جنایت داماد در بدبینی به نوعروس بی گناه
مرد جوان که دوست صمیمی اش را با ظن رابطه پنهانی با همسرش کشته و با پرداخت دیه از قصاص رهایی یافته بود، دیروز پای میز محاکمه ایستاد و ابراز پشیمانی کرد.
خراسان: محمدرضا ۲۵ ساله که چند ماه از ازدواجش گذشته بود، پاییز سال ۹۵ دوست صمیمی اش به نام سعید را در خانه شان در غرب تهران با ضربههای چاقو کشت و همان جا بازداشت شد.
وی که به قتل اعتراف کرده بود پای میز محاکمه ایستاد و از سوی قضات دادگاه به قصاص محکوم شد.
در حالی که حکم صادر شده در دیوان عالی کشور تایید شده و چیزی تا اجرای حکم باقی نمانده بود محمدرضا توانست با پرداخت دیه رضایت اولیای دم را جلب کند و به زندگی برگردد.
در دادگاه
وی دیروز از جنبه عمومی جرم در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد و از خود دفاع کرد.
وی که حالا ۲۸ سال دارد در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من و سعید سالها بود که با هم دوست بودیم تا این که سعید شماره تلفن دختری به نام لیدا را به من داد تا با او آشنا شوم. من پس از مدتی با لیدا تماس گرفتم و به او علاقهمند شدم. بعد از این ماجرا رابطه من و سعید با هم کمتر شد تا این که من به خواستگاری لیدا رفتم و با هم ازدواج کردیم و زندگی خوبی داشتیم. یک روز من و همسرم برای تفریح بیرون رفته بودیم که خیلی اتفاقی در خیابان با سعید روبه رو شدیم و با او احوال پرسی کردیم. سعید از این که فهمید ما با هم ازدواج کرده ایم شوکه شد.
وی ادامه داد: چند روز پس از دیدار با سعید، رفتار همسرم با من تغییر کرد و مدام بهانه گیری میکرد. اختلافهای ما شدیدتر شده بود تا این که همسرم گفت: تصمیم به جدایی دارد. من که به همسرم مشکوک شده بودم گوشی موبایل او را بررسی کردم و با پیامکهای سعید روبه رو شدم. آن جا بود که گمان کردم سعید با همسرم رابطه دارد. به همین دلیل سراغ سعید رفتم و با او درگیر شدم و او را کشتم.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: من اشتباه بزرگی مرتکب شدم. بعد از کشته شدن سعید متوجه شدم او هیچ رابطهای با همسرم نداشته است و فقط از این که ماجرای ازدواج مان را به او نگفته و او را برای جشن عروسی دعوت نکرده بودیم از همسرم گلایه کرده بود، اما من دچار سوءظن شده بودم.
وی ادامه داد: بعد از این ماجرا همسرم طلاق گرفت و از من جدا شد. مادرم خانه اش را که تنها دارایی ما بود فروخت تا توانست رضایت اولیای دم را جلب کند. من با اشتباهم چندین زندگی را تباه کردم و در مدت سه سالی که در زندانم به اندازه کافی تنبیه شده ام. حالا از قضات دادگاه تقاضای بخشش دارم.
در پایان جلسه، قضات وارد شور شدند و وی را به سه سال زندان با احتساب روزهای بازداشت محکوم کردند.
بنابه این گزارش، محمدرضا به زودی از زندان آزاد خواهد شد.
نظر کاربران
اره جون مادرت وقتی پیام در موبایل را خواندی چرا متوجه دعوت ازدواج نشدی بعد متوجه شدی درضمن نرها وقتی زنی میگه طلاق می خوام اینو بقهمید یعنی از شما سیر شده تحمل شمارا ندارد اصرار بر ادامه زندکی نکنید وگرنه یا کشته می شید یا قاتل از من گفتن
پاسخ ها
... مردهاATMنیستن اینوبدونید
مگه زندگی کشکه که زن وقتی سیر شد ولش کنیم بره اگه اینجوریه مردهاهم از زنشون سیر شدن برن با یک زن دیگه رابطه برقرار کنند
کاربر گرامی و محترم با اینکه نميدانم زن هستی یا مرد، من مرد هستم و کاملاً با شما موافقم، بزرگترین اشکال و اشتباه اکثر قریب به اتفاق مرد ها این است که هنگامی چه با یک دختر دوست میشوند یا با دختری ازدواج میکنند، هیچ حقی را برای او قائل نمی شوند حتی یک اظهارنظر کوچک، و همین بیماری که دارند باعث همان که نوشتی یا قاتل میشوند یا مقتول که در هر دو شانس کمی برای زندگی دارند و این همان بیماری تمامی خواهی و فزون خواهی آنان است و حتماً منجر به شکست شان میشود ولی برخی آنقدر مارمولک و بوقلمون صفت هستند به آسانی رنگ عوض کرده تا با نادرستی و پلیدی چند صباحی با حقه و تزویر زندگی کنندر
سعید و نوعروس خانم تازه بعداز مدتها همدیگه را اتفاقی دیدن و تا خواستن دیداری دوباره تازه کنند اقا داماد قاتل نگذاشت
تو هم لایق مردنی ضعیفه
لعنت به تصمیم عجولانه
من نر هستم کسیکه برای مرد شدن باید دوسال بره سربازی و تا آخر عمر سگ دو بزنه و کار کنه و بعد بمیره تا یکی مثل تو بگه یه نرمرد
که همین الان سربازی رفتم و دارم سگ دو میزنم
و تو یه ماده هستی کسیکه برای زن شدن فقط نیاز به نقل مکان از خانه پدر(نر) به خانه شوهر دارد
بینام!
