زائرانی که زیره سرطان زا به کرمان میآورند!
ایرانیها عاشق خرید هستند، آنقدر عاشق و شیدا که از این خصلت آنها به یک بیماری و اعتیاد یاد میشود. شهروندانی که به هر شهر و کشوری که وارد میشوند، بازارش را آباد میکنند.
در میان اصطلاحات روانشناسان اختلالی به عنوان اعتیاد به خرید وجود ندارد اما متخصصان امر با توجه به این که این اختلال منجر به خریدهای افراطی میشود، آن را در دسته اختلالهای «اضطرابی و کنترل تکانه» قرار دادهاند. اختلالی که حالا شهرت جهانی پیدا کرده تا جایی که فروشندههای عربستانی هر صبح با یک ون جلوی هتل ایرانیهایی که برای زیارت به مکه و مدینه میروند، صف میکشند تا هموطنان طالب خرید را به بازارهای پر زرق برق خود ببرند و با چمدانهایی پر از سوغاتی بازگردانند. آنها یک ریال هم از بابت نقل و انتقال و جابهجایی مسافران ایرانی نمیگیرند.
این رفت و آمدهای هر روزه که با برنامه مشخصی پیش میرود، کاملاً رایگان است. خریدارانی که برخی از آنها هیچ اطلاعی از بازار ندارند یا شاید آنقدر جوگیر شدهاند که یادشان میرود که ایران خود خاستگاه بهترین طلای سرخ یعنی زعفران است. بنابراین در چمدانهای آنها حتی زعفران هم پیدا میشود. بله زعفران عربستان! مگر عربستان هم زعفران تولید میکند؟ کمتر کسی خبر داشت اما به یمن بازارگردی ایرانیها، زعفران عربستان هم در سبد خریدهای ما قرار گرفت.
شاید اگر ایرانیها از مکه و مدینه، زعفران خرید نمیکردند، هرگز کسی از این ماجرا خبردار نمیشد. در نهایت همه فکر میکردند که همسایه ایرانی که از صدقه سر ایرانیها صاحب زعفران شده همین افغانستانی است که سفت و سخت شانه به شانه بیابانهای ایران زده. افغانستانی که در سالهای پیش بذر بهترین زعفران ایران (درجه یک) را دو دستی تقدیمش کردیم تا آن را جایگزین کشت خشخاش کند بلکه کمی از آسیبهای این همسایگی رهایی پیدا کنیم. جایگزینی که اتفاق نیفتاد. نه کشت خشخاش کم شد و نه آنها توانستند زعفران درجه یک را از بذرهای پیشکش شده به دست بیاورند.
درجه یک در خاک ایران جواب میداد اما این به معنی رها شدن زعفران توسط افغانیها نیست. آنها سعی کردند در بازار جهانی جایی برای خود به دست بیاورند. دریافت جوایزی توصیه شده و ساختگی و ساخت جایگاه در بازارهای اروپایی از جمله تلاشهایی است که سعی میکند جایگاهی برای زعفران نامطلوب افغانیها به وجود بیاورد. آنها همچنان مدعی کشت بهترین زعفران هستند.
خبررسانی میکنند و حتی خبرهایشان در رسانههای داخلی ما هم درج میشود. هیچ کس هم فکر نمیکند ممکن است که درج این خبرها- حتی اگر درست باشد- باعث ناامیدی کویرنشینان ایرانی شود که همه زندگیشان در گلهای زعفران خلاصه میشود؛ کویرنشینانی که خشکسالی آزارشان میدهد و چشمشان به گلبرگهای طلای سرخ خیره شده تا از ماحصل فروش آنها بتوانند زندگی را بگذرانند؛ هموطنان و کشاورزانی که هم خشکسالی و کویر تهدیدشان میکند و هم مواد مخدر اما تبلیغات آنقدر در ایران کم است که زائران ایرانی، زعفران را از عربستان میخرند تا مثال بارز افرادی باشند که زیره به کرمان میآورند.
اما بیتوجهی به اقتصاد ملی و بیتوجهی به وضعیت سخت زندگی کسانی که از کاشت و برداشت طلای سرخ، سهمی بخور و نمیر میبرند، پایان این ماجرای تلخ نیست. آزمایشهای پژوهشگران نشان میدهد که زعفران عربستان به دلیل استفاده از رنگهای غیرمجاز سرطانزاست.
مسأله تا آنجا پیش میرود که «دکتر احمدرضا فرساز»، معاون امور بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی نسبت به خرید محصول «صفارالزعفران» از کشورهای عربستان و عراق هشدار میدهد: «مصرف این زعفران، عوارض سرطانزایی دارد.» تا این سؤال پیش بیاید که چه اتفاقی میافتد که یک ایرانی از سفری دور و دراز زعفران میخرد تا سرطان بگیرد؟! کجای کار مسئولان ایراد داشته که یک ایرانی زعفران عربستانی را به زعفران ناب ایرانی ترجیح میدهد؟ در نهایت چرا تبلیغات ما اینقدر ضعیف است که شهروندان ایرانی نمیدانند که نابترین زعفران جهان در جغرافیای خشک خودشان تولید میشود؟
ارسال نظر