بررسی تصمیمات قلعهنویی برای نیمکت تیم ملی
در حالی که هشت ماه و چند روز به شروع رقابتهای جام ملتهای آسیا باقی مانده است تیم ملی فوتبال کشورمان در زمینههایی مثل اردوهای تدارکاتی و بازیهای دوستانه مناسب یا پروسه تغییر نسل، نیاز به یک برنامهریزی مشخص دارد.
روزنامه اعتماد: در حالی که هشت ماه و چند روز به شروع رقابتهای جام ملتهای آسیا باقی مانده است تیم ملی فوتبال کشورمان در زمینههایی مثل اردوهای تدارکاتی و بازیهای دوستانه مناسب یا پروسه تغییر نسل، نیاز به یک برنامهریزی مشخص دارد. موضوعاتی از قبیل حضور ایران در مسابقاتی در سطح بازیهای کافا و زمزمههای خداحافظی چند بازیکن باتجربه در آستانه جام ملتها و دستیارانی که قلعهنوعی انتخاب کرده دلایلی بود تا سراغ جلال چراغپور یکی از کارشناسان فوتبال کشورمان برویم. ماحصل گفتوگوی خبرنگار اعتماد با این کارشناس شد تحلیل وضعیت تیم ملی برای حضور در بازیهایی که قرار است به میزبانی قطر برگزار شود. اگرچه این میتواند در حد یک نظریه کارشناسی باشد اما با وضعیت فعلی فوتبال ما یک هوادار معمولی هم میتواند تشخیص دهد قهرمانی در جامملتهای پیش رو یک رویابافی است تا واقعیت؛ رویایی که ۴۷ سال است به دنبال آن هستیم و اگر در قطر به آن نرسیم از نیم قرن نرسیدن به قهرمانی در این بازیها هم عبور خواهیم کرد!
شما یکی از حامیان جواد نکونام برای هدایت تیم ملی در جام ملتها بودید که حالا سکان آن به دست امیر قلعهنوعی رسیده است. درباره این انتخاب نظر شما را میخواستیم بدانیم؟
خب ما نمیدانیم شرایط فدراسیون برای انتخاب این فرد یا فرد دیگر چیست و معمولا هم آن را اعلام نمیکنند در نتیجه ممکن است این یک انتخاب فردی باشد. یعنی در آن زمان که نام نکونام مطرح شد فدراسیون شرایط خود را اعلام کرده و آن شرایط باب میل جواد نبوده باشد. شاید این شرایط برای دو طرف از جانب قلعهنوعی و فدراسیون مورد پذیرش طرفین قرار گرفته باشد. ما دادههای کاملی نداریم اما نکونام هم میتوانست مربی تیم ملی باشد مثل قلعهنوعی که الان هست و حتی یحیی گلمحمدی هم اگر قبول کند شرایط نشستن روی نیمکت تیم ملی را دارد. تا یک جایی این مربیان داخلی توانایی نشستن روی نیمکت مربیگری تیم ملی ما را دارند.
توانایی هر سه مربی که نام بردید را در یک سطح میدانید؟
تفاوتها از اینجا معلوم میشود که بر تواناییهایی خودشان اضافه کنند و کادری که در کنارشان انتخاب میکنند در چه وضعیتی هستند. قلعهنوعی و گلمحمدی و نکونام هر سه توانایی نشستن روی نیمکت تیم ملی را داشتند و دارند چون در اوج توانایی و توامندی در فوتبال ما قرار دارند.
جالب اینکه بعضیها که کارنامه قابل اعتنایی هم ندارند تا قبل از انتخاب قلعهنوعی داعیه نشستن روی نیمکت تیم ملی را داشتند.
نه، اینطور نیست که هرکی بگوید من فلان تیم را میبرم، بشود مربی تیمملی! قلعهنوعی ۲۵ سال است که دو، سه نسل را در فوتبال ما مربیگری کرده است. یا نکونام بهترین سالهای فوتبالش را در مرکز اروپا بازی کرده و با بزرگترین مربیان و بازیکنان کار کرده است و یحیی هم الان چندین سال است که کار میکند و دو، سه نسل را بزرگ کرد و مطالعه روز دارد و به زبان خارجی تسلط دارد و الان مدتهاست خیلی خوب کار میکند. هرکدام از اینها یک جور خاص خودشان را دارند به جز اینها فرد دیگری این پروسه را طی نکرده. یعنی سالها بازی در سطح بالای فوتبال و کار کردن با جوانها و مربی خوبی باشند. بعضیها بازیکن خوبی بودند اما مربیگری نکردند و این یعنی نمره رسیدن به نیمکت تیمملی را کم میآورند. بعضیها هم با اینکه جوان هستند اما مطالعه نمیکنند و سنتی هستند. همان کاری که از مربیان قدیم یاد گرفتند انجام میدهند. اینها نمیتوانند فوتبال را تغییر دهند اما این سه که نام بردم شرایط خوبی دارند.