اونی که تو میگی سیر شدن نیس تنوع طلبیه
ضمناً امثال تو که زود سیر میشن،نباید ازدواج کنن. باید سر چهارراه وایستن،یکی ببره سیرشون بکنه.
در زندگی زناشوئی سوء ظن بدترین چیزهاست
حتی اگر روزی یقین کردید همسر یا شوهر شما خیانت کرده است بهترین راه مراجعه به قانون است
خو خداراشکر
تو احمق چرا با خودت نگفتی که سعید شماره خانمت رو از کجا اورده؟؟؟؟؟
خاک تو سر بی غیرتت کنم و باز هم خاک تو سرت که بعد از ازدواج سیمکارت خانمت رو عوض نکردی ک مشکلات احتمالی بعدی پیش نیاد
پاسخ ها
خوب مطلب رو نخوندی دختره رو سعید به داماد آینده معرفی و شماره موبایلشو بهش داده بود تا باهاش لاس بزنه بعد داماد عاشق و ازدواج کرد
میدونم داداش منظورم این بود که چطور وقتی سعید این دختره رو معرفی کرد اقا داماد رفت با دختره ازدواج کرد؟؟
ایا با خودش نگفت که این دختره چرا شماره اش دست این و اون هستش؟
چقدر شما مردای ایرانی متوهمید آخه یدونتون زیاده دو تا از شما فاجعه هست فکر نکنید همه مثل شما خیانت کارن
پاسخ ها
ایول
اصلا ایکاش اوناتوخیابون یا هرجای دیگری همدیگرونمیدیدن
عوضش امنیت داررم
خاک بر سرت نر بی لیاقت
حق اینه که تا آخر عمرت تو زندون بپوسی حیوون
اندکی فکر کردن و صبر و حوصله برای انسان خوبه، چندتا خونواده رو داغدار کردی، اصلان رضایت خونوادشونو جلب کردی، میمردی بهتر از این زندگی پر از کابوس و عذاب و وجدان بود واست.
حقت شماره کرفتی ازدواوج کردی جانابالا
انشاالله که بعد از این زندگی پر از آرامشی داشته باشی و خداوند بهت لطف کنه تا بتونی گذشته ات را فراموش کنی آرزوی بهترینها دا برایت میکنم
تو باید بمیری سه سال حبس کشیدی احساس کردی جوابشو پس دادی؟؟؟؟
پاسخ ها
فقط بعد از آزادی مواظب (ماده ها) باش.به هر ماده عطبار نکن
خدابه دادزن بعدیش برسه
سلام علیکم واقعاهمچین ماجرا پیش
ازاد میشود پس یختن خون مقتول بی گناه چی میشه
خوب جای مشکوک ماجرا اینجاست که چرا رفتار نو عروس به یکباره بعد از دیدار اتفاقی عوض شده پس کاسه ای زیر نیم کاسه بوده
دلبندای من یکم خونسرد باشین
دلبندای من یکم خونسرد باشین
سعیدچرا به لیدا زنگ زده گلایه کرده به ؟؟؟
این یارو بیاد بیرون آدم کشتن واسش طبیعی میشه
مضحک ترین بخش کامنتها، کامنت هایی هست که بعضی از اقایان فکر میکنند که فقط اونها کار میکنند یا تو زندگی سختی دارند! دو سال میرید سربازی، سخت هست اما زنها هم سختی های خودشان را دارند. به هر حال، به عنوان زنی که هم کار بیرون کرده و هم خانه داری، خانه داری سخت ترین کار دنیاست
پاسخ ها
:۲۳۱۹خانواده تو به این کار مشغول هستند از پیر وجوان عادت کرده ای به این وان هم راه نشان میدی