مولر، لوئیز انریکه و ساموئل اتوئو هم از رئال به بارسلونا آمدند. یکی از یاغیهای معروف رئالیها همانی است که به تازگی سرمربی تیم بارسلونا شده است؛ لوئیز انریکه. بازیکنی که در خیخون متولد شد و در سن ۲۱ سالگی تیم شهر خود را به رئال مادرید ترجیح داد و راهی برنابئو شد.
انریکه با انتقالش به رئال مادرید، ۵ سال در جمع قوی های سپید بود و در ۱۵۷ بازی رسمی ۱۵ گل به ثمر رساند.
او در روزهایی که میخواست در مادرید نامش را جاودانه کند ناگهان مورد بیمهری سران رئال قرار گرفت و این اتفاق چندان برای پسر متعصب و بعضاً عصبی نمی توانست قابل تحمل باشد.
انریکه شخصیت خاص خودش را دارد که از دوران نوجوانی با این شخصیت خو گرفته. او هرگز دوست نداشت که بازیکن تحمیلی رئال مادرید باشد و به همین دلیل بود که در سال ۱۹۹۶ یک تصمیم جنجالی را در ذهن خود پروراند و سرانجام آن تصمیم را هم نهایی کرد، ترک رئال مادرید به مقصد بارسلونا.
او میخواست با جدایی از رئال مادرید و رفتن به بارسلونا یاغی شود و در این راه هم بسیار هم مصمم بود. پدیدهای که گفته می شد می خواهد ستاره جدید مادریدیها شود، حال به سمت بارسا و فرهنگ کاتالان ها غش کرده بود و برای جا گرفتن در قلب جدایی طلبان اسپانیایی از هیچ کوششی هم دریغ نمی کرد.
لوئیز انریکه مارتینز سرانجام به بارسا آمد، او که پیشینهای کاملا مادریدی داشت در روزهای اول در نیوکمپ غریبهای بیش نبود، اما با جسارت و روحیهای که برای مبارزه داشت خیلی سریع در قلب بارساییها جا گرفت و در مکتب کاتالانها غرق شد.
لوئیز با انتقالش به نیوکمپ نفرت تاریخی کاتالانها از ژنرال فرانکو، مادریدیها و داستانهای پشت پردهاش را بهتر آموخت و شیوه زندگی در این شهری بندری اسپانیا را تغییر داد. او دیگر نمیخواست در بارسلون صرفا یک فوتبالیست باشد بلکه دوست داشت مانند هر شهروند ساکن در این شهر مظهر تعصب لقب بگیرد. او خیلی سریع با فرهنگ کاتالانها انس گرفت و شاید همین رفتارها بود که پس از چند سال عاملی شد که بازوبند کاپیتانی بارسلونا را به بازو ببندد.
لوئیز طوری در زمین میدوید و با حریفان شاخ به شاخ میشد که گویی تعهدش بر هر چیز دیگری ارجحیت دارد. انریکه برای بارسلونا خوب گل میزد، خوب میدوید، خوب میجنگید و خیلی خوب در روزهایی که بازوبند بر بازویش بود تیم را رهبری میکرد.
ستاره بارسا همان طور که در نقل و انتقالات یاغی شده بود در روزهای شکست هم یاغیگری چهرهاش میبارید چرا که او علاقه به شکست نداشت و همیشه فریاد میزد که از باختن بیزار است.
انریکه از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۴ در بارسلونا بازی کرد و سرانجام با زدن ۷۳ گل در بازی های رسمی از دنیای فوتبال خداحافظی کرد. کاپیتان پس از خداحافظیاش از فوتبال رو به مربیگری آورد و کلاسهای مربیگری را پشت سر گذاشت و از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ به عنوان سرمربی در تیم B بارسلونا کارش را آغاز کرد.
