طلاق به خاطرِ سگ
هنوز هم باورم نمیشود زندگی من به خاطر یک «سگ» از هم پاشید و همه آن نجواهای عاشقانه که روزی روحم را جلا میداد، به رکیکترین توهینها و زشتترین رفتارهایی تبدیل شد که روزگاری بین من و «رومینا» رد و بدل میشد.
روزنامه خراسان: جوان ۲۸ ساله در حالی که دادخواست شکایت از همسرش مبنی بر توهین و فحاشی و تخریب لوازم زندگی را در دست داشت، با چهرهای شکسته و غمگین پا به اتاق مشاوره و مددکاری اجتماعی کلانتری شفای مشهد گذاشت و با بیان این که فکر نمیکردم به این زودی رویاهای عاشقانه ام را کابوس طلاق در آغوش بگیرد به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: در یک خانواده پرجمعیت متولد شدم، پدرم کارگر سادهای بود که صبح تا شب با قوت بازویش تلاش میکرد تا زندگی آرام توام با آسایشی را برای من و دیگر خواهران و برادرانم فراهم کند.
آن روزها در حاشیه شهر سکونت داشتیم و من با آرزوی این که روزی با ادامه تحصیل شغل مناسبی پیدا کنم تا شاهد پینههای زخمی دستان پدرم نباشم، شاگرد ممتاز مدرسه شدم. خوب به خاطر دارم وقتی پدرم شب هنگام به منزل بازمی گشت و چهره غبار گرفته اش را با دستان تاول زده میشست تا ما را به مسجد کوچک محله مان ببرد، فقط در گوشهای پنهان میشدم تا لبخندهایش را نگاه کنم که فریاد میزد: زود باشید سینه زنی شروع شد!
پدرم همواره ما را به مجالس مذهبی و هیئتها میبرد و گاهی نیز به همراه مادرمان در مجالس مذهبی شرکت میکردیم. روزهای محرم و صفر را هیچ گاه از یاد نمیبرم که در کنار پدرم و در مراسم عزاداری امام حسین (ع) لباس مشکی میپوشیدم و زنجیر میزدم با این حال پدر و مادرم فقط تاکید میکردند که درس هایم را خوب بخوانم.
خلاصه در یکی از رشتههای مهم مهندسی دانشگاه دولتی پذیرفته شدم و برای ادامه تحصیل پا به شهری دیگر گذاشتم تا این که در سال آخر دانشگاه با «رومینا» آشنا شدم.
او در یکی از رشتههای علوم تجربی تحصیل میکرد و این آشنایی که از یک بحث ساده دانشجویی به خاطر نمره یک درس مشترک آغاز شد، در مدت کوتاهی به ازدواج انجامید اگرچه در مراسم خواستگاری تفاوتهای فاحش مذهبی و فرهنگی را بین دو خانواده دیدم، اما گویی کور و کر شده بودم. من هیچ کسی جز رومینا را نمیدیدم. او فراتر از نیمه گمشدهای بود که هر جوانی برای رسیدن به آن تلاش میکند.
رومینا را آن قدر دوست داشتم که وقتی لبخند میزد گویی روح از بدنم جدا میشد. بالاخره با همه مخالفتهای خانواده ام و با نادیده گرفتن این تفاوتها پای سفره عقد نشستیم، ولی رویاهای عاشقانه ام خیلی زود به خاکستر یأس تبدیل شد. چرا که همسرم توقع هدایایی را از من داشت که من با درآمدم توانایی تهیه آنها را در آغاز زندگی نداشتم.
او نه تنها اصرار داشت مراسم عروسی مان به صورت مختلط و در یک باغ تالار بزرگ برگزار شود بلکه مرا مجبور کرد منزلی را در بالای شهر اجاره کنم و زندگی مشترک ما در حالی با مشکلات حادی روبه رو شد که همسرم به اصول مذهبی بی تفاوت بود و در برابر دیگران محرم و نامحرم را به هیچ وجه رعایت نمیکرد و حجابش را نیز کنار میگذاشت.
او حتی نماز خواندن و روزه گرفتن مرا نیز در جمع بستگانش به تمسخر میگرفت و موجب رنجش خاطرم میشد، ولی اختلافات ما از آن جایی دیگر قابل تحمل نشد که روزی پدر رومینا یک سگ خانگی را در جشن تولدش به او هدیه داد. از آن روز به بعد روزگار ما سیاه شد، آن حیوان روی فرشی که من نماز میخواندم ادرار میکرد. بالاخره از نظر من حیوان نجسی بود و با دیدن این صحنهها حالم بد میشد، اما رومینا آن حیوان را به آغوش میکشید به طوری که انگار فرزندش را در آغوش گرفته است.
آن حیوان همه زندگی همسرم شده بود به گونهای که از عهده مخارج نگهداری او برنمی آمدم. این ماجرا به جایی رسید که مشاجرهها و درگیری ما به شدت افزایش یافت به همین دلیل رومینا با حالت قهر منزل را ترک کرد و آن حیوان را به من ترجیح داد! بعد هم مهریه اش را به اجرا گذاشت تا طلاق بگیرد.