نقد به قلعهنوعی در خصوص انتخاب دستیارانش را وارد میدانید؟ انتخاب آن دو و مطهری بیشتر برای برقراری توازن سرخابی روی نیمکت تیم ملی نبود؟
بعد از اینکه سرمربی تیم ملی انتخاب میشود از یک جایی به بعد باید گفت صلاح مملکت خویش را خسروان دانند! ما که از جو تیم ملی خبر نداریم. البته رایزنی میکنیم که بدانیم چه خبر است اما شما شاهد بودید که بعد از بازی استقلال و پرسپولیس چه جریاناتی از جانب بازیکنان دو تیم به وجود آمد. اگر این جریانات سرخابی با همین شدت و دیالوگها و رفتارها انتقال پیدا کند به درون تیم ملی شکاف بزرگتری به وجود میآید. در نتیجه باید خودمان را جای فردی بگذاریم که هدایت تیم ملی را برعهده گرفته و به خودمان بگوییم نزدیک کردن دو جناح سرخابی به یکدیگر کار بدی بود؟ از طرفی تیموریان، در انگلستان و تیم ملی سالها بازی کرده و مطهری هم سالها با یحیی کار کرد اما در نساجی به نظر من انتخاب اشتباهی مرتکب شد چون زود بود او باید بعد از جدایی از یحیی با یک تیم لیگ یکی کارش را به عنوان سرمربی شروع میکرد اما از نظر دانش و مطالعه یکی از بهترینهاست، فکر میکنم به خاطر سواد بالایش یک دستیار خوب برای تیم ملی خواهد بود.
شما اشاره کردید که حضور مربیان سرخابی روی نیمکت تیم ملی میتواند تنشهای احتمالی بازیکنان دو تیم را در اردوی تیم ملی کم کند اما میبینیم آندو به دلیل کمتجربگی مصاحبه رنگی میکند و به شکلی خودش باعث تنش میشود!
وقتی خودش متوجه شده که اشتباه کرده و عذرخواهی میکند باید این اتفاق را به فال نیک بگیریم. اول اینکه اگر آندو از نظرش دفاع میکرد در آن صورت کار عیب پیدا میکرد. نکته بعدی اینکه تیموریان یا بقیه نسل جدید مربیان برای اولینبار وارد حیطه مربیگری میشوند عکسالعملهای اجتماعی را نمیدانند او بازیکن استقلال بوده و وقتی حرفی زده و با عکسالعمل جامعه عذرخواهی میکند به نظرم ادب را رعایت کرده و متوجه اشتباهش شده. ما باید این رفتارها را ارزش بدانیم و قبول کنیم. اجازه بدهیم جامعه یاد بگیرد که حرفش را پس بگیرد و عذرخواهی کند و یک محیط تلطیف شده در فوتبال به وجود بیاید.
در این شرایط تکلیف وزن فنی نیمکت تیم ملی چه میشود؟
این نیمکت، یک حداکثر پتانسیل دارد اما در مواجهه با جریانات بزرگی که سر راه تیم ملی قرار دارد، لاجرم باید دانش مدرن روز دنیا کنار این تیم باشد. از لحاظ شناخت بازیکن و روابط و تجربه این نیمکت پتانسیل دارد. پتانسیل داخلی ما به نظرم تا ۷۵ درصد انتقال پیدا میکند به درون تیم ملی اما برای ۲۵ درصد آخر مشاور یا مدیربرنامه خارجی میخواهیم تا بتواند معادلات نیمکت تیمهای مقابل را حل کند. ۱۲ مربی ایرانی هم روی نیمکت تیم ملی باشند حداکثر ۷۵ درصد پتانسیل داخلی داریم. این حد را با برانکو و قلعهنوعی هم دیدیم. در داخل صد در صد هستند اما در خارج میشوند ۷۵ درصد!
تیمهای خارجی آمدند با تعویض دوبله در تهران تیم ملی را بردهاند. از طرفی بخواهیم مربی خارجی بیاوریم تا تمام کار را انجام دهد وقت میخواهد که این تیم ملی زمان چندانی ندارد. کمااینکه ساپینتو هم چون شناخت کافی نداشت دربی را باخت.
مسلما با همین شکل بروند کم میآورند. در جام ملتها کمتر و در جام جهانی بیشتر این ضعف به چشم میآید.
