در وصف دشواری کار لژیونرهای ایرانی
زیاد پیش میآید که از کم و کیف کار لژیونرهای ایرانی در اروپا انتقاد شود. به هر حال خیلی از بازیکنان ما در قاره سبز نوسان دارند، در تیمهای بزرگ بازی نمیکنند و حتی در لیگهای متوسط هم نیمکتنشین هستند.
دنیای اقتصاد: زیاد پیش میآید که از کم و کیف کار لژیونرهای ایرانی در اروپا انتقاد شود. به هر حال خیلی از بازیکنان ما در قاره سبز نوسان دارند، در تیمهای بزرگ بازی نمیکنند و حتی در لیگهای متوسط هم نیمکتنشین هستند. همه اینها واقعیت دارد. بخشی از موضوع هم به مسائل «فنی» مربوط میشود که به هر حال بضاعت ماست و جای بحث چندانی ندارد. با این حال در مورد ارزیابی عملکرد بازیکنان ایرانی در این لیگها، بعضی موارد را باید در نظر گرفت. بازیکنان ما محدودیتها و دشواریهایی دارند که کار را برایشان سخت میکند. در شرایط فعلی واقعا نباید بازیکنان ایرانی را مثلا با ژاپنیها یا کرهایها مقایسه کرد.
حیرت میکنید اگر بدانید...
این یک نکته مهم است که اغلب اوقات نادیده گرفته میشود. یکی از بزرگترین مشوقهای باشگاههای اروپایی برای جذب بازیکنان آسیایی، کسب درآمدهای جانبی است. فرض کنید یک باشگاه در بوندسلیگای آلمان یا لالیگای اسپانیا، یک بازیکن ژاپنی یا چینی بگیرد. پس از آن، باشگاه مورد نظر میتواند روی بازار این کشور برای فروش محصولاتش حساب بیشتری باز کند؛ مثلا میتواند پیراهنهای این بازیکن را بهطور گسترده به فروش برساند. همچنین در برخی موارد، باشگاههای اروپایی میتوانند روی افزایش حق پخش تلویزیونی هم حساب کنند. در نتیجه آنها پولی را صرف خرید بازیکن میکنند و در کنار استفاده از تواناییهای فنی احتمالی او، کلی هم سود جانبی به جیب میزنند.
در این مورد خیلی مثال داریم، اما بیایید یک مصداق خاص را مرور کنیم. وو لی، وینگر تیم ملی چین است که سه فصل پیش به اسپانیول پیوست. کمی بعد اطلاعاتی در مورد جهش درآمدهای باشگاه اسپانیایی به واسطه این خرید منتشر شد که به معنای واقعی کلمه حیرتانگیز بود؛ از رشد ۸/ ۹ درصدی حق پخش تلویزیونی تا افزایش ۷/ ۱۷ میلیون یورویی در بحث تبلیغات. همان فصل وو لی یک گل مهم به بارسلونا زد؛ گلی تساویبخش در دقایق پایانی.
این گل در شبکههای اجتماعی چینی بیش از ۲۲۰ میلیون بار بازنشر شد و البته که میلیونها نفر در این کشور مشغول تماشای زنده بازی بودند. بازتاب گل لی در سرویسهای ویدئویی نکات جالب دیگری هم داشت. مثلا اینکه گل این بازیکن ۱۴ برابر بیشتر از بهترین گلهای مسی در چین دیده شد. این آقای وو لی، امسال در مسابقات مختلف کلا ۲۲ بار برای اسپانیول به میدان رفته و فقط یک گل زده است، اما ماشین چاپ اسکناس چینی برای آبیوسفیدهای کاتالونیا همچنان کار میکند. حالا شما فرض کنید اینها یکی مثل مهدی طارمی را داشتند که به چلسی، قهرمان اروپا گلی در حد جایزه پوشکاش میزد؛ چه ریختوپاشی که برایش نمیکردند.
خرید ایرانی، سود مالی ندارد
بسیار دردناک است که به خاطر فقدان سازوکارهای اقتصادی، جذب ستارههای ایرانی از سوی باشگاههای بزرگ خارجی واجد منافع مالی ویژه نیست و این موضوع، بازار بازیکنان کشورمان را از سکه میاندازد. ما اینجا کپیرایت نداریم، در نتیجه حتی اگر بزرگترین باشگاه جهان هم مهدی طارمی یا سردار آزمون را بخرند، حتی یک عدد پیراهن به نام او نمیتوانند بفروشند و یک یورو هم سود نمیکنند. فرض کنید همین تابستان مهدی طارمی به عضویت میلان ایتالیا در بیاید؛ به صبح نمیکشد که لباس قرمز و مشکی به نام او در میدان منیریه تولید و توزیع میشود! داستان حق پخش تلویزیونی هم که از بیخ و بن منتفی است.
صد البته هواداران فوتبال در ایران باشگاههای اروپایی را دوست دارند و حتی ممکن است علاقه داشته باشند که به آنها سود برسانند، اما بستری به این منظور فراهم نیست. در نتیجه این جامعه هواداری، بیاثر است و به فعل نمیرسد. زمانی گفته میشد مدیران آرمینیا بیلهفلد با جذب علی دایی دنبال کسب درآمد رویایی از بازار ایران بودند، اما خیلی زود فهمیدند از این خبرها نیست و تازه دایی در همه تبلیغات آنها هم نمیتواند شرکت کند. در چنین شرایطی، اگر بازیکن ایرانی قرار است به یک باشگاه بزرگ برسد و ترقی کند، فقط و فقط باید نان بازویش را بخورد؛ کاری که بسیار سخت است و رقابت را نابرابر میکند. قطعا سون هیونگمین بازیکن بسیار خوبی است، اما اینکه او در یکی از بهترین تیمهای لیگ انگلستان توپ میزند و سردار آزمون و مهدی طارمی ما عضو لورکوزن و پورتو هستند، بیارتباط با مسائل اقتصادی نیست.
کار بزرگی میکنید
بین همه غر و لندهایمان به جان بازیکنان ایرانی که چرا در فلان تیم و لیگ بزرگ بازی نمیکنید، خوب است سهمی را هم به این مسائل اختصاص بدهیم. بعضی از این بچهها خیلی کار سختی میکنند که بدون آموزش آکادمیک و با کمترین امکانات، تک و تنها مبارزه میکنند و به تیمهای بزرگ و خوب میرسند. مهدویکیا خیلی کار بزرگی کرد که سالها سلطان پاس گل بوندسلیگا باقی ماند.
هامبورگیها او را فقط به خاطر مهارتش میخواستند، وگرنه خودش میگوید: «۱۰ سال اینجا بودم، یک عکاس و خبرنگار از ایران نیامد یک گزارش ویژه از من بگیرد. با این حال در نخستین تمرین همتیمی اهل آسیای شرقی من، دهها خبرنگار از آن کشور به آلمان آمدند.» دایی و کریمی خیلی توانا بودند که به بایرنمونیخ رسیدند و طارمی، آزمون، جهانبخش و بقیه این بچهها هم خیلی سزاوارند که بدون پشت و پناه در لیگهای اروپایی رقابت میکنند. فقط یک لحظه تصورش را بکنید اگر کپیرایت داشتیم، چه فرصتهای بهتری پیش روی امثال طارمی قرار میگرفت. امیدواریم شرایط رفتهرفته بهبود بیابد. تا آن زمان اما دم ستارههای ایرانی گرم که با دست خالی میجنگند.
ارسال نظر