خاطره فروتن از «سلطان و شبان»، «آینه» و...
مسعود فروتن می گوید تئاتر می تواند باعث تفکیک بازیگر خوب و بد از هم شود و جای دریغ دارد که مدتی است تلویزیون برای تله تئاتر ارزشی قائل نمی شود.
مسعود فروتن بیشترین زمان کار حرفهای خود را در تلویزیون صرف حرفه کارگردانی تلویزیونی کرد و حجم بیشتر آثار او را میتوان در تله تئاترهای موفقی چون «گل یاس»، «خاموشی دریا»، «خرده جنایتهای زن و شوهری» و... دید. مدتی قبل مسعود فروتن مهمان کافه خبر بود و در بخش ابتدایی گفتوگویش درباره حضورش در مقام مجری برنامه تلویزیونی «یادگاری» و ویژگیهای این برنامه صحبت کرد(اینجا) و بخش دوم صحبتهای او به مرور خاطرات گذشته و سریالهایی که او خارج از استودیوهای تلویزیون کار کرد اختصاص دارد:
آقای فروتن شما جزو پیشگامان حرفه کارگردان تلویزیونی هستید، ورودتان به این حرفه چطور اتفاق افتاد؟
فکرمی کنم از بچگی مشخص است تو به کدام ورطه میافتی. ما شش برادرو خواهر بودیم و فقط من بودم که به لحاظ خلق و خو کمی با آنها فرق داشتم، آن زمان رادیو وسیله سرگرمی ما بود، من هم تند تند مشقهایم را مینوشتم که وقتی شب برنامههای رادیو شروع میشود کاری نداشته باشم. درخانه ما همیشه روزنامه و مجله بود. مثلا من دربچگی سینما نمیرفتم اما به واسطه خواندن روزنامهها و مجلهها با سینما آشنا بودم. پدر و مادر من به شدت اهل مطالعه بودند. در مدرسه تئاتر بازی میکردم و معمولا در مراسمهای مدرسه شرکت میکردم و یاد گرفتم که خجالتی نباشم و از آن زمان متوجه شدم که من برای دنیای جسارتم.
وقتی به دوران سربازی رفتن نزدیک شدم درست وقتی که ۱۹ ساله شده بودم به عنوان سپاه دانش به روستایی منتقل شدم. در آنجا به لحاظ مطالعه خودم را جلو انداختم، حتی گاهی مینوشتم.مثلا خاطرم هست کتاب «بیگانه» آلبرت کامو را سه بار پشت هم خواندم. آن هم به دو دلیل، اول اینکه آنجا کتاب دیگری نداشتم که بخوانم و بعد اینکه کتاب خوبی بود. بعد از آن دیدم علاقه من به تصویر بیشتر است.
پس جرقههای رفتن به مدرسه سینما یا دانشکده صدا و سیمای فعلی از اینجا زده شد؟
بله البته در آن زمان بین انتخاب دانشگاه هنرهای زیبا، هنرهای دراماتیک و مدرسه سینما که الان به اسم دانشکده صدا و سیما میشناسیم تردید داشتم. اول فکر کردم دکوراتور شوم اما دانشگاه هنرهای زیبا قبول نشدم و در نهایت مدرسه عالی سینما و تلویزیون قبول شدم و هم دورههای من درآن دانشگاه فرهاد صبا و ژیلا مهرجویی بودند. ما در آنجا چهار ماه دوره عمومی داشتیم و بعد ما را درکلاسهای کارگردانی تلویزیون، کارگردانی سینما، فیلمبرداری و مونتاژ تقسیم کردند و من نمرههای لازم را برای بودن در کلاسهای کارگردان تلویزیونی کسب کردم و خودم هم به این رشته علاقه داشتم.
ما همزمان با درس خواندن در تلویزیون هم کار میکردیم و کار آموز بودیم. سال بعدش دردانشگاه هنرهای دراماتیک قبول شدم و در آنجا سینما خواندم و با خانم بنی اعتماد و محمد صالح علا همکلاس بودم. هر سه ما در تلویزیون کار میکردیم. من و خانم بنی اعتماد از جمله کسانی بودیم که در حین درس خواندن ازدواج هم کرده بودیم و بچه داشتیم و چون همسران ما هم کار میکردند بخشی از وقت ما به بچه داری هم میگذشت.
