شهر خسته در جشنی بیکران
بخش عمدهای از جذابیت فوتبال به خاطر قصههایی است که میسازد.
روزنامه اعتماد: بخش عمدهای از جذابیت فوتبال به خاطر قصههایی است که میسازد. وارد شدن توپ به دروازه و بالا بردن جام قهرمانی چند لحظه بیشتر طول نمیکشد. از آن نقطه به بعد روایتهای آدمهاست که آن لحظات را زنده نگه میدارد. زنده نگه میدارد و میکشاند تا سالها بعد. قصه دست خدای مارادونا، قصه حمله زیدان به ماتراتزی، قصه قهرمانی یونان، قصه سر خوردن جرارد، قصه برانکو و ۱۳ بازیکن و فینال آسیا. فوتبال است و همین قصهها.
امروز به قصههای فوتبالی یک قصه تازه اضافه شده. قصهای که جوانان امروز تا سالها بعد میتوانند آن را برای بچهها و نوههایشان تعریف کنند. از شبی بگویند که شهر خسته بلند شد و روی پایش ایستاد و تا صبح رقصید. از پیرزنی بگویند که بچه به کول با شیپور توی خیابان راه میرفت. از مردمی که دور میدان اصلی شهر جمع شده بودند و توی نورها و دود یکدیگر را در آغوش میکشیدند. از شبی که فوتبال دینش را به مردم قائمشهر و تمام عاشقان نساجی ادا کرد.
ابتدای سال ۹۶ که نساجی برای یک بار دیگر آماده میشد که در رقابتهای لیگ دسته یک بازی کند، روزهایی که هواداران این تیم با بیم و امیدهای بسیار منتظر بودند ببینند آیا امسال هم به سرنوشت سالهای پیش دچار میشود، به ذهن کسی نمیرسید در ۵ سال آینده چه در انتظار آنها خواهد بود. ببرهای مازندران سالها بود از سطح اول فوتبال ایران دور مانده بودند و هر سال بعد از ناکامی در صعود با گفتن «ایشالله سال بعد» خودشان را تسکین میدادند. چه عمرها که در گفتن همین یک جمله ساده نگذشت!
پایان آن فصل اما انگار که خدا نساجی را گذاشته باشد روی بال چند فرشته، صعود به لیگ برتر رقم خورد. آن اتفاق خودش یک معجزه بود که داستانهایش هنوز دهان به دهان در کوچه پس کوچههای قائمشهر نقل میشود. ۵ سال بعد از آن روزها نساجی با شکست دادن آلومینیوم اراک توانست به اولین جام تاریخ باشگاه برسد. ۵ سال بعد از روزهایی که مهمترین آرزوی فوتبالی مردمان شهر خسته برآورده شد و تیمشان را در لیگ برتر دیدند، خدا پاداش بزرگتری به آنها داد. نساجی امروز تیمی است که از ایران هم فراتر رفته و قرار است آسیایی باشد. این بزرگتر از رویای بسیاری از هواداران نساجی است. بیراه نیست اگر عدهای به سبک طرفداران ناپولی، در گورستان قائمشهر خطاب به همه هواداران نساجی که در حسرت موفقیت تیمشان درگذشتند بنر بزنند: «نمیدانید چه چیزی را از دست دادید.»
قهرمانی یک تیم پرهوادار، ریشهدار با مالکیت خصوصی از اتفاقات خوب فوتبال ایران است. تیمی که نه پشتوانه دولتی دارد و نه پشتوانه صنعتی. تیمی که از صنایع فلزی و ساختمانی و معدنی ارتزاق نمیکند. چشمانتظار بابا مسعود و بابا حمید و بابا محمود هم نیست. خودش هست و یک مشت هوادار عاشق که برای تیم محبوبشان جان میدهند. تمام مجموعه هیات دولت در دوره روحانی و رییسی تنها یک قول به این تیم دادند و آن هم ساختن یک استادیوم درست و حسابی در قائمشهر بوده که از پس همین یکی هم برنیامدند تا نساجی به جای بازی در شهر خودش آواره شهرها و استادیومهای دیگر بشود. نساجی با این شرایط قهرمان جام حذفی شده.
طرفداران نساجی میتوانند تا سالهای سال برای دیگران تعریف کنند در دورهای که استقلال و پرسپولیس تمام فضای رسانهای و مالی را قبضه کرده بودند و تیمهای سپاهان و فولاد و آلومینیوم و گلگهر و مس رفسنجان به دریای بیکرانی از منابع مالی دسترسی داشتند، تیمی از شمال کشور با ۶۳ سال سابقه آمد و یک تنه همه معادلات فوتبال را بههم ریخت. آمد و در حضور چند ده هزار هوادار در ورزشگاه آزادی که جز به خاطر بازیهای ملی یا بازیهای استقلال و پرسپولیس شلوغ نمیشد، جام قهرمانی را بالای سر برد. این قصهها قرار نیست به راحتی از ذهن هواداران پاک شود.
نساجی حالا یک تیم صاحب عنوان در فوتبال ایران شده است. آنها آسیایی هستند. قصهها و جملات قشنگ برای هواداران است و مسوولان ورزش کشور و استان و مدیران تیم باید دنباله کار را بگیرند. نساجی زمین میخواهد. استادیوم اختصاصی میخواهد. این تیم پتانسیل بالایی برای موفقیت در سالهای آینده دارد. بازیکنان تیم و کادرفنی این را ثابت کردهاند.
لازم است این جمله کلشیهای یک بار دیگر تکرار شود که همین امروز هم دیر است. دیر است چون مدیران ورزشی استان و مقامات دولتی قرار بود استادیوم وطنی را بازسازی شده و شیک اول فصل جاری تحویل بدهند. اتفاقی که نیفتاد و آنها قول نیمفصل را دادند. نیمفصل هم به پایان رسید و لیگ در آستانه اتمام است و خبری نشده. پس یعنی اگر همین امروز قول بدهند که استادیوم را اول فصل بعد تحویل میدهند یعنی ممکن است تا پایان سال ۱۴۰۲ هم همین آش و همین کاسه باشد.
ارسال نظر