پس از آن در حالی که من مهریه اش را با دستور اقساطی دادگاه پرداخت میکردم با وساطت بزرگ ترها دوباره به زندگی مشترک بازگشت، اما هدف او این بود که با توهین و تخریب لوازم زندگی طوری مرا عصبانی کند که او را کتک بزنم و او بتواند از این طریق طلاق بگیرد و ... شایان ذکر است به دستور سرهنگ ناصر نوروزی (رئیس کلانتری شفا) پرونده این جوان در دایره مددکاری کلانتری مورد بررسیهای کارشناسی و قضایی قرار گرفت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
نظر کاربران
خدا ازاین زنها نصیب گرگ بیابون نکنه الهی
خیلی براش متاسفم
پاسخ ها
وقتی لقمه گنده تر از دهنتون بر می دارید همین میشه
بایدزن سگ باز فریبکار را که اول با فریب خودش را به پسر مهربان انداخته را همان اول طلاق میداد
نصیب نکنه؟؟؟لیاقتشو نداره...وقتی با کلی وعده و وعید دختترو راضی به ازدواج کرد فکر اینجاهارو میکرد...به قول خودش همچین دختری با این همه توقع از اول چرا اومد زنش شد ..حتما پسره بهش قول داد زندگیش مرفه باشه
حتماپدردختره فهمیده کی وفادارتره..غصه نخورجگر...
داداچ طلاقش بده ...یه روزمیادسراغت که خیلی وقته رفتی...هرچی سرت آورده دنیاسرش میاره...♪♪
توکه اولش دیدی از نظر اعتقادی چطوریه باید باهاش کنار بیای اگرنه مقصد توهستی.باید خودتو با اون سازگار کنی تو خاستگاریش رفتی نه اون.الان اونم بدبخت کردی.مقصر صد در صد تو هستی.منم ادم نسبتا مذهبی هستم ولی میگم تو مقصری.یا مسئولیتی رو به عهده نگیر یا باید از پسش بر بیای.تو هنوز بچه هستی
پاسخ ها
حرف مفت نزن
این رفت خواستگاری اون چرا قبول کرد؟
شما اصلا مذهبی نیستی
مقصر اصلی آقا هست که سطح زندگی دو طرف را مقایسه نکرده خانم که راهش مشخص بوده و ریشه را نمی توان عوض کرد
تومشهد چه خبره طلاق زبادشده تو ایران طلاق بیستر شده
پاسخ ها
تو تهران که بخاطر طرفداری از تیم استقلال یا پرسپلیس هم طلاق میگیرن پیله کردید به مشهد جشن طلاق هم که میگیرن با وقاحت تمام انقدر بنیان خانواده تو تهران با ارزشه مشهد مشهد تهران و درست کنید ایران درست میشه گه که هرچی رانته بدید به تهران و تبریز و چشمتون کو به هر طلاقهای تهران ببندید
نترس به طلاقهای تهران نمیدسه هر ۳ ازدواج ۱ طلاق که تازگیها همداره میشه ۲ طلاق خاک بر سرتون
مشهد بده ؟ آقا شما نرو شرق برو غرب کشور برو سنندج برو کرمانشاه شمال بده برو جنوب برو بندرعباس برو بوشهر دعوتنامه نفرستادن براتون که خودتون تا خرخره غرق کثافتید هی به دیگران توهین میکنید
خوب یه عقب مونده مثل خودت رو میگرفتی جوان
پاسخ ها
پیشرفت یعنی بی عیرتی
خیلی بی شخصیتی با این نظرت
الان توجلوافتاده ای ؟؟؟؟
نظرت نشون میده چقدر فهم وشعور داری .تو وامثال تو گند زدن به جامعه با اون عقایدشون
مرد جوان آدم حسابی بوده اما متاسفانه گیر یک زن بی حیا پر توقع حیوان باز بی وفا افتاده
چرا هی مینویسی مشهد شما میخاین چهره مشهد توی اجتماع خراب کنین بسه دیگه هرچیزی مشهد تابلو که این داستان برای مشهد نیست
پاسخ ها
دقیقا فقط مشهد و شمال و مینویسن بعدش قزوین نیست تو تهران طلاق هایی بدتر از این نبود یادمه ۱۰ سال پیش سال ۸۸ که سریال شمس العماره پخش میشد یه زن تهرانی به شوهرش گفته بود تو مثل شکوری (یکی از نقشهای سریال) مرده زنش و طلاق داد کی ۱۰ سال پیش یه عده عقده ای هم میان توهین میکنن
عاقبت حرف گوش نکردن وپا روی دل پدر ومادر گذاشتن این میشه که تفاوت فرهنگی را دیدی خودت را به خواب زدی پس بلاخره بیدار شدی این زن هرگز بدرد تو نمخوره بی خودی حرف مشاور واین وانو گوش نکن فقط طلاقش بده ودیگه به حرف عقلت گوش کن نه حرف دلت
پاسخ ها
حداقل وقتی با اینجور زنها میخواسد ازدواج کنید مهریه رو کم تعیین کنید که تا آخر عمر به خاطر یک انتخاب اشتباه گرفتار نشید
ایراد از تو بوده پسر خوب که اینهمه تفاوت را ندیدی
پاسخ ها
عشق آدم را کر و کور میکنه برا همین میگن عاقلانه ازدواج کنید
بنظر من یا باید یه نفر گذشت کنه و پا روی اعتقاداتش بزاره و همرنگ همسرش بشه یا طلاق بگیرین
پاسخ ها
یعنی به خاطر همسر حیوون بازش، خدا رو کنار بذاره مرده؟! که مرده هم دنیاش رو از دست بده هم آخرتش رو؟!