از چه زمانی کار حرفهای کارگردانی تلویزیونی را شروع کردید؟
جرقههای کار حرفهای من در حرفه کارگردانی تلویزیونی آن هم در تئاتر ازداشگاه هنرهای دراماتیک آغاز شد. آقای رکن الدین خسروی و آقای سمندریان آنجا تدریس میکردند. زمانی که وقت آزاد داشتم تئاترهای دانشگاه را میدیدم. رکن الدین خسروی درحال ضبط تله تئاتری به نام «خاموشی دریا» بود و پیشنهاد داد که من به عنوان کارگردان تلویزیونی در کنارش باشم و اولین تعریف از کارم را از زبان او شنیدم وقتی به من گفت: «نمیدونستم بهت بگم چی میخوام اما تو همون کاری رو کردی که میخواستم.» آنجا تکلیف حرفهای من معلوم شد و فهمیدم من یک آدم تئاتری هستم.
حالا بیش از ۳۰ سال است که کار اصلی من تله تئاتر است و با کارگردانهای مهم این کشور کار کردم. حتی دوسال پیش با کارگردان جوانی به نام رضا گوران کار کردم که سنش از سابقه کاری من کمتر است و یا با علی سرابی کار کردم که همکاری فوق العادهای بود. جوانها ایدههای بسیار جذابی دارند. در تله تئاتری که با علی سرابی همکاری داشتم و نامش «هویت»بود، این تله تئاتر دکور نداشت و کار بسیار سختی بود اما چون بسیار سخت بود و به اصطلاح جان من را گرفت دوستش داشتم.
اولین کار حرفهای شما در تلویزیون با آقای علی نصیریان بود؟
نه اولین کار حرفهای من در مرکز تبریز با خسرو حکیم روابط بود. با آقای نصیریان بعد از اینکه مهمتر شدم کار کردم.
سریال «سلطان و شبان» هم تجربه موفقی در کارنامه شما محسوب میشود، این سریال دومین تجربه حضور شما در سریال به عنوان کارگردان تلویزیونی بعد از مجموعه «مثل اباد» بود؟
بله البته اول قرار نبود در این سریال همکاری کنم و من به عنوان کار بیرون ازاستودیوهای تلویزیون سریال «مثل آباد» را کار کرده بودم. با «مثل آباد» خیلی از بازیگران به تلویزیون معرفی شدند. چهرههایی مثل اکبر عبدی، آتیلا پسیانی، حمید جبلی از جمله بازیگرانی بودند که با این سریال معرفی شدند.
وقتی داریوش فرهنگ خواست که سریال «سلطان و شبان» را آغاز کند گفت ما کارگردان تلویزیونی نمیخواهیم و صرفا به کسی نیاز داریم که بتواند سویچر باشد و به او بگوییم کدام دوربین را بزند. آنها کارشان را آغاز کردند و در دو ماه تصویر برداری فقط ۴۰ دقیقه ضبط کردند و وقتی تلویزیون دید کار پیش نمیرود کار خوابید و متوقف شد. آقای مجلل تهیه کننده سریال پیشنهاد داد که من با اختیارات تام یک کارگردان تلویزیونی با سریال «سلطان و شبان» همکاری کنم و من پذیرفتم.
زمستان ۶۲ بود که تصویر برداری سریال مجددا در کاشان آغاز شد و ۶ ماه طول کشید و این سریال از جمله کارهای ماندگار تلویزیون شد. هنوز هم که این سریال را نگاه میکنم با خودم میگویم عجب کاری شد.
سریال «سلطان و شبان» چند نفر را به تلویزیون معرفی کرد. مهدی هاشمی و گلاب آدینه ازجمله چهرههایی بودند که با این سریال معرفی شدند. این دو نفرسالها تئاتر کار میکردند و کسی آنها را نمیشناخت تا اینکه در این سریال بازی کردند. هنوز هم بسیاری این دو چهره را با ایفای نقششان درسریال «سلطان و شبان» میشناسند.
درست مثل اتفاقی که برای ناصر ملک مطیعی در فیلم «قیصر» افتاد و تاثیری که همان نقش کوچک در زندگی او داشت و هنوز هم بسیاری او را«فرمون»صدا میزنند. درخشش مهدی هاشمی و گلاب آدینه هم از «سلطان و شبان» آغاز شد.
شما در زمانی که اقای داوود رشیدی عهده دار ریاست واحد نمایش تلویزیون بودند هم با او همکاری داشتید؟
آقای رشیدی قبل از انقلاب رییس واحد نمایش بود ومسئولیت ساخت نمایشهای تلویزیونی را بر عهده داشت و بیشتر تله تئاترها آنجا تصویب میشد و اداره آن مجزا از تلویزیون بود و سالن برای تمرین داشتند. آقای رشیدی هم ترجیح دادند من آنجا کار کنم. تئاتر کارکردن برای همه بچههای تلویزیون مهمترین اتفاق کار حرفهای بود. زمانی که من در این واحد کار میکردم دو درجه ترفیع به من جایزه داده شد.
