جشنواره فجر و جغرافیای آن؛ جشنِ بی وارهها
اساسا جشنوارهها برای اندازه گیری کیفیت هنری یک اثر از ابزار هنری استفاده نمیکنند و به وفور دیده میشود که نتیجه به دست آمده از برتری یک اثر ریشههای سیاسی و تبلیغاتی دارد.
بانی فیلم: جشنواره فیلم فجر از آن گونه رویدادهای هنری در کشورمان است که کمتر کسی از علاقه مندان به هنر آن را دنبال نمی کند، اما پرسش بنیادین در چنین شرایطی به این صورت مطرح می شود که برگزاری این جشنواره صرفاً به افزایش کیفیت آثار و نحوه تولید آنان منجر می شود یا عملاً کنفرانس خبری عوامل آن است که در پایان برای خالی نبودن عریضه یک به یک جایزه ای دریافت می کنند و به خانه هایشان می برند؟!
*بی مقدمه
یک اثر هنری فارغ از جغرافیای خارج شده از آن به میعادگاهی برای رسیدن به اهداف والای انسانی تبدیل خواهد شد . البته شناخت یک اثر به منزله هنری آن به مراتب سخت تر از لذت بردن از تاثیری است که می گذارد به همین جهت عملکرد تیم داوری جشنواره فیلم فجر در طی این سالها نه تنها معنای هنر را تغییر داده است، بلکه خاستگاه سینمای ایران را به سمت و سوی سیاست و ضدیت کشانده. به عنوان مثال فیلم هایی که در ادوار گذشته سر و صدای زیادی در جشنواره به پا کرده اند، عبارتند از : جدایی نادر از سیمین ، ابد و یک روز ، آژانس شیشه ای ، مارمولک ، هامون و … .
اگر بی مقدمه سراغ اصل مطلب بروم، باید اذعان کنم این جشنواره مانند سم سینمای ایران را روز به روز به زوال و پوچ گرایی سوق می دهد. با توجه به این که چنین همایشی در سطح ملی را تنها دارایی سینمای ایران از تولیدات سالیانه آن می توان بر شمرد، اما باید این نکته را در نظر گرفت که جشنواره فجر تنها معرف سینمایی بوده است که مخاطب را به شک و اعتراض دعوت می کند.
*یک جدایی بزرگ در سینمای ایران
اساسا جشنواره ها برای اندازه گیری کیفیت هنری یک اثر از ابزار هنری استفاده نمی کنند و به وفور دیده می شود که نتیجه به دست آمده از برتری یک اثر ریشه های سیاسی و تبلیغاتی دارد. به عنوان مثال می توان «جدایی نادر از سیمین»، «ابد و یک روز» و یا «آژانس شیشه ای» را نام برد که هر سه این آثار علاوه بر احاطه بر دیگر عناوین حاضر در آن دوره، شماتیک سیاسی و چهره ایدئولوژی محور مختص به خود را گرفته اند که همگی خود را جدای از دیگر آثار ارائه شده در سینمای ایران و یک اثر کالت می دانند؛ در صورتی که هر سه آنان در برخورد عجولانه و سطحی نسبت به رویدادهای فرهنگی - اجتماعی داستان خود همتراز عمل کرده اند.
آژانس شیشه ای به دنبال یک پیشگویی ، داستانی را روایت می کند که عمیقاً احساسات مخاطب را به چالش می کشد، اما ابداً شناخت سینمایی از جغرافیای خود ندارد. ابد و یک روز نیز واژه های تزئینی خوبی را به کار می برد و میزانسن را فدای اغراق در داستان گویی می کند تا نتیجه دلخواه حاصل شود، اما با دعواها و خرده پیرنگ های بیش از حد بازی را می بازد. «جدایی نادر از سیمین» که اسکار را مانند «فروشنده» برای سینمای ایران به ارمغان آورد، یک دیدار غیر ارادی با خاستگاه ژنتیکی انسان نوین در جامعه ای انقلابی مانند ایران را بروز می دهد که نتیجه آن تماماً سیاسی می شود و تاریخ مصرف کوتاهی برای مخاطبان سینمای ایران دارد .
*عرض حال
اما سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر که داورانی چون نرگس آبیار ، تورج اصلانی ، مازیار میری و فریدون جیرانی را در میان خود دارد، بیشتر از هر زمان زیر ذره بین سیاست و اجتماع قرار می گیرد، چرا که آثاری مانند «سه کام حبس» ، «خروج» و یا «مغر استخوان» از تب و تاب سیاست در فرهنگ نمایی افتاده اند و حال می خواهند سینمایی جدای از آنچه تا به حال جشنواره فجر برگزیده ارائه دهند.
ارسال نظر