بازم مشهد؟؟؟؟؟
پاسخ ها
آره تهران که اصلا طلاق نداره خیانت زناشویی نیست اخبار تهرانم بگید بازم تهران از طلاق و جنایت تا حیوان آزاری اتفاقاتی که تو تهران می افته تو هیچ جا نمی افته
بازم مشهد؟؟؟؟؟
برو گمشو اشغال تو اگه نماز خون بودی هیچوقت با اون ازدواج نمیکردی
خدا شما را نجاتت بد ه از دست آن زن وحشتناک ایشالا
خوب وقتی با این همه اختلاف فرهنگی ازدواج میکنی همین میشه
تو که اولش گفتی عاشق خنده های پدرت هستی
بعدش گفتی علیرغم مخالف خانواده ام باهاش ازدواج کروم
تو که عاشق خنده های پدرت بودی وقتی با ازدواجت مخالفت کرد پس چرا حرفشو گوش ندادی؟
پاسخ ها
دقیقا
عاشق شدن خییییلی شیرینه
ولی لامصب یا به عرش میبردت یا به فرش
وقتیم عاشق بشی دیگه حرف کسی رو گوش نمیدی تا به عشقت برسی
پاسخ ها
وقتی بدونی عاشقی جفتک انداختن هورمونهاته و بزودی اروم می گیره عاقلانه تر رفتار میکنی
اصلا اینطور نیست
اگر افسارت دست خودت باشد نمیگذاری هوا و هوس به خاک سیاه بکشوندت
ممکنه عاشق بشی اما عشقت رو تو دلت مخفی میکنی و فراموش میشه و با یک مورد دیگه که تفاهم داری عاقلانه ازدواج میکنی و بعد یه زوج عاشق میشید
برات متأسفم که عشق جوونی عقل از سرت بدر کرده بود که گوش به حرف بزرگترت ندادی. اونا تجربه داشتن و کسیکه خودش همسر آیندشو انتخاب کنه مطمئن باش ته چاهه مگر ایکه خانوادش با رضایت کامل همراهش باشن. بدبخت خودتو نجات بده. کسیکه اسمش رومینا باشه دیگه معلومه که چه پدر و مادری داشته
در زندگی مشترک علاقه به جای خود. , سطح اقتصادی خانواده , فرهنگ مورد پذیرش هرخانواده , سطح توقعات طرف مقابل و مهمتر از همه حرکت به سمت پذیرش سلایق یکدیگر حرف اول یک زندگی موفق است . عشق در این جامعه ..........باورش سخته .
مشهد مقدس
پاسخ ها
تهران نجس طلاق نداره ؟
زنه بیخود
باید طلاق داد وقتی سرش به سنگ خورد آن موقع قدرت می داند این طور دخترها باید با الدنگی بیرون کرد
نگفتی اسم سگش چی بود
طلاق سگی ؟!!!!!!!!!!!!!!!
از آن روز به بعد روزگار ما سیاه شد، آن حیوان روی فرشی که من نماز مى خواندم ادرار مى كرد. بالاخره از نظر من حیوان نجسی بود و با دیدن این صحنه ها حالم بد مى شد، اما رومینا آن حیوان را به آغوش مى كشید به طوری که انگار فرزندش را در آغوش گرفته است. آن حیوان همه زندگی همسرم شده بود ..
يعنى خاک بر اون مملكتى كه دو تا درس خونده و تحصيلكرده اش نتونند چنين مشكلى را بين خودشون حل كنند و كارشون به جدايى بكشه. واسه همه دنيا بهتره كه نسلتون منقرض بشه
پاسخ ها
نظرت جالب بود و البته منطقی
ازدواج نکردی احتمالا
اگر ازدواج کرده بودی میفهمیدی وقتی همسرت اونقدر شخصیتش پایین بیاد که هم آغوش حیوانات بشه چطور حالت تهوع بهت دست میده و دیگه یک روز هم نمیشه تحمل کرد
اینقدر هوا و هوس این دختر تو رو کور و کر کرده بوده ک یادت رفته بود اعتقاداتی هم داری و بخاطرش چشمت رو رو به همه چی بستی.
حالا بکشش دندت نرمممم.
عوضي .
مشهد چه وضعی شده!! خدا به دادش برسد
پاسخ ها
تو کل کشور همه جور آدمی هست
تیترت غلطه برترینها
اولا اینها هنوز طلاق نگرفتن
دوما به خاطر سگ نبوده بلکه به خاطر ازدواج اشتباه با یک غیر همسطح بوده و عدم تفاهم در مسائل اصلی و مهم