داود رشیدی غیر از بازیگر و کارگردان کسی بود که تئاتر مدرن را با نمایش «چشم به راه گودو» وارد ایران کرد و همه ما آن زمان از دیدن این نمایش مبهوت بودیم و چندین بار این نمایش را برای درک کردن بهترش دیدیم و بعد فکر کنید کسی مثل او رییس واحد نمایش تلویزیون میشود. واقعا تولیدات درخشانی در آن مرکز خلق شدند.
آن زمان آقای رشیدی گروهی را هم به عنوان گروه تئاتر کودک راه اندازی کرد که اتفاق بسیار مهمی بود. اتفاقاتی که الان دیگر شاهد آن نیستیم. متاسفانه الان دو سال است که تلویزیون تله تئاتر کار نکرده و نمیدانم دلیلش چیست و جای دریغ زیادی دارد. تله تئاتر تاثیر مستقیمی در خوب کار کردن بازیگران دارد، چون تئاتر بازی کردن ایده آل تمام بازیگران است. تئاتر بازی کردن باعث میشود بازیگر خوب و بد تشخیص داده شود اما وقتی تئاتر نداریم هر کسی میتواند ادعای بازیگری کند.
شما در دو فصل سریال «آینه» هم حضور داشتید، از پروسه ساخت این مجموعه هم صحبت میکنید؟
با مرور همه این خاطرات کم کم احساس کهولت میکنم. آن زمان دو تا کانال بیشتر نداشتیم. طرح سریال «آینه» را غلامحسین لطفی داد. آن زمان غیر از اینکه ما گروه فیلم و سریال داشتیم. گروهی هم به عنوان گروه مناسبتهای ویژه هم داشتیم و طرح سریال «آینه» به این صورت بود که بخش اول سریال تلخ بود و بعد زندگی شیرین میشد و این امتیاز کار محسوب میشد. بعد به مرور این تلخی وشیرینی در کنار هم آمد.
ما در این سریال از قبل همدیگر را میشناختیم. این سریال در دو فصل ساخته شد یک بار سال ۶۴ که مهین شهابی، سیاوش طهمورث، گوهر خیراندیش و پوراندخت مهیمن در آن بازی میکردند و فصل دیگر آن سال ۶۶ ساخته شد که خانم مهین شهابی، اسماعیل محرابی، مرجانه گلچین و رضا بابک در آن بازی کردند هر دو سیزده قسمت بودند.
البته بد نیست حالا که حرف به اینجا کشیده شد این نکته را بگویم که داریوش فرهنگ اعلام کرده است که قصد دارد سری دوم «سلطان و شبان» را بسازد و در همه این سالها ثابت شده است که هیچ کاری قسمت دوم آن جذابیت سری اولش را ندارد. «سلطان و شبان» برای آن سالها بود و با آن امکانات ساخته شده است مردم در حال حاضر انقدر کار تاریخی دیدهاند که سلیقهشان تغییر کرده.
وقتی «سلطان وشبان» را بعد از این همه سال میبینم متوجه نقاط ضعفش میشوم اما گرمایی در این سریال هست که از دیدنش لذت میبرم اما سلیقه مردم در حال حاضر تغییر کرده، الان من نگران کار خانم مرضیه برومند «شهرموشها» هم هستم. «شهر موشها» برای آن سالها ساخته شد دیگر نمیشود به بچههای امروز عروسکهایی را نشان داد که با دست حرکت میکنند.
الان بچهها «شهر موشها» را به عنوان یک کار تاریخی نگاه میکنند و ترجیح میدهند کارتونهایی که خارج از ایران ساخته میشود را ببینند. امروزه شکل ارائه کارهای عروسکی تغییر کرده است. حتی سریالی مثل سریال «آینه» هم دیگر این روزها جذابیت ندارد. آن زمان تفریح مردم چند کانال تلویزیون بود اما امروز اینطور نیست و هنرمندان جوان این روزها کارهایی میکنند که خلاقیت بیشتری در آنها دیده میشود و اگر به آنها فرصت داده شود آثار خوبی تولید خواهد شد. به شخصه حاضرم هر چه در توانم هست را برای انتقال به نسل جوان بکار ببرم تا پلههایی که ما طی کردیم را همراه ما بالا بیایند و دانستههای ما باعث شود از نقطه صفر شروع نکنند.
نظر کاربران
تو برنامه ی نوستالژی ها که دیدمشون فکر می کردم دوبلور هستن :)
فکر کنم تنها کاری که هنوزم همه دوسش دارن همون مجموعه ی کلاع قرمزی باشه :)