سرافراز همه چیز را به خاطر شهرزاد تحریف میکند
محمد سرافراز اخیراً در کتابی با عنوان «روایت یک استعفا» مطالبی مطرح کرده است که بررسی آن و ماجراهای مربوط به او میتواند نکات مهمی در بر داشته باشد.
تسنیم نوشت: محمد سرافراز اخیراً در کتابی با عنوان «روایت یک استعفا» مطالبی مطرح کرده است که بررسی آن و ماجراهای مربوط به او میتواند نکات مهمی در بر داشته باشد.
درباره جزئیات کتاب آقای سرافراز میتوان ورود و آنها را بررسی کرد؛ اما هدف این کتاب چنین نیست و به نظر میرسد بررسی جزئی آن نیز کمکی به فهم کلی ماجرا نکند. امّا چیزی که میتوان در این زمینه به قطع گفت آن است که دستکم غلط بودن برخی روایتهای آقای سرافراز مشخص است.
مثلاً درباره موضوع اخلال در یک مزایده مهم برای صداوسیما و کنارکشیدن بانک توسعه تعاون (وابسته به وزارت تعاون) از مزایده که آقای سرافراز بارها در گمانهزنیهای خود -چه در مصاحبه با عبدالرضا داوری و چه در همین کتاب- مطرح کرده و گفته است که آقای ربیعی وزیر وقت کار، رفاه و تامین اجتماعی به دلیل دوستی خود با آقای طائب رئیس سازمان اطلاعات سپاه این اقدام را صورت داده، تحقیقات نشان میدهد که اساساً چنین مسئلهای در میان نبوده و آقای ربیعی بنا به ملاحظات دولت این کار را انجام داده و جالب اینجاست که آقای سرافراز دقت نکرده که خود خانم میرقلیخان نیز در اظهارنظری این مسئله را تایید کرده که آقای روحانی به بانکها دستور داده بود که همکاریشان را با صداوسیما قطع کنند.
آقای سرافراز تقریباً برای هیچکدام از این ماجراهای خود سندی ارائه نمیکند و از لحن و تصریح او نیز مشخص است که او بنابه تصورات و تشخیصهایی که درباره افراد دارد، اینگونه تحلیل کرده است.
او در کل به این تصویر رسیده است که یک دست و حکومت پنهان نیرومندی از بیرون صداوسیما را عملاً از دست آقای سرافراز خارج کرده و یا در کار او اخلالهای جدی به وجود آورده تا او را زمین بزند.
این ادعای محوری سرافراز است که باید محک زده شود. البته آقای سرافراز این ادعاها را درباره بخشهایی مطرح میکند که کار او را ساده میکند؛ اطلاعات سپاه و بیترهبری و مجموعههایی از این دست که به واسطهی ماهیت خود کمتر میتوانند روندها و روالهای موجود و جزئیات اقدامات را هر روزه و به صورت مکرر در رسانهها بیان کنند و اگر وارد چنین میدانی شوند قاعدتاً آنکه بیشترین سود را میبرد طرف خارجی خواهد بود که به راحتی میتواند اطلاعات ذیقیمتی را کشف کند. اما محک این ادعای آقای سرافراز نیازی به اطلاعات ندارد و با یک تحلیل ساده میتوان درباره آن سخن گفت.
اگر این ادعای آقای سرافراز پذیرفته شود که حکومت پنهانی در میان بوده که از همان روزهای اول مانع او بوده و در کار او اخلال ایجاد کرده است، تصاحب سمت ریاست مجموعه حاکمیتی بسیار مهمی به نام صداوسیما توسط خود او چگونه باید تحلیل شود؟
آیا خود آقای سرافراز هم جزئی از همین حکومت پنهان است؟ آقای سرافرازی که به گفته خودش فقط یک خبرنگار در روزنامه رسالت بوده اما نهایتاً به ریاست صداوسیما رسیده است! اگر چنین حکومت پنهانی که بنا دارد همه چیز را در قبضه خود داشته باشد چنین توانمندی ندارد که نگذارد یک خبرنگار معمولی روزنامه رسالت به ریاست صداوسیمای مملکت برسد دقیقاً چه حکومت پنهانی است؟
از این موارد نمونههای متعددی را میتوان در کتاب تحلیل کرد؛ اما به نظر میرسد مسئلهی اصلی آقای سرافراز ماجرای خانم «شهرزاد میرقلیخان» است. در واقع خانم میرقلی خان «دال مرکزی» تمام حاشیههای امروز آقای سرافراز است و رئیس سابق صداوسیما از آنجا که در این مسئله با نهادهای مختلف از جمله اطلاعات سپاه به مشکل برخورده، همهی ماجراها و تاریخ را هم به نحوی روایت میکند که از دل آن چیز دیگری بیرون بیاید. آقای سرافراز مشخصاً از اینکه دستگاههای نظارتی به او درباره خانم میرقلیخان تذکر دادهاند گلهمند است.
