بنزین را باید گران کرد!
بنزین را باید گران کرد! ارزان بودن بنزین در ایران سبب شده تا مردم آن را هدر دهند! ارزان بودن بنزین سبب قاچاق سوخت شده است! چرا طلای سیاه را به دود سیاه ماشینهایمان تبدیل میکنیم! بنزین را باید به قیمت فوب خلیج فارس بفروشیم! تا قیمت بنزین را زیاد نکنیم مصرف بیرویه آن کنترل نمیشود!
ارزان فروشی بنزین نوعی توزیع ناعادلانه یارانههاست! دولت پول ندارد که هزینه یارانه بنزین را بدهد و باید قیمت بنزین را واقعی کند!جملاتی که در بالا آمده است، خلاصه و چکیده دلایلی است که طرفداران افزایش قیمت بنزین برای نشان دادن درستی تصمیماتشان برای افزایش قیمت بنزین مطرح میکنند.
آن کسانی که جملات بالا را بر زبان میآورند، معادلهای ساده را پیش روی مخاطبانشان قرار میدهند: ببینید قیمت بنزین در فرانسه و آلمان حدود ۶ هزار تومان است ولی در ایران ۷۰۰ تومان و چون ۷۰۰ تومان خیلی کمتر از ۶۰۰۰ تومان است پس بنزین در کشورهای توسعه یافته گران است و در ایران ارزان و چون این بنزین به ارزانی در دست شما قرار میگیرد قدر آن را نمیدانید و آن را هدر میدهید. دولت هم چون باید هرچه درآمد دارد صرف تامین این مابه التفاوت کند پس عملا دولت به مشکل برمیخورد و ناچار میشود پول چاپ کند. چاپ پول باعث رشد نقدینگی و رشد نقدینگی باعث تورم میشود پس به همین راحتی نتیجه میگیریم که بنزین ارزان مساوی است با تورم و خالی شدن جیب خودتان.
چه چیزی ارزان است؟ چه چیزی گران است؟
به نظر میرسد بسیاری از افرادی که این روزها در دفاع از گران شدن بنزین سخن میگویند به سادگی فریفته این معادله ساده ولی نادرست شدهاند. نادرستی این معادله به این دلیل است که خالقین آن نسبی بودن مفهوم گرانی و ارزانی و رابطه مستقیم آن با متوسط درآمد یا به جای آن درآمد سرانه و میزان نیاز واقعی به آن کالا و تورم در هر کشور را وانهادهاند و تنها قیمت یک واحد از یک کالای خاص (در اینجا بنزین) را با قیمت واحد همان کالا در کشور دیگر مقایسه میکنند و بدون توجه به متوسط درآمد افراد و تفاوتهای آن در دو کشور نتیجه میگیرند که در ایران بنزین ارزان است و در فلان کشور پیشرفته اروپایی و آمریکایی گران است.
گرانی و ارزانی شاخصهایی نسبی اند که در مقایسه با متوسط میزان نیاز به آن کالا و متوسط درآمد افراد یک کشور تعیین میشود. مثلا اگر شما در کشوری فرضی زندگی کنید که متوسط درآمد سالانه مردم آن کشور هزار دلار است و هر کدام از مردم آن کشور برای رفع نیاز واقعی حمل و نقلشان به هزار لیتر بنزین در سال نیاز داشته باشند اگر شما بنزین را لیتری یک دلار به آنها بفروشید بی شک این قیمت بسیار گران است چون ۱۰۰ درصد متوسط درآمد سالانه مردم آن کشور میبایست صرف خرید بنزین شود.
حال اگر شما همین بنزین لیتری یک دلار را در کشور فرضی دیگری که متوسط درآمد افراد آن کشور در سال صدهزار دلار است بفروشید این قیمت ارزانتر از کشور اول خواهد بود چون هزینه خرید بنزین حدود ۱۰ درصد متوسط درآمد سالانه افراد را از جیبشان خارج میکند. در حقیقت با اینکه در هر دو کشور فرضی هر لیتر بنزین یک دلار مبادله شده است در کشور فرضی شماره یک این یک دلار برای هر لیتر بنزین گران است و در کشور فرضی دوم، یک دلار برای هر لیتر بنزین ارزان است. به بیان ساده کالای ارزان کالایی است که میزان اندکی از درآمد فرد صرف خرید آن میشود و کالای گران کالایی است که بخش بزرگی از درآمد را میبلعد و برای رفع نیاز به آن کالا، جیب مصرفکننده اصطلاحا خالی میشود.
