حسین رفیعی: به من میگفتند استامینوفنِ تلویزیون
حسین رفیعی میگوید زمانی از او میپرسیدند چرا به سمت اجرا و مجریگری رفته است؟ و او جواب میداده چرخ زندگیاش باید بچرخد. او میافزاید: «همسر و فرزندان من صبحانه نان و پنیر میخورند نه سیمرغ بلورین.»
خبرآنلاین: حسین رفیعی میگوید زمانی از او میپرسیدند چرا به سمت اجرا و مجریگری رفته است؟ و او جواب میداده چرخ زندگیاش باید بچرخد. او میافزاید: «همسر و فرزندان من صبحانه نان و پنیر میخورند نه سیمرغ بلورین.»
آنچه در ادامه میخوانید گفتوگویی است با رفیعی که از تئاتر آغاز شده و با کشیده شدن بحث به تلویزیون و سینما، پایان یافته است.
برای بازی در نمایش «محرمانه» گاردی را که به شکل کلی، فارغ از به حق یا ناحق بودنش، برخی از اهالی تئاتر نسبت به حضور چهرههای تلویزیونی یا سینمایی روی صحنه دارند، احساس کردید؟
در تمام سالهایی که کار تصویر انجام دادهام و در کنارش کار تئاتر، متاسفانه این اتفاق همواره افتاده و من به هیچ عنوان تاییدش نمیکنم. همواره این گونه بود که بچههای تلویزیون برای ورود به سینما با داستانهایی مواجه میشدند، بعد مُد شد که اگر بازیگر تلویزیون بخواهد مجری باشد بعد از آن نباید سریال بازی کند و در مجموع هر کجا نقشهای کوچکتر و کمتری داشتند میگفتند به سراغ بچههای تئاتری برویم. در حالی که بدنه سینما توسط همین بچههای تئاتر ساخت شد و بسیاری از بازیگران بزرگ عرصه سینما که اکنون در بین ما نیستند از فضای تئاتر آمدند.
حسین رفیعی روی صحنه نمایش «محرمانه» که این روزها در تماشاخانه سپند روی صحنه است
و تیترهایی مانند «مجری مشهور تلویزیون روی صحنه تئاتر» را چه میزان در جذب مخاطب موفق میدانید؟
این یک فاجعه است که همین الان که من در حال صحبت با شما هستم قریب به ۱۷۰ تا ۲۰۰ اثر نمایشی در تهران روی صحنه است و اکثر سالنها با مهمان پر میشود. حتی هنرمندان عزیزی هم که خودشان تئاتریاند و به تماشای اثری دعوت میشوند، حاضر به خرید بلیت نیستند. گویی نذری به نام نذر تئاتر وجود دارد که باید در اختیار مخاطبان قرار بگیرد و در نهایت بشنویم دستتتان درد نکند، شما عاشق تئاتر هستید. وضعیت معیشت بچههای تئاتر خوب نیست و این گونه است که ناچار میشوند کارهای عجیبوغریبی هم بکنند.
زمانی از من میپرسیدند چرا به سمت اجرا و مجریگری رفتی؟ من جواب دادم بالاخره چرخ زندگی من هم باید بچرخد و اگر نچرخد دچار مشکل میشوم در نتیجه تلاش میکنم زندگیام را و خانوادهام را به شکلی مدیریت کنم. همسر و فرزندان من صبحانه نان و پنیر میخورند نه سیمرغ بلورین. شما نمیتوانید با سیمرغ بلورین چیزی بخرید. ظاهرا برخی دوستان فکر میکنند هنرمندان غذایشان از جایی دیگر در تیوپ خمیردندان به دستشان میرسد! ما هم بنزین میزنیم، ما هم دچار دنداندرد میشویم و ما هم باید هزینه زندگیمان را دربیاوریم.
عزیزی برای برنامهای به من زنگ زده بود و مبلغ را که گفتم گفت مگر بازیگری هم به دلار مربوط است که چنین مبلغی میگویی؟ گفتم نمیدانم چرا فکر میکنید ما حق نداریم بابت هنرمان پول بگیریم. مثل این که از خواننده خوشصدایی بخواهید یک دهن برایتان بخواند، او شغلش خوانندگی است و اگر قرار باشد هر جا میرود یک دهن بخواند پس زندگیاش چطور بچرخد؟!
من خیلیوقتها دلم برای بچههای تئاتر میسوزد چون تهیهکنندهها یا کسانی که کار تئاتر میکنند به سراغ چهرههای سینمایی و تلویزیونی میآیند و باز بچههای مظلوم تئاتریاند که اتفاق خوبی برایشان نمیافتد. کسانی که سالها خاک صحنه خوردهاند، عاشق تئاترند و به صحنه ایمان دارند در نهایت میگویند امسال در فلان تعداد نمایش بازی کردیم اما برای اجارهخانهمان به مشکل خوردیم. این دردناک است و من آرزو میکنم ای کاش متولیای وجود داشت و دستهبندیای تا حداقل برای فعالین عرصه تئاتر، تسهیلاتی قائل میشد.
