اعتراض پولاد کیمیایی: فیلم مرا نابود کردند
پولاد کیمیایی در گفتگو با روزنامه جوان از برخوردهایی که با فیلمش در جشنواره فیلم فجر شده، گلایه میکند.
روزنامه جوان : فرزند مسعود کیمیایی پس از دو دهه تجربه بازیگری سال گذشته با فیلم معکوس به عنوان یک فیلم اولی در جشنواره فجر حاضر بود؛ فیلمی که در حال حاضر در سینماهای کشور در حال اکران است.
بخشهایی از گفتگوی پولاد کیمیایی پیرامون فیلم معکوس را در ادامه می خوانید:
پس شما «معکوس» را دارای فیلمنامهای قوی میدانید؟
من فیلمنامه را فیلمنامه خوبی میدانم.
این احساس رضایت شما از فیلمنامه عجیب است، ولی به نظر میرسد «معکوس» قصهای سرگردان دارد و شخصیتها طوری هستند که مخاطب با آنها درگیر نمیشود و آنها را نمیفهمد.برای ساخت «معکوس» چه سختیهای فنی و تکنیکی از سر گذراندید؟
سینمای ایران سینمای لُخت، کمحوصله و بسیار تنبلی است. برخی به اینکه دوربین دست بگیرند و داخل یک خانه، اتاق و بسیار کمخرج قاب بچینند و هزینه زیادی هم نکنند، عادت کردهاند. اینکه بخواهند هزینه یک لانگشات که شب باشد، باران باشد و ماشین مسابقه و... همه اینها تدارکات حسابی میخواهد.
در هالیوود بعضی از فیلمها شش ماه پیشتولید دارند و بعد دو ماه شوتینگ میکنند. برخی از فیلمها در پیشتولید ساخته میشود، اما متأسفانه در سینمای ما تکنیک غالب نیست. میآییم آنقدر ادا و اصول دربیاوریم که جلب توجه کنیم یا اینکه فیلم آنقدر بیرنگ و لعاب و خستهکننده است و فقط هم در دیالوگ میگذرد تا تمام شود. نیت من احیای ژانرهاست. ما در حال حاضر سینمای وحشت و ترس نداریم. ژانر فیلمهای پلیسی، ژانر جنایی نداریم.
ساختن فیلمهایی مثل «معکوس» که در آن جلوههای ویژه میدانی مطرح است، کار سختی است. فکر میکنید باز هم به سمت این جنس از سینما بروید، واقعاً هزینههای تولید این آثار بالا به نظر میرسد؟
من به عنوان یک کارگردان خیلی لذت میبرم که در واقع میدانی کار کنم، چون زندگی در فضای میدانی است و همه لذت میبرند و کار میدانی حال همه ما را خوب میکند. اما من در کارگردانی این فیلم برایم تجربه شد و دیگر قرار نیست این نوع فیلم در کارنامه من تکرار شود و فیلم بعدیام را در زمینه، مسابقهای بسازم.
فیلم بعدیتان در چه ژانری خواهد بود؟
فیلم بعدی که خواهم ساخت، قطعاً یک فیلم تکنیکال دیگر است که ساختارش بسیار با این فیلم فرق میکند. بیشتر یک فیلم روانشناختی در ژانر ترس است با نام «لکنت».
پول کار را تهیه میکنیم، مراحل گرفتن پروانه ساخت را میگذرانیم و بعد میرسیم به اینکه بازیگر نقشها را پیدا کنیم. پیدا کردن بازیگر در سنین مختلف مشکل دیگری است که با آن مواجه میشویم. بازیگر ۱۴ ساله بخواهیم باید از کجا بیاوریم. ما در بازیگری آپشن زیادی نداریم. بعد از همه این مشکلات و سختیها با همه گرانیها، فیلم را میسازیم و بعد لابی پخش و جشنواره موضوع دیگری است که با آن دست به گریبان میشویم. اگر از افراد اصلی نباشیم و فیلم را ندهیم، دچار مشکلاتی میشویم، اگر فیلم را بدهیم دچار مشکلات دیگر خواهیم شد.
فیلمتان در جشنواره فجر حضور داشت. در این باره چه تجربهای از سر گذراندید؟
فیلم من در جشنواره نابود شد. یک فیلم دیگری که آماده نبود، در آخرین لحظه به جشنواره رسید و فیلم من را بدون اینکه به من بگویند، اکران کردند. تمام ساختار من را به هم ریختند. اینها این کار را با من کردند. حس عجیبی داشتم. شما از یک طرف تمام مشکلات و مباحث و سختیها را تحمل میکنید، اما یک جایی دیگر خسته میشوید.
چقدر در فیلمسازی تحت تأثیر پدرتان هستید و چقدر از ایشان متأثرید؟ در مقابل چه اندازه فکر میکنید مستقل از نگاه فیلمسازی ایشان حرکت میکنید؟
من دوست داشتم در فیلم اول به سینما ادای دین کنم. هم به عنوان فرزند کیمیایی و هم به عنوان کسی که از درون سینمای کیمیایی شناخته شده و بیرون آمده است. نمیخواستم سینما را نادیده بگیرم، اما در عین حال میخواستم لحن و نتیجهگیری خودم را داشته باشم و خودم آنطور که دوست دارم به این نکته نگاه کنم. بسیاری میگویند این فیلم بسیار به سینمای کیمیایی شباهت دارد و یک کپی از سینمای کیمیایی است.
در پایان باید بگویم، طبق معمول عدالت در اکران فیلم معکوس شکل نگرفت و فیلم در ۳۳ سینما در کل کشور اکران شد بدون هیچ تبلیغات شهری و بیلبوردی. متأسفانه فیلممان در بدترین زمان ممکن و در بدترین شرایط اکران شد. در شرایط بحث ناآرامیهای تهران، بحث بنزین، بحث آلودگی هوا و بحث آنفلوآنزایی که همه جا را گرفته است. حتی همین فصلی که در آن هستیم فصل سخت و راکدی برای کار ماست. با این شرایط که پیش میرود «معکوس» فیلمی خواهد شد که قربانی تاریخ سینما میشود و کاری هم نمیشود کرد.
نظر کاربران
آخه تو کارگردان هستی
تو کرگدن هم نیستی
آنچه جوان در آینه بیند، پیر در خشت خام آن بیند( منظور از پیر:انسان پخته و با تجربه صرفنظر از سن و سال)
پسر خوب، مادر نازنینت سالها پیش که تصمیم گرفت تو را از ایران ببرد تا آنطرف رشد کنی و فعالیت داشته باشی، چنین روزهایی را می دید.افسوس که تمام رشته هایش را پنبه کردی.ایکاش می فهمیدی این همه اصرار پدرت به بازگشتنت به ایران پس از فوت مادر، تنها این بود که سبنمایش بدون وارث نماند. به تنها چیزی که فکر نکرد، آینده تنها پسرش بود.