یک ایرانی چقدر به بنزین نیاز دارد؟
بر اساس آنچه در مثال بالا توضیح داده شد برای فهمیدن اینکه آیا بنزین در ایران ارزان است و یا گران باید دو شاخص عمده را با قیمت فعلی بنزین مقایسه کنیم. یکی از شاخصها متوسط میزان نیاز واقعی مردم ایران به بنزین و دیگری متوسط درآمد مردم ایران است. شاخص متوسط میزان نیاز واقعی به یک کالا به ما نشان میدهد که در شرایط فعلی زیست مردم در یک کشور، مردمان آن کشور برای رفع نیازهای ضروری و دائمی شان چقدر به آن کالا نیاز دارند. برای نمونه اگر شما در منطقهای جغرافیایی زندگی کنید که محل کارتان و فروشگاههای آنجا ۱۰۰ قدم با خانه شما فاصله دارد عملا به بنزین برای رفع نیازهای حمل و نقلی عمومی و دائمی تان نیاز ندارید و تنها زمانی که نیاز داشته باشید از آن منطقه جغرافیایی به منطقه دیگر سفر کنید نیاز به خرید مقداری بنزین پیدا میکنید.
حال اگر به جای آن منطقه جغرافیایی در یک کلانشهر زندگی کنید که سیستم حمل و نقل عمومی آن بسیار ضعیف است و عملا امکان استفاده آسان و بی دردسر از وسیله حمل و نقل عمومی وجود ندارد و محل کار شما از منزلتان نیز فاصله زیادی دارد شما لاجرم ناگزیرید که از ماشین شخصی خودتان برای جابه جایی استفاده کنید و در این شرایط نیاز شما به بنزین چندین و چند برابر آن فردی است که در مثال بالا به آن اشاره شد.
اگر شما در کشوری مانند آلمان زندگی کنید که سیستم حمل و نقل عمومی بی نظیری دارد و شما در کمتر از ۵ دقیقه پیاده روی در هر کجای شهر و روستاهای آن کشور که ساکن باشید به سهولت و سادگی و با امنیت و سرعت بالا به اولین سرویس حمل و نقل عمومی دسترسی دارید بی شک نیاز کمتری به خرید بنزین خواهید داشت در مقایسه با کسی که در تهران زندگی میکند و بدون استفاده از ماشین شخصیاش عملا تمام زندگیاش به تعطیلی کشیده خواهد شد.
تازه این در حالی است که استفاده ناگزیر عمومی از ماشینهای شخصی با ایجاد ترافیک سبب میشود که یک شهروند ساکن تهران برای یک کیلومتر جابه جایی مقدار بیشتری بنزین صرف کند چرا که شما به دلیل وجود ترافیک زمان بسیار بیشتری را برای جابه جایی در یک کیلومتر صرف خواهید کرد و لاجرم بنزین بیشتری را هم خواهید سوزاند. به این مساله میبایست عرضه خودروهای غیراستاندارد با مصرف سوخت بالا از سوی شرکتهای خودروسازی را هم لحاظ کرد که میزان نیاز به بنزین را باز هم برای یک شهروند ایرانی بسیار بالاتر خواهد برد. پس هر چند بنزین در ایران ۷۰۰ تومان و در آلمان حدود ۶۰۰۰ تومان است ولی یک ایرانی برای رفع نیازهای حمل و نقلیاش چندین و چند برابر بیشتر از یک آلمانی به بنزین نیاز دارد.
ارزان نیست!