آیا تورنمتی در سطح کافا میتواند به آمادهسازی تیم ملی ما کمک کند؟
بازی با تیمهایی مثل افغانستان و قرقیزستان و... آب در هاون کوبیدن است. به این دلیل که ما در جام ملتها احتمالا با عربستان و امارات و کره و ژاپن و دیگر تیمهای قوی بازی داریم و شاکله تیم ملی ما فرسوده و خسته هستند. یعنی نیاز به تغییر اساسی وجود دارد. نزدیک به ۱۳ نفر از بازیکنان لازم است که تغییر کنند و بازیکن و نگرش جدید باید وارد تیم ملی شوند. پس باید با تیمهای همسنگ خودمان بازی کنیم. با همان نفرات و با این شکل با این بازیهای تدارکاتی راه به جایی نمیبریم باید تیم ملی چکشکاری شود! به روشنی میبینیم با این شرایط اتفاق خوشایند خوبی برای تیم ملی و کادرفنی در جام ملتها رخ نخواهد داد.
تا جام ملتها فرصت زیادی نداریم در این فرصت کم میشود تغییر نسل داد یا دست به جوانگرایی زد؟
لاجرم تغییر نسل در تیم ملی میتواند زمانبر نباشد! اما یک شجاعت خاص میخواهد و آنهم به قلعهنوعی بستگی ندارد. این شجاعت به فدراسیون فوتبال برمیگردد. کره و ژاپن جام ملتها را هدف قرار ندادند بلکه پله قرار دادند. کرهایها سالهاست از جام ملتها پله ساختند برای جام جهانی. آنها هر ۸ سال یک بار و با نسل جدید میآیند آسیا و بعد به جام جهانی میروند و در جام جهانی به مرحله حذفی صعود میکنند. اما ما بعد از انجام سه بازی برمیگردیم! جام ملتها به جای اینکه هدف باشد میتواند پله باشد. ما با همین دفاعی که به آن دست نمیزنیم و میدانیم خطا میکند و ضعیف است میرویم آسیا و بعد بازیهای جام جهانی از راه میرسد و نمیشود تغییر نسل انجام داد. مثل تلهای که کیروش در آنجا گیر کرد. یعنی رفت جام جهانی بعد با همان تیم رفت جام ملتها چون جام ملتها را دستکم گرفت و دیدید نتیجه هم نگرفت.
درباره جوانگرایی و هدفگذاری تیمها برای تغییر نسل صحبت کردید. به عنوان سوال آخر، تکلیف مربی تیم امید هنوز مشخص نیست و به نظر میرسد بازهم داستان تکراری امیدها در حال تکرار است! نظر شما در این خصوص چیست؟
بحث پیچیدهای است! برای حل کردن آن نیاز به چند اتفاق است. در درجه اول، طبق تعاریف جهانی تیم ملی امید برای تیم شدن حداقل نیاز به ۱۲ تا ۱۶ بازی دورهمی دارد. چرا؟ چون بازیکنان یا در تیمهای امید هستند یا در باشگاههای بزرگسال از امیدها فقط برای دقایقی استفاده میکنند. آن وقت با دوتا بازی دوستانه مقابل تیمهایی مثل افغانستان و ترکمنستان میگوییم میخواهیم به المپیک صعود کنیم! بزرگترین سد صعود همین عدم انجام بازی تدارکاتی است تا مقابل تیمهای تراز اول ضعفشان به چشم بیاید. اما برای انتخاب مربی این بچهها باید چه تصمیمی گرفت؟ تا حالا حدود سی مربی برای تیم ملی امید انتخاب کردیم. از پیروانی گرفته تا مربیانی که یک ماه یا یکسال بودند. افرادی که از امیدها به عنوان پله استفاده کردند تا در امیدها مطرح شدند و باشگاهها پیشنهاد همکاری داشتند کار را رها کردند و رفتند. امید ایران برای همه شده پله! مورد دیگر مربی که باید روی سر تیم باشد نباید منیجر کوچ (Manager Coach) باشد. معنی این میشود که مربی بازیکنان زیادی دور و اطرافش دارد. فقط باید آنها را هدایت کند. مربی امید باید تیچر کوچ (Thatcher coach) باشد. به این معنی که مربی که تعدادی بازیکن دارد و به آنها فوتبال هم یاد میدهد. در امیدها ۶۰ درصد فوتبال است و ۴۰درصد آموزش. ما مربی معلم میخواهیم که فوتبال را درس هم بدهد. من خودم دیدم وقتی از اعضای جوان کرده از کلاس گاس هیدینگ آمدند بیرون دفتر و خودکار به دست داشتند. همان تیم عجیبی که چهارم جام جهانی شد. حالا ما ۵ دقیقه برای امیدها تئوری صحبت کنیم شروع میکنند به خمیازه کشیدن! میگویند فوتبال در زمین برگزار میشود. نه خیر! فوتبال از بیرون طراحی و درون زمین اجرا میشود. آنهایی که سواد طراحی فوتبال را ندارند آفتی برای فوتبال علمی شدند. آنهایی که تا فدراسیون هم نفوذ کردند. تیم ملی خورده به بنبست. چون مربی خارجی میگوید اینها از اصول بلد نیستند و داخلی هم جرات تغییرات ندارد.
ارسال نظر