ملیپوش جودو برای درمان، انگشتر مادرش را فروخت!
هرچند فدراسیون جودو با وجود تعلیق، بودجه درخورتوجهی را از مسئولان ورزش کشور دریافت کرده اما یکی از ملیپوشان این رشته میگوید مسئولان فدراسیون هیچ هزینهای را برای درمان آسیبدیدگی او پرداخت نکردهاند؛ بنابراین او برای انجام عمل جراحی مجبور به فروش انگشتر مادرش شده است!
روزنامه شرق: هرچند فدراسیون جودو با وجود تعلیق، بودجه درخورتوجهی را از مسئولان ورزش کشور دریافت کرده اما یکی از ملیپوشان این رشته میگوید مسئولان فدراسیون هیچ هزینهای را برای درمان آسیبدیدگی او پرداخت نکردهاند؛ بنابراین او برای انجام عمل جراحی مجبور به فروش انگشتر مادرش شده است!
محمد خوشبین، در این زمینه گفت: هفت سال است که ملیپوش رشته جودو هستم که دو سال پیش در اردوی تیم ملی جوانان رباط پایم در حین تمرین با خود مربی تیم ملی دچار آسیب شد و از آن روز بیتوجهیهای زیادی نسبت به من شد و فدراسیون اصلا پیگیر وضعیتم نبود و خودم با مصدومیتم پیگیر شرایط خودم بودم.
به فدراسیون پزشکی معرفی شدم و امآرآی دادم اما پزشکان تشخیص ندادند که مشکل پای من چیست و این عکسبرداری از پایم دو بار دیگر انجام شد اما بازهم متوجه مشکل نشدند. من در همین حین درحال گذراندن خدمت سربازی نیز بودم. دو سال از این موضوع گذشت و من در این سالها با مربیان زیادی کار کردم تا بتوانند شرایط پایم را بهتر کنند اما نتیجهای حاصل نشد. من پس از دو سال مجددا از اندیمشک به تهران رفتم و یکبار دیگر هم امآرآی از پای من انجام شد.
این جودوکار اندیمشکی عنوان کرد: من یک روز به فدراسیون رفتم تا نامهای برای درمان بگیرم که آن روز حدود ساعت ۱۲:۳۰ ظهر بود که خانم کعبی دبیر فدراسیون وارد محل فدراسیون شد. او وقتی وارد شد، به اتاق رئیس فدراسیون رفت و من هم از مسئول دفتر او خواستم نامهام را نزد خانم کعبی ببرد تا امضا کند که به من گفت نمیشود و خانم کعبی باید به اتاق خود برود و بعد نامه را برای امضا نزد او ببرم. سرانجام خانم کعبی به اتاقش رفت و نامه من را امضا کرد و من آن را به فدراسیون پزشکی ورزشی بردم که به من گفتند هزینه عملت بسیار زیاد میشود و پای تو کج و پرانتزی شده است و باید ساق پایت را بشکنیم و پلاتین بگذاریم و براساساین هزینه عمل شما زیاد میشود و باید فدراسیون جودو به تو کمک کند. من مجددا به فدراسیون رفتم و وقتی قصد داشتم دبیر فدراسیون را ملاقات کنم، رئیس فدراسیون را هم دیدم اما خیلی بیتفاوت از کنار من رد شد. بههرحال من به دبیر فدراسیون گفتم که وضعیت پای من به این صورت است و پای من با مربی خودتان در اردوی تیم ملی دچار آسیبدیدگی شد و از او خواستم که در بحث هزینه عمل به من کمک کنند که خانم کعبی به من گفت آقای میراسماعیلی، رئیس فدراسیون، ورزشکاران را دوست دارد و همیشه آنها را حمایت کرده است و ما نیمی از مبلغ هزینه عمل تو را میدهیم و مابقیاش را از طریق شهرستان خودت تأمین کن.
او سپس با آقای مهرافشار، دبیر هیئت جودوی خوزستان، تماس گرفت و همین موضوع را به او نیز گفت و سپس به من گفت آقای خوشبین شما قهرمانان بسیاری در شهر خودتان دارید. برو و از آنها کمک بگیر و از استان خوزستان هم بخواهید مبلغی را تقبل کند و نصف مبلغ عملت را هم ما میدهیم. خوشبین بیان کرد: من به خانهمان برگشتم و با آقای مهرافشار تماس گرفتم و به او گفتم دبیر فدراسیون با شما تماس گرفته است و از همهچیز مطلع هستید که به من گفت نامهای برای ما ارسال کن و ما به شما کمک میکنیم؛ اما بعد از اینکه نامه را با متنی که خودش گفته بود، برای او ارسال کردم، به من گفت که این نامه خوب نیست و متن نامه را عوض کن تا به تو کمک کنیم. مجدد نامه را برایش ارسال کردم اما به من گفت ما اصلا پولی به تو نمیدهیم و وظیفهای در این زمینه نداریم. بعد از این ماجرا که به حدود یک ماه پیش برمیگردد، با آقای فضلاللهپور رئیس هیئت جودوی خوزستان تماس گرفتم و داستان را برای او تعریف کردم اما بعد، او هم با یک لحنی به من گفت ما وظیفهای نداریم به شما پول بدهیم و فدراسیون باید به شما پول بدهد؛ زیرا در اردوی تیم ملی دچار آسیبدیدگی شدید.