چون امکان مقایسه تطبیقی شاخص درآمد-هزینه خانوار شهری در همه کشورهای جهان وجود ندارد برای نشان دادن نسبت برابری قیمت بنزین در ایران و دیگر کشورهای جهان به شاخص درامد سرانه و قدرت خرید اعلامی توسط بانک جهانی استناد شده است. براساس آمار بانک جهانی درآمد سرانه در ایران حدود چهار هزار و پانصد دلار است که با محاسبه نرخ آزاد ۳ هزار تومانی برای هر دلار در بازار ایران این میزان برابر خواهد بود با سالانه ۱۳ میلیون و پانصد هزار تومان.حال با صرف نظر از میزان واقعی نیاز هر ایرانی به مصرف بنزین و با ملاک قرار دادن تنها دو شاخص درآمد سرانه و مصرف هزار لیتر بنزین در سال، هزینه بنزین ۵ صدم درصد درآمد سرانه خواهد شد.
این در حالی است که مثلا در آمریکا قیمت هر لیتر بنزین حدود یک دلار یا همان ۳۰۰۰ تومان است ولی درآمد سرانه آمریکا ۵۲ هزار و ۳۴۰ دلار یعنی تقریبا ۱۵۷ میلیون تومان است. پس در حالی که مصرف سالانه هزار لیتر بنزین در ایران ۵صدم درآمد سرانه است، این هزینه در آمریکا ۲ صدم درصد است. این بدان معنا است که قیمت واقعی بنزین در نسبت با درآمد هر آمریکایی، ۲ و نیم برابر از ایران ارزانتر است و هزینهای که هر آمریکایی برای خرید یک لیتر بنزین از جیباش (که سالانه به طور متوسط ۵۲ هزار دلار ورودی دارد) خارج میشود، معادل مقداری است که اگر بنزین در ایران لیتری ۲۸۰ تومان بود از جیب یک ایرانی (که سالانه ۱۳ میلیون و پانصد هزار تومان ورودی دارد) خارج میشد.حال بگذارید یک کشور اروپایی را هم با ایران مقایسه کنیم.
در آلمان قیمت بنزین حدودا ۲ دلار است. این در حالی است که درآمد سرانه حدودا ۴۵ هزار دلار است. ۱۰۰۰ لیتر مصرف بنزین در آلمان حدودا ۴۴ هزارم درصد درآمد سرانه است. یعنی فشاری که به یک آلمانی وارد میشود تا یک لیتر بنزین را تهیه کند باز هم از ایران کمتر است و معادل فشاری است که بنزین ۶۰۰ تومانی به مصرف کننده ایرانی وارد میکند. پس باز هم میبینیم که همین بنزین لیتری ۷۰۰ تومان در ایران گرانتر از بنزین لیتری ۲ دلار در آلمان است و یک آلمانی با درآمد ۴۵ هزار دلاری سالانهاش مقدار بسیار بیشتری بنزین به نسبت یک ایرانی میتواند بخرد.
در خلیجفارس چه خبر است؟
برای اینکه اندکی به کشور خودمان نزدیک شویم اجازه دهید نسبت قیمت بنزین و درآمد سرانه کشورمان را با چند کشور حوزه خلیج فارس مقایسه کنیم. کویت درآمد سرانهاش بیش از ۴۴ هزار دلار است و قیمت بنزین در آن کشور ۲۳ صدم دلار است. یعنی درآمد سرانه یک کویتی حدود ۱۳۲ میلیون تومان در سال است. حال اگر همان فرمول اجرا شده برای آلمان و آمریکا را در اینجا هم پیاده کنیم خرید یک لیتر بنزین برای یک کویتی مانند این است که یک ایرانی بنزین را لیتری ۶۸ تومان بخرد.قطر درآمد سرانهاش ۸۱ هزار دلار است و قیمت هر لیتر بنزین در آن کشور ۲۷ صدم دلار است. باز هم با اجرای همان فرمول میبینیم که خرید یک لیتر بنزین برای یک قطری با درآمد سرانه سالانه ۸۱ هزار دلاری مانند این است که یک ایرانی با درآمد سرانه سالانه ۴۵۰۰ دلاری، بنزین را لیتری ۴۵ تومان بخرد.عربستان درآمد سرانهاش ۲۲هزار دلار و قیمت هر لیتر بنزین در آن کشور ۱۶ صدم دلار است. باز هم میبینیم که خرید یک لیتر بنزین برای یک سعودی مانند این است که یک ایرانی بنزین را لیتری ۹۸ تومان بخرد.
