به بازیکن چه مربوط که کیروش بماند یا برود؟
مطبوعات تیتر زدهاند: «سردار آزمون و مهدی طارمی میخواهند کارلوس کیروش را نگه دارند.» شاید در نگاه اول بتوان در صحت و سقم ماجرا تردید کرد، اما شواهد نشان میدهد چنین گزارشی نمیتواند خالی از واقعیت باشد.
دنیای اقتصاد: در مورد سردار که خودش هم به صراحت در فرودگاه گفت کیروش باید بماند و خودم او را «اوکی» میکنم. مهدی طارمی هم که اساسا مهمترین نقش را در انتخاب کارلوس و بازگشت او به فوتبال ایران داشت، بنابراین هیچ بعید نیست دو مهاجم اصلی تیم ملی دنبال بقای کادرفنی باشند.
پرسش بزرگ اما کماکان و حتی جدیتر از قبل این است که اصلا انتخاب سرمربی و حفظ یا تغییر او به بازیکنان چه ربطی دارد که اینطور بیپروا اظهارنظر میکنند؟ به نظر میرسد سادهترین اصول فوتبال حرفهای در ایران رعایت نمیشود و کسی هم به این موضوع بها نمیدهد.
از گذشته درس نمیگیرید؟
مهدی طارمی و سردار آزمون برای حفظ سرمربی تیم ملی تنها نیستند. برخی نفرات دیگر که مخصوصا مورد علاقه و اعتماد مربی پرتغالی هم هستند، همین رویکرد را دارند؛ از جمله مرتضی پورعلیگنجی که او نیز در فرودگاه از ضرورت حفظ کارلوس کیروش سخن گفت. اینکه آیا کیروش عملکرد خوبی در تیم ملی داشته و باید بماند یا نه، اساسا یک بحث دیگر است که در جای خودش مفصل باید به آن پرداخت، اما پرسش اینجاست که چرا بازیکن تیم ملی به خودش حق میدهد در مورد مسائلی اظهارنظر کند که مطلقا در حوزه اختیارات او نیست؟ نکته شگفتانگیز اینکه رویکرد مداخله بازیکنان در مسائل مربوط به کادر فنی، در یک سال گذشته هم وجود داشت و آسیب بسیار شدیدی به تیم ملی وارد کرد.
حتما به یاد میآورید که پس از صعود تیم ملی به مرحله نهایی جامجهانی با دراگان اسکوچیچ، برخی بازیکنان آشکارا علیه او موضع گرفتند و خواهان عزل مرد کروات شدند. کار در این زمینه چنان بیخ پیدا کرده بود که تعدادی از نفرات شناختهشده تیم ملی حتی به ملاقات با دولتمردان موثر رفتند و به نوعی علیه اسکوچیچ تحرک داشتند. رفتار آنها، تیم ملی را دو شقه کرد و فاجعه اردوی قطر و باخت بحثبرانگیز به الجزایر در آن مسابقه دوستانه را به دنبال آورد. پس از آن، همین گروه از ملیپوشان به فعالیت غیرحرفهای خود ادامه دادند، از بازگشت مهدی تاج به فدراسیون فوتبال حمایت کردند و نهایتا پیش پای کارلوس کیروش فرش قرمز پهن کردند. تیم ملی با دست فرمان آنها راهی جامجهانی شد؛ اما آیا نتایج مناسب به دست آمد و شاهد کیفیت قابل دفاعی بودیم؟
رفتار مطلقا غیرحرفهای و مداخلهجویانه بازیکنان تیم ملی در ماههای گذشته چه عاقبتی داشت که حالا دنبال تکرار همان سناریو هستند؟ پرسش اینجاست که آیا همین عزیزان در فوتبال اروپا هم جرات دارند در مورد کادرفنی نظر بدهند؟ آیا طارمی میتوانست یک جمله از آن چیزهایی که در مورد اسکوچیچ گفت را پیرامون کونسیسائو در پورتو به زبان بیاورد؟ در همین فاصله سرمربی لورکوزن عوض شد؛ آیا سردار یک کلمه حرف زد؟ به راستی کی قرار است این بساط در فوتبال ما جمع شود؟
مبارزه با بازیکنسالاری؛ آدرس غلط
با حدود یک دهه حضور در فوتبال ایران، کارلوس کیروش هرگز دستاورد فنی محسوسی نداشته است. در نتیجه حامیان او میکوشیدند برایش دستاوردهای کیفی بسازند؛ مثلا اینکه او به تیم ملی شخصیت داد یا مبتکر تغییر نسل بود. انصافا کدام مربی را سراغ دارید که ۱۰ سال جایی کار کند و تغییر نسل ندهد؟ اساسا مگر چنین چیزی ممکن است؟ از دیگر پیشرفتهایی که به کارلوس نسبت داده میشد، مبارزه او با بازیکنسالاری بود. هزاران بار هم از مثال مربوط به حذف مهدی رحمتی و هادی عقیلی از تیم ملی، پیش از جامجهانی ۲۰۱۴ سخن گفته شد که البته مصداق درستی بود.
با این حال به نظر میرسد کیروش اصراری روی مبارزه با بازیکنسالاری نداشته، بلکه تمرکزش روی مقابله با نفراتی بوده که با خودش همسو نبودهاند! در غیر این صورت به یاد داریم که همین سردار آزمون بعد از جامجهانی ۲۰۱۸ از تیم ملی خداحافظی کرد، اما کیروش او را برگرداند. اگر مربی پرتغالی ریشه بازیکنسالاری را بهطور عام و اصولی زده بود، امروز کسی به خودش حق نمیداد در مورد کادرفنی نظر بدهد، اما میبینیم که همه این اصول فقط وقتی رعایت میشود که پای منافع شخصی کیروش در میان باشد.
ارسال نظر