قحطی گزینههای شایسته برای هدایت «یوزها»
حالا که دیدیم عزمی جدی برای تغییر دادن سرمربی تیم ملی فوتبال ایران وجود داشت، باید بپرسیم چه کسی شایسته تصدی این عنوان است.
ایران ورزشی: در حالی که فقط ۴ ماه و اندی تا آغاز جام جهانی فوتبال ۲۰۲۲ در قطر باقی مانده است، فرضیه کنار گذاشتن سرمربی کروات و ۵۴ ساله «یوزها» به واقعیت رسید و با اینکه شاید دلایل محکمهپسند و بهرهای قابل اکتساب برای این تغییر در کار نبود، اما چنین اتفاقی رخ داد. حالا باید پرسید آیا نامزدهای لازم و توانا و نتیجهگیر و شایستهای برای جانشینی وجود دارند و آیا میتوان سریعاً فردی را روی کار آورد که در «قطر ۲۰۲۲» نتیجه بگیرد؟
پاسخ این سؤال را نمیتوان به صراحت و روشنی داد چون در هیچ رشته ورزشی و در چنین سطح بالایی تضمینی صد درصدی برای کسب نتایج دلخواه وجود ندارد و حتی اگر مربیان بزرگ هم بیاورید ممکن است کم بیاورند و در تورنمنت و مسابقه مورد نظر به پیروزی نرسند. با وجود این، حتی شناسایی نام کاندیداهای بالقوه و افرادی که بتوانند بهتر از اسکوچیچ عمل کنند و در قطر بدرخشند و تیم ملی را از معابر سخت آن عبور بدهند کاری دشوار و تعداد آنها اندکتر از آنی است که تصورش میرود.
ضررهای فترت طولانی شهریار
اگر در این مورد دقیق شویم، به نامهایی مانند کارلوس کیروش، جواد نکونام و قدری پایینتر از آنها یحیی گلمحمدی میرسیم و هستند عدهای هم که نام علی دایی را مطرح میکنند و میگویند او مرد این کار است و اگر قرار است در کوتاه مدت یک مربی کار تیم ملی را جور و نتایج لازم را کسب کند همین مرد است. مردی که شهریار فوتبال ایران نامیده شده است و در دوران بازیگریاش کم رقیب بود و بهترین سانتر فوروارد تاریخ فوتبال ایران به حساب میآید و با وجود ایراداتی که به وی در زمینه کار مربیگری گرفته شده با سایپا یک بار قهرمان لیگ برتر و با پرسپولیس و نفت مجموعاً سه مرتبه فاتح جام حذفی کشور شده است. چون در مورد دایی صحبت میکنیم باید متذکر شویم که وی در مرتبه قبلی انتصابش بهعنوان سرمربی تیم ملی ایران، فرجام تلخی داشت و از سمت خود اخراج شد. اضافه بر این وی در دو سال و نیم اخیر در هیچ تیمی مربیگری نکرده و در این حرفه حاضر و فعال نبوده تا فترتی طولانی داشته باشد.
دستاوردهای «بدون جام» یک مربی نه چندان با اخلاق
بر کار سه کاندیدای محتمل دیگر حرفه سرمربیگری تیم ملی ایران نیز نقایصی مترتب و ایراداتی به رزومه کاری و یا نحوه برخوردشان با امور مختلف وارد است. کیروش طی 8 سال زمامداریاش در تیم ملی خط دفاعی آهنین ساخت و ریشه بازیکنسالاری را زد و با اینکه یوزها را دو بار متوالی به مرحله نهایی جامهایجهانی رساند اما هرگز هیچ جام و مدالی را نبرد و برخوردهای کلامیاش با مقامات و اهالی فوتبال زشت بود. او همیشه نگاهی از بالا به پایین داشت. چون فدراسیون فوتبال بسیار ضعیف برخورد میکرد، عملاً این مربی پرتغالی سرشار از شهرت تبدیل به مرد اول اجرایی فوتبال کشور شده بود و هر کار میخواست میکرد و سران وقت فدراسیون فوتبال شامل کفاشیان و تاج به جای اینکه رؤسای او باشند تبدیل به فرمانبران وی شده بودند و کیروش در نقش کارفرمای آنان، به همگان امر و نهی و وقت و بیوقت بددهنی میکرد.
نکونام در خطر سوختن زود هنگام
جواد نکونام که سومین سال سرمربیگریاش را در فولاد خوزستان شروع کرده از روشهای کیروش در مهرهچینی و تعیین ترکیبهای دلخواهش استفاده میکند و به تبع آن مثل او دفاعی عمل و گلزنی و پیروزی را در ضد حملات و ضربات ایستگاهی تعقیب میکند. در این خصوص هم واقعاً قوی و موفق ظاهر شده است. این بیم واقعی و بزرگ وجود دارد که اهدای عنوان سرمربیگری تیم ملی ایران به او بسیار زود باشد. همانطور که اعطای زودتر از موعد این سمت به امیر قلعهنویی و علی دایی باعث شد آنها «بسوزند» و تقریباً برای همیشه از کورس تصاحب مجدد این عنوان خارج شوند. وقوع این مسأله برای نکونام هم بسیار محتمل است. به همین سبب بهتر است که برای بلوغ کاری او و رسیدنش به سطوحی از تجربه که برای احراز این پست لازم است، چند سال دیگر صبر شود.
وقتی مأخوذ به حیا بودن عیب است
در مورد گلمحمدی، سرمربی پرسپولیس نیز گفتن این نکته کافی است که اگر چه او مربی بالنسبه خوبی است و در میان گزینههای وطنی یکی از پنج کاندیدای نخست تلقی میشود اما اخلاقاً و رفتاراً خجولتر از آن است که بتواند برخی بازیکنان پرمدعا و سرشناس تیم ملی را مدیریت کند و مأخوذ به حیا بودن او، جا و امکان تمرد و زیادهخواهیها را نزد برخی ملیپوشان و به خصوص بعضی لژیونرها را که گمان میکنند آسمان فقط برای آنان ترک خورده و آنها از درون آن به سطح زمین نزول اجلال کردهاند، فزونی میبخشد. این اتفاق، شاید نوع خانخانی را در اردوی ملی حاکم کند. چیزی که همین حالا هم بر اثر چند دسته شدن ملیپوشان و نظرات مختلف آنها در خصوص لزوم رفتن یا ماندن اسکوچیچ در اردوی یوزها قابل لمس است.
حالا کمی دیر شده اما شاید بتوان گفت همین اسکوچیچ بهترین بود!
مجموعه نکات فوق به ما میگوید که اگر هم مسأله جایگزینی اسکوچیچ لازم و حتمی باشد، یافتن فردی پرقدرت به جای وی بسیار دشوارتر از چیزی است که افراد توصیهکننده به تغییر او، آن را توصیف میکردند.
آنقدر سخت که شاید با یک قحطی روبهرو باشیم. شاید بهتر بود اجازه میدادند با همین اسکوچیچ راهی قطر شویم و از خیر هر تغییری تا قبل از اتمام جامجهانی بیست و دوم بگذریم. موضوعی که اتفاق نیفتاد.
ارسال نظر