به کجا میرویم؟
در حقیقت اگر قدرت خرید مردم را براساس درآمد سرانه در مقایسه با قیمت هر لیتر بنزین و متوسط مصرف سالیانه هزار لیتر مورد توجه قرار دهیم در این صورت همین بنزین لیتری ۷۰۰ تومان ایران نه تنها جزء ارزانترین بنزینهای جهان نیست بلکه در رده قیمتی متوسط رو به گران هم جای میگیرد. بر اساس آنچه گفته شد ۱۰ کشوری که بر اساس قدرت خرید مردمش بنزین در آنجا ارزان است عبارتند از: ونزوئلا، قطر، کویت، بحرین، برونئی، عربستان، عمان، آمریکا، لوگزامبورگ، کانادا، استرالیا، نیوزیلند و الجزایر. نکته جالب این است که بسیاری از کشورهای همجوار ما که تولیدکننده نفت اند به همراه کشورهای صنعتی و پیشرفتهای مانند آمریکا و آلمان و کانادا و استرالیا و فرانسه، بنزین را به مراتب ارزانتر از ایران به مردم کشورشان عرضه میکنند. در حقیقت برخلاف ادعای برخی افراد و رسانهها که بر طبل گران کردن بنزین میکوبند، در کشورهای توسعه یافته و پیشرفته مردم به نسبت درآمد سرانهشان قیمت بسیار کمتری از ایران برای خرید بنزین میدهند.
چرا مردم ملامت میشوند؟
در تبلیغات رسانهای همواره مردم به دلیل مصرف بالای بنزین ملامت میشوند و بازیگر سینما و فوتبالیست و فلان چهره رسانهای مدام به مردم پند و اندرز میدهند که از ماشین هایتان استفاده نکنید. راه کاهش مصرف بنزین نه تبلیغات بی محتوا و استفاده از چهرههای پنددهنده برای عدم استفاده از خودروی شخصی که گسترش کمی و کیفی حمل و نقل عمومی است. مسئولیت گسترش حمل و نقل عمومی نیز بر دوش مردم نیست. چرا در حالی که حمل و نقل عمومی مناسب مانند کشورهای پیشرفته وجود ندارد مردم باید قیمت بنزین را مانند فلان کشور پیشرفته پرداخت کنند.
چگونه میشود دولتی تصمیم بگیرد که حداقل دستمزد ماهی ۶۰۹هزار تومان باشد ولی مردم بنزین هزار تومانی و دوهزار تومانی بخرند. در حقیقت دولت به عنوان بزرگترین کارفرمای کشور، هر گاه ساعتی ۱۰یورو معادل بیش از ۴۰ هزار تومان حداقل دستمزد را رعایت کرد میتواند مدعی باشد که محق است که بنزین را به قیمت جهانی به مردم بفروشد.اگر دولت با تراز منفی درامدی مواجه است. بیشک اصلاح نظام مالیاتی منطقی ترین راه برای مثبت شدن تراز درآمد- هزینه دولت است.
این در صورتی است که مجلس که افزایش قیمت بنزین را مصوب میکند افزایش مالیات مشاغل و اصناف را از لایحه بودجه ۹۳ کل کشور خارج میکند. با این وصف باید گفت که راهی که با گران کردن بیشتر بنزین در پیش روی ایران است نه آنچنان که مدافعانش ادعا میکنند، پیوستن به کشورهای صنعتی که از قضا وارد شدن به جدول ۱۰ کشوری است که قیمت بنزین به نسبت درآمد سرانه مردماش بسیار گران است. این ده کشور عبارتند از: زامبیا، موزامبیک، هاییتی، هند، مالدیو، کره شمالی، نیکاراگوئه، پاکستان، یمن و ویتنام
نظر کاربران
من نمیدونم چرا هر کشوری را با ایران مقایسه میکنن ایران با این وسعت با این همه ذخایر انرژی با این همه قدمت. چرا بیمه و تورم و تحریم ها رو مقایسه نمیکنید چن تا کشور المان رو تحریم کردن؟؟ مثلا گوجه فرنگی اونا که وسعت زمین های کشاورزی شون یک هزارم ایران نیست سالی سه بار گرون میشه؟
خدا براتون خوش بخواهد که حرف حق زدید ولی کو گوش شنوا .
bro briiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii
تحلیل تون عالی بود