انریکه در ادامه و برای آنکه روی نیمکت تجارب بینالمللی بیشتری به دست آورد، راهی ایتالیا شد و در فصل ۲۰۱۲-۲۰۱۱ مسئولیت هدایت تیم آسرم را به عهده گرفت.
کاپیتان سابق بارسلونا چندان در سری آ موفق نبود و به همین دلیل برای فصل ۲۰۱۴ -۲۰۱۳ به اسپانیا برگشت و روی نیمکت سلتاویگو نشست و در پایان فصل عنوان نهمی را تجربه کرد، او حالا سرمربی بارسلونا شده، تیمی که با رفتن پپ آب خوش از گلویش پایین نمی رود.
پس از جدایی پپ گواردیولا از بارسلونا نیمکت بارسا متزلزل شد. تیتو ویلانوا برای آنکه راه پپ را در نیوکمپ ادامه دهد، آمد اما خیلی زود سرطان کاری کرد تا این مربی فقید برای درمان بیماریاش مسیر اسپانیا تا آمریکا را مدام طی کند و سرانجام مقابل این بیماری شکستخورد و درگذشت.
خراردو مارتینو، مربی آرژانتینی نیز به بارسلونا آمد اما با این مربی آرژانتینی هم خبری از «تکیتاک بارسا» نبود.
بارسا رو زبه روز افت کرد و دیگر خبری از بازیهای چشمنواز مسی، ژاوی، اینیستا، پیکه و.. در جمع آبی اناریها نبود و شاید همین شرایط باعث شد که مدیران بارسا به فکر تغییرات باشند.
برای این تغییرات چه کسی بهتر از دوست قدیمی پپ گواردیولا. مردان کاتالان که حالا جام حذفی، لالیگا و لیگ قهرمانان اروپا را از دست رفته میدیدند برای فصل بعد به سراغ انریکه رفتند تا بلکه روزهای خوش گذشته دوباره تکرار شود.
انریکه زمانی که برای بارسلونا به عنوان کاپیتان بازی میکرد در میانه زمین و در خط حمله بیشتر به سمت دروازهبان حریفان یورشه میبرد و دوست داشت هجومی بازی کند. او در زمین برای رویارویی با هر چالشی آماده بود و به نوعی در همین مستطیل سبز بود که برای روزهای سخت پخته شد اما برای بازگشت کاپیتان متعصب بارسا بهتر است به چند نکته کلیدی در مورد آخرین شرایط بارسلونا اشاره کرد؛ یاغی دوست داشتنی کاتالانها باید بداند وضعیت بارسا با آن تیمی که گواردیولا در اختیار داشت متفاوت است.
اول باید خط دروازهاش را ترمیم کند، در خط دفاع ثباتی در کار نیست، در میانه میدان ژاوی و فابرگاس هم در اوج به سر نمیبرند، آمار مصدومیت بالاست؛ تعداد مصدومان افزایش یافته، از مسی گرفته تا پیکه و نیمار مدام دچار مصدومیت می شوند، پس باید برنامه بدنسازی و تغذیه در اردوی نیوکمپ تغییر کند.
باید اعتراف کرد که انریکه بازی با آتش را در سن ۴۴ سالگیاش کلید زده است.
این مربی یک جمله طلایی دارد که میگوید: در فوتبال تیمی که توپ را در اختیار ندارد بازیکنانش مثل تایر فقط باید در زمین بدوند، بنابراین برای تایر نشدن در میدان مسابقه باید همه ضعف ها را از بین ببری و برای روزهای سخت و دشوار خودت را آماده کنی.
پس آقای لوئیز توپ را به بازیکنانت بده، انگیزهشان را بالا ببر و مثل گذشته برای بارسا افتخارآفرینی کن تا نامت دوباره در تالار افتخارات بارسلونا زنده شود.فلسفه باشگاه را خوب میدانی پس با اصول آن حرکت کن بلکه گواردیولای جدیدی در زیر کمپ متولد شود.
ارسال نظر