خلاصه دستم به جایی بند نبود و باید عمل میشدم. حتی خیلی از دوستانم وقتی متوجه شرایطم شدند، به خانه ما آمدند و به من گفتند پول داری که میخواهی عمل کنی؟ که من خجالت میکشیدم به آنها بگویم پول ندارم. حتی یکی از دوستانم به من میگفت چرا اینقدر ناراحتی و وقتی قضیه را برای او تعریف کردم و گفتم میخواهم انگشتر مادرم را برای عملم بفروشم، به من گفت این کار را نکن و شماره کارتت را به من بده تا برایت پول واریز کنم که به او گفتم شما وظیفهای ندارید که به من کمک کنید و فدراسیون باید کمک کند.
این جودوکار افزود: سرانجام من انگشتر مادرم را فروختم و به تهران رفتم و سه هفته پیش عمل کردم؛ اما بالاخره نه هیئت استان و نه فدراسیون به من کمک نکردند. فدراسیون اصلا برایش اهمیتی نداشت و حتی از من نپرسیدند مشکل تو چیست و اصلا پزشک به تو چه گفته است؟ اکنون که من در پیج شخصیام در اینستاگرام ویدئویی را منتشر و مشکلم را مطرح کردم، دائما با من تماس میگیرند؛ نفراتی که با من تماس میگیرند، از طرف رئیس فدراسیون هستند و حتی آقای مهاجری، رئیس کمیته داوران فدراسیون نیز به من گفت تو اصلا حق نداشتی از جیب خودت هزینه کنی و به او گفتم آقای میراسماعیلی حتی من را در فدراسیون دید اما برایش اهمیتی نداشت. حتی شب گذشته نیز سه، چهار نفر با من تماس گرفتند و گفتند آرش میراسماعیلی میگوید با او تماس بگیرید و جالب است خودش حاضر نشده است با من تماس بگیرد و نمیدانم آقای میراسماعیلی چرا حاضر نیست از غرورش دست بردارد. حتی او مجبور شد با آقای کریمیراد، مربیام در اندیمشک تماس بگیرد که به مربیام گفتم چقدر اکنون به او برخورده که با شما تماس گرفته است.
خوشبین خاطرنشان کرد: کسانی که با من تماس میگرفتند، عنوان میکردند آقای میراسماعیلی میخواهد بداند هزینه عملت چقدر شده است که به آنها گفتم کار از کار گذشته است؛ زیرا به نظر من اکنون میخواهند من آن ویدئو را از صفحه شخصیام بردارم و بعد دو، سه میلیون تومان به من بدهند و کار تمام شود.
او گفت: جالب است که همه جودوکاران سکوت کردهاند. البته بهصورت مخفیانه به دو، سه جودوکار حقوق میدهند و به آنها میگویند حق ندارید به بقیه جودوکاران بگویید حقوق دریافت میکنید. آنها حقوق میگیرند و سکوت کردهاند و بعد امثال من که ۷۰۰ تا ۸۰۰ کیلومتر بهصورت زمینی طی میکنیم تا به اردوی تیم ملی برسیم، حمایت نمیشویم. مربیان تیم ملی از بزرگ تا کوچکشان، همه میدانند که به جودوکاران ظلم میکنند اما متأسفانه جرئت ندارند که حرف بزنند و جالب است در خلوتمان میگویند آقای میراسماعیلی حق ما را خورده است اما همانها اکنون با او عکس میگیرند و از او حمایت میکنند. آقای میراسماعیلی همه را نابود کرده است و حتی در شهر خودمان هم چند جودوکار داشتیم که آنها را هم خیلی اذیت کرد.
این ملیپوش جودو خاطرنشان کرد: به جودوکاران نسبت به ورزشکاران دیگر بیشتر ظلم میشود؛ ما با لباس جودوی خودمان و کفش خودمان تمرین میکنیم، ضمن اینکه در اردوی تیم ملی با مینیبوسهای قدیمی ما را جابهجا میکردند و وقتی هم به خوابگاه برمیگشتیم، در ظرف یکبارمصرف به ما غذا میدادند و حتی لیستی جلوی ما میگذاشتند که باید بعد از دریافت غذا آن را امضا میکردیم که مبادا دو غذا برداریم و کشک بادمجانهایی که شبها به ما میدادند، هم بماند. بههرحال به ما ظلم میشد و اگر هم مصاحبه میکنم، برای این است که بعدها شرمنده خودم نشوم که چرا این حرفها را نگفتم. ظلم ببینی و حرف نزنی، خیلی است.
ارسال نظر