او در این زمینه به آن نتیجهای که دستگاههای اطلاعاتی و نظارتی رسیدهاند نرسیده و از همین روست که در بسیاری از مسائل دیگر نیز روایت را تغییر داده و حتی تحلیل آن را قلب کرده است.
این مسئله بارها و بارها و از جمله در همین کتاب نیز توسط آقای سرافراز به عنوان کانون درگیریهای او در صداوسیما بیان شده است. آنگونه که خود خانم میرقلیخان و آقای سرافراز نیز تصریح کردهاند دستگاههای نظارتی به آقای سرافراز گفتهاند که خانم میرقلیخان میتواند از مصادیق نفوذ باشد و به همین دلیل بهتر است از سازمان صداوسیما به عنوان یکی از مهمترین نهادهای حاکمیتی کنار گذاشته شود.
آنچنان که میرقلی خان و سرافراز روایت کردهاند دستگاههای نظارتی به آنها گفتهاند که حتی حضور ۵ ساله خانم میرقلیخان در زندانهای امریکا نیز به احتمال زیاد ساختگی است و سند متقنی در این زمینه وجود ندارد.
اتفاقاً بررسیها در تهران و واشنگتن نیز نشان میدهد که اسناد قابل اتکایی برای آنکه خانم میرقلیخان ۵ سال در زندان بوده باشد وجود ندارد، اما اساساً بهتر است فرض کنیم آقای سرافراز در این باره هم درست میگوید! اما مسئله این است که آیا نشانههایی بهتر از آنچه اخیراً از خانم میرقلیخان در فضای مجازی ارائه شده میتوان برای نفوذ او ارائه کرد؟
صرفنظر از ظاهر خانم میرقلیخان که هیچ نسبتی با نهاد حاکمیتی چون صداوسیما ندارد و البته خود آقای سرافراز هم در این باره مخالفتی نمیکند(یعنی میپذیرد که ظاهر او در صداوسیما نامتعارف بوده)، مواضع و نامههایی که او در صفحات شخصی خود در فیس بوک و یوتیوب و اینستاگرام مطرح میکند هیچ فاصلهای با یک فرد ضدانقلاب و مخالف تمام اصول جمهوری اسلامی ندارد.
او عملاً جمهوری اسلامی را نظام نامشروع و غیرمردمی و با هزاران برچسب و وصلهی عجیب و غریب خطاب میکند و مدعی میشود که در آینده اطلاعاتی را افشا میکند که اساس جمهوری اسلامی را زیر سوال میبرد! البته خانم میرقلیخان بارها در این باره زمان ارائه کرده اما با پایان هرکدام از این زمانبندیها هم چیزی ارائه نشده است، اما همین رویکرد و موضع او نشان میدهد که او هیچ نسبتی با جمهوری اسلامی ندارد.
آیا آقای سرافراز در این مدت نتوانسته به این جمعبندی برسد که اگر خانم میرقلیخان واقعاً یک زندانی عادی بوده و مظلوم است، چگونه چنین فردی تحت حمایت پادشاهی عمان است و چنین جایگاهی در این پادشاهی دارد؟ حال اگر آقای سرافراز در گذشته در این باره دچار تردید بوده که حضور چنین فردی با چنان مواضعی مصداق نفوذ در صداوسیماست، حالا و پس از اتفاقات و ماجراهای اخیر نمیتواند هیچ شک و شبههای داشته باشد. لذا آیا بهتر نیست که با اصلاح این دال مرکزی، آقای سرافراز درباره بقیه مسائل نیز تجدید نظر کند؟
همچنان که رهبر انقلاب نیز در دیدار مسئولان صداوسیما بیان کردند آقای سرافراز مدیری پاکدست و سادهزیست و منظم و با همت و... بود و قریب به اتفاق همهی آن اوصاف همچنان درباره ایشان صادق است اما مسئله اینجاست که به نظر میرسد مسئلهی نفوذ پیچیدهتر از مسائل روزمره سیاست است و فردی همچون خانم میرقلیخان توانسته است با یک نفوذ عجیب و برنامهریزی شده جمهوری اسلامی ایران را از یکی از مدیران شایسته خود محروم کند.
نظر کاربران
بعله شما راست میگین خو معلومه صدا و سیما رو کی داره میچرخونه
این که دیگه ربطی به میرقلی خان نداره
تحریف که نه لو داد منتها بستگی داره چقدر پاراگراف آخر نصیحت گونه شما را جدی بگیره این مهمه!