در حال حاضر سریالهای بسیاری در تلویزیون با هزینههای هنگفت تولید میشوند اما راندمان بیننده را که نگاه میکنید مانند سابق نیست که سریالی مانند «افسانه سلطان و شبان» توسط ۸۰، ۸۵ درصد از مردم دیده میشد
در نهایت من به عنوان یک هنرجو هر کجا کاری از دستم بربیاید انجام میدهم و خوشحالم از این که در کنار دوستان کاربلدم میآموزم.
در مصاحبهای گفته بودید در دورهای بالاترین ساعت پخش زنده را از تلویزیون داشتید، میخواهم بدانم این که در حال حاضر شاهد چنین اتفاقی نیستیم به چه عواملی برمیگردد و چگونه ارزیابیاش میکنید؟
همین الان دوشنبه، هفت بهمن که من در خدمت شما هستم، برنامهای زنده از شبکه جهانی جامجم روی آنتن دارم به نام «خانه مهر». آقایی از من پرسید فلانی چرا دیگر در تلویزیون نیستی و من گفتم مگر شما تلویزیون نگاه میکنی؟ جواب داد من اصلا در خانهمان تلویزیون ندارم! گفتم پس حدس زدهای که من در تلویزیون نیستم؟!
زمانی که من در سال ۷۲ وارد تلویزیون شدم، مردم پنج انتخاب داشتند که شبکههای یک تا پنج بود. آن زمان دوستان به من میگفتند استامینوفنِ تلویزیون، میگفتند هر شبکهای که میزنیم برنامهای از تو در حال پخش است. دلیلش این بود که کاری مربوط به شش ماه پیش، کاری مربوط به سه ماه پیش و کاری مربوط به همان لحظه بود که پخششان همزمان شده بود. کما این که در تابستان امسال من به صورت همزمان سه سریال در تلویزیون داشتم، «شش قهرمان و نصفی»، «محرمانه» و «ناخونک» که اگرچه در زمانهای مختلفی تولید اما پخششان همزمان شده بود.
زمانی که من در سال ۷۲ وارد تلویزیون شدم، مردم پنج انتخاب داشتن که شبکههای یک تا پنج بود. آن زمان دوستان به من میگفتند استامینوفنِ تلویزیون، میگفتند هر شبکهای که میزنیم برنامهای از تو در حال پخش است. اما در حال حاضر، مردم به دلایل شخصی و امکاناتی که در اختیار دارند، کمتر سمت برنامههای تلویزیونی میروند
علیالقاعده در حال حاضر تلویزیون، سینما، تئاتر و حتی شبکههای ماهوارهای نسبت به ۱۰ سال گذشته مخاطب کمتری دارند که بخشی از آن به نوع نگاه برنامهسازان مربوط است و بخش دیگر به اشباع شدن مردم از دیدن برنامهها. نسل من، دهه چهلیها، پنجاهیها و حتی شصتیها از دیدن برنامه «دیدنیها» شگفتزده میشد یا از تماشای کارتون «رابین هود» که سالی یک بار در ایام نوروز برایمان پخش و باعث میشد گمان کنیم از خوشبختترین آدمهای روی کره زمینیم.
در حال حاضر آرشیوی که فرزند من و فرزند کوچک عزیزان دیگر در اختیار دارند از صداوسیما پُر و پیمانتر است. تلویزیونهای هوشمندی آمده است که از طریق اینترنت این امکان را در اختیار افراد میگذارد که ۲۴ ساعته فیلم، سریال و آن چیزی را که میخواهند ببینند، تماشا کنند.
بخشی از شخصیت هنری شما با برنامههای ویژه نوجوانان شناخته میشود. در خصوص آن چگونه فکر میکنید؟ گمان میکنید برنامهسازان صداوسیما دیگر اهتمامی در این زمینه ندارند یا ما نمیبینیم؟
فکر میکنم گزینه آخر درستتر است. همین سریال «محرمانه» صددرصد برای نوجوانان بود و حتی ما خوشفکری و ۸۰ درصد بازیگران را از بین نوجوانانی که برای اولین بار جلوی دوربین قرار میگرفتند، انتخاب کردیم. البته شاید تاریخ مصرف برنامههایی مثل «نیمرخ» هم گذشته است. شاید لازم است تفکراتمان را در مورد نوجوانان بازنگری کنیم. نوجوان حالا با نوجوان سال ۷۷ فرق میکند. ما باید در نوع تفکرمان هنگام برنامهریزی برای نوجوانان بازنگری کنیم و مثل قدیم نمیشود هر چیزی را به عنوان برنامه نوجوان به خورد آنها داد. نوجوانان حالا نه مشکلپسند ولی حداقل همهچیز پسند هم نیستند.
نظر کاربران
مثلا اگر هنرمندان از صحنه جامعه حذف شوند، چه اتفاقی می افته؟
نیشتو ببند فقط بلده بخنده
من که اصلا ازت خوشم نمیاد بادیدن تو اعصابم خرد میشه.