ربیعی: جمهوری اسلامی دوران سختی دارد
علی ربیعی؛ دستیار ارتباطات اجتماعی رئیس جمهوری و سخنگوی دولت در یادداشتی به تحلیل ناآرامیهای مرتبط با مسأله افزایش قیمت بنزین پرداخت.
روزنامه ایران: علی ربیعی؛ دستیار ارتباطات اجتماعی رئیس جمهوری و سخنگوی دولت در یادداشتی به تحلیل ناآرامیهای مرتبط با مسأله افزایش قیمت بنزین پرداخت.
سخنگوی دولت نوشت:
جمعه شب گذشته برخی افراد متأثر از فضای هیجانی، انباشت برخی نارضایتیهای اجتماعی و اثر ناشی از خبر ناگهانی افزایش قیمت بنزین دست به اعتراض زدند. اعتراضی که در صورت گسترش بیمسأله میتوانست تداومی آرام داشته و قابل قبول باشد. این گروه دست یافتن به آرزوهای متداول انسانی را برای خود دشوار میبیند، آرزوهایی نظیر داشتن شغل، ازدواج، خرید خانه و ماشین و برخورداری از زندگی در سطح متوسط. به نظر من صدای اینها در میان اغتشاشات گم و ناپیدا شد و اینان آرام آرام صحنه را ترک کردند.
از شنبه شب و روز یکشنبه اعتراضات با ورود دو گروه جدید شکل متفاوتی به خود میگیرد. از حضور گروه اول بشدت کاسته میشود و گروه دوم پا به صحنه میگذارد که جریانی شبه طبقه است که در دهه های اخیر در حاشیه شهرها شکل گرفته و ناشی از مهاجرتهای صورت گرفته ای است که من آن را جریان حاشیه نشینی نوع سوم و چهارم نامیده ام.
پیشتر درباره حاشیهنشینی مقالاتی داشتم - اینان عدم پاسخگیری مناسب فرهنگی و انسداد اجتماعی و زندگی همراه با ناهنجاری ها تبدیل به گروه قابل توجهی شده اند که می توانند دست به رفتارهایی با قدرت تخریبی بالا زنند و رفتارهای واندالیستی از خود بروز میدهند. سلاح سرد و گرم با خود حمل میکنند. این قشر استعداد هدایت و مورد سوء استفاده قرار گرفتن زیادی دارند. همزمان گروه سوم نیز به میدان میآیند که وابستگان سازماندهی شده گروههای تروریستی هستند.
با قطع بودن اینترنت شبکههای بیبیسی، ایران اینترنشنال و منوتو و سیمای آزادی سعی کردند با دشمنانگاری هدایت این نوع اقدامات را در دست گیرند. بیشترین آسیبهای انسانی را گروه دوم متحمل شدند. اتفاقاً گروه سوم چون از سازماندهی برخوردارند کمترین تلفات انسانی را میبینند. البته معتقدم که این تحلیل هاجای مطالعه بیشتری دارد. به اعتقاد من، فارغ از روایتهایی که ما را به انحراف میبرد و ندیدن ظرفیت نارضایتیهایی که بنزین اثر ماشهای بروز آن بوده نه علت آنها، باید فراتر از مسائل اقتصادی بیقراریهای ذهنی جامعه را در بروز این رخدادها در نظر بگیریم. همچنان که زمینههای واقعیت اجتماعی نباید نادیده گرفته شود، از مسأله تحریم هم نباید غفلت شود. ما نخواستیم و نتوانستیم واقعیت تحریم را برای جامعه باز و اقناعسازی کنیم.
اتفاقاً آنها که به دنبال مسأله اقناع افکار عمومی هستند در اینجا باید پای میفشردند که واقعیت تحریم تبیین و آمادهسازی مردم برای اقناع انجام میشد. هیچانگاری تحریم نوعی خطای راهبردی بود. ما برنامههایی برای مقاومت اقتصادی داشتیم اما مقاومت روانی جامعه طراحی نشد و اگر هم بحثهایی صورت گرفت در هیاهوی نزاعهای سیاسی که خود علت این ماجراهاست گم شد. این واقعیت است که امریکا با تحریم دنبال فروپاشی فیزیکی ایران، کوچک کردن ایران و فروپاشی نهاد دولت در ایران بوده است.
توجه به اقشار ضعیف و تلاش برای تبیین وجوه دقیقتر مسائل اخیر از منظر این دیدگاه، بسیار حساس است. جمهوری اسلامی ایران در یکی از سختترین دورانهای حیات سیاسی خود با عنایت به شرایط پیش رو، نیاز فزایندهای به اخذ تصمیمهای سخت پیدا میکند و چنان باید عمل کرد که تصمیمهای سخت چنین عواقبی نداشته باشند. لذا برای کاستن از احتمال بروز رخدادهای مشابه، باید واقعبینانهتر و منصفانهتر و دقیقتر اندیشه کرد. یکی از علائم اینکه از این ماجرا همه ما درس گرفتهایم این خواهد بود که از فردا جدال روایتی و تقصیریابی را فراموش کنیم و هر کدام با قبول سهم خود برای ترمیم اجتماعی و آینده بهتر تلاش کنیم.
ارسال نظر