رضا داوریاردکانی: باید به سخن مردم گوش دهیم
بخشی از گفتگوی چهره ممتاز فلسفه داوریاردکانی رئیس فرهنگستانعلوم را در این خبر بخوانید.
روزنامه ایران: بخشی از گفتگو داوریاردکانی رئیس فرهنگستانعلوم را در این خبر بخوانید.
نزاع و به جان هم افتادن و به یکدیگر ناسزا گفتن و حل همه مسائل را در نفی حریف و رقیب و مخالف دیدن و خود را مبری از هر نقصان و عیب و قصور دانستن مصیبت بزرگ کشور است.
اهل «اردکان» است، شاید دلیل ناگزیرش از اندیشیدن به سیاست، خاصیت زادگاهش باشد. همواره از سیاسی بودن پرهیز دارد اما در عین حال معتقد است که هر سخنی باید نسبتش را با سیاست روشن کند. در جشن تولد هشتادسالگیاش، او خود نسبت اش را با سیاست چنین تبیین میکند: «من سیاست مینویسم اما سیاسی نیستم.
وقتی از رضا داوریاردکانی، چهره ممتاز فلسفه و رئیس فرهنگستان علوم، درباره «حال ما ایرانیان از نگاه یک فیلسوف» پرسیدیم باز به حال و روز سیاسی اکنون جامعه و مردم ارجاع داد و نقش «خرد سیاسی» در شادی ایرانیان را متذکر شد: «ما که گرفتار قحط دانش و خرد و تدبیر نیستیم اما شاید خردی که باید منتشر و ساری در جامعه و حلال مشکلات و مسائل سیاست و زندگی مردم باشد از ما رو نهان کرده باشد و به این جهت اشخاص و جناحها و احزابی که در عمل با سیاست سر و کار دارند بیشتر حرفهای رؤیایی عجیب میزنند و گاهی مقصدی را که در سیاست دنبال میکنند مقصد سیاست نیست و اگر هم باشد کسی راهش را نمیداند.
جناب داوری، در مقام یک فیلسوف، حال این روزهای جامعه را چگونه میبینید؟
قبل از هر چیز برای ایران و ایرانیان حال خوش آرزو میکنم. ایران در طول تاریخ خود غمها و شادیها، شکستها و پیروزیها و نومیدیها و امیدواریها داشته است. اکنون هم امیدوارم که اگر حال خوشی ندارد ناخوشی اش رفع شود و دور شادی و شکفتگی فرا رسد.
چطور میتوان شادی را به جامعه تزریق کرد؟
من که دانشجوی فلسفهام و یک عمر با فلسفه به سربردهام و با آن شاد بودهام، امروز راه بردن به شادی برایم دشوار شده است؛ شاید درد پیری باشد و شاید هم ضعف و ناتوانی جسم به شادی راه ندهد.
جهان اسیر فضای مجازی هم، جهان شادی و آزادی نیست. حال خوش داشتن با «امید» و «دوستی» و «وفاداری» نسبت دارد. مردمی میتوانند شاد باشند که فردایشان روشن باشد. آنان امروز اگر بدانند که فروبستگیهایشان دیر نمیپاید با امید به گشایش فردا طاقت میآورند.
چیزی که هست اینکه هیچیک از ما از این آرزو که حال ایران و ایرانیان خوب باشد نباید و نمیتوانیم دست برداریم. امیدوارم بتوانیم از وضع دشوار تکرار اکنون و امروز تهی بیرون آییم و راهی پیش گیریم که به آینده میرسد. راه آینده بدون شادی نیست.
این حال و روحیه، آیا بر تفکر و زبان ما ایرانیان هم تأثیر گذاشته است؟ چون شما همیشه به رابطه «زبان» و «تفکر» بسیار تأکید داشتهاید...
زبان، زبان فکر است. وقتی تفکر نباشد، زبان افسرده و پژمرده میشود. اختلافها و نزاعها هم اگر به دشمنی و کینتوزی مبدل شود خشونت و بیرحمی به زبان راه مییابد و کمکم گوشها به شنیدن سخن ناسزا و زشت عادت میکند و زبان، پر از کینه و زشتی و نفرت میشود و چون جهان هم دیگر جهان دوستی و همسخنی و همداستانی نیست، ابتلا به اختلافها و دشمنیهای بیدلیل و بیجا، همسخنی و همداستانی را مشکلتر میکند.
این وضع نشانه خوبی از فهم و درک سیاست و اخلاق سیاسی (میپرسید مگر اخلاق سیاسی هم داریم) نیست. نزاع و به جان هم افتادن و به یکدیگر ناسزا گفتن و حل همه مسائل را در نفی حریف و رقیب و مخالف دیدن و خود را مبری از هر نقصان و عیب و قصور دانستن مصیبت بزرگ کشور است.
تنها راهی که برای کشور میماند اتخاذ تصمیم و عزم حکومت و دولت برای بیرون شدن از این وضع خطیر و بحرانی است و اتخاذ این تصمیم و عزم هرچه به تأخیر بیفتد کارها دشوارتر میشود. هر کاری که باید بشود همین حکومت و حاکمیت جمهوری اسلامی باید انجام دهد. پس از حکومت بخواهیم که برای ایجاد حال خوش در کشور و مردم و برای «تعمیر چرخ سیاست» فکری بکند.
بسیاری بر این باورند که شما متفکری سیاسی هستید. آیا این جنس از اندیشیدن درباره مسائل روز را میتوان «حرفهای سیاسی» تعبیر کرد؟
درست میگویید؛ گاهی که چنین معانی را اظهار کردهام نصیحتم کردهاند که به جای این «حرفهای سیاسی» به «شغل فلسفه» بپردازم. شاید به آنان پاسخ داده باشم که اینها سیاست و حرف سیاسی نیست بلکه حاصل اندیشیدن به سیاست است.
نظر کاربران
اینامردم وفراموش کردن
مسولین گوش نمیدهند چه رسد عمل کنند.