روایتی از روزهای رد صلاحیت آیت الله هاشمی
«امروز نرخ بيكاري در بين جوانان و تحصيلكردهها رقم بسيار بالايي بوده و از متوسط كشور بسيار بالاتر است. عمده بيكاران جوانان هستند. مشكلات اجتماعي از جمله طلاق و ازدواج براي جوانان وجود دارد.» اين سخنان همچنان بوي پدرانه ميدهد! چرا پدر؟ اين نام مشهور محمد هاشميرفسنجاني است.
وي هنگام اوجگيري انقلاب اسلامي درس خود را ناتمام گذاشت تا به صورت مستقيم در مبارزات ملت ايران شركت جويد. چندي است كه كمتر از او سخني شنيده ميشود. ديرزماني است كه آرام و بيصدا هر روز مسافت ميان مجمع تشخيص مصلحت نظام را تا محل كار طي ميكند. وقتي از او درباره اوضاع و احوال اين روزهاي دولت و كشور ميپرسيم با افتخار ميگويد: «پيروزي روحاني افراطيون اصولگرا را بهتزده كرد.» اما دلخور است از اينكه «افراطيون نتوانستهاند خود را با خواست مردم تطبيق دهند.» او محمد هاشميرفسنجاني ۷۱ ساله است؛ سياستمداري كه همچنان يار و ياور برادر باقي مانده است و از رد صلاحيت او در انتخابات خرداد ۹۲ ميگويد. فرصتي شد تا با او گفتوگويي داشته باشيم.
آقاي هاشمي با گذشت بيش از يكصد روز از تصدي دولت آقاي روحاني فضاي عمومي جامعه اعم از سياسي و اقتصادي و فرهنگي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
در بررسي به پاسخ اين دو سوال شما از انتخابات رياستجمهوري در ۲۴ خرداد ماه ۱۳۹۲ شروع ميكنم. در حقيقت بستر زماني از ۲۴ خرداد است. تا قبل از انتخابات رياستجمهوري ۹۲مخصوصا از سال ۸۸ به بعد تمامي جايگاهها و مسووليتهاي مديريتي اعم از اجرايي، سياسي و فرهنگي ، قضايي - تقنيني و نظامي - امنيتي در اختيار جناح اصولگرا بود. اين دو جناح دو استراتژي را با عناوين مختلف و توسط بسياري از شخصيتهاي حقيقي و نامزدهاي بالقوه انتخاباتي خود ترسيم ميكردند.
اولا القا ميكردند كه ديگر رقيبي در صحنه سياست وجود ندارد و رقباي آنها اعم از اصلاحطلب - اعتدالگرا و حتي مستقل نابود شدهاند و محلي از اعراب ندارند و جريان اصولگرا را يكهتاز ميدان و تنها نيروي سياسي مورد قبول مردم ميدانستند و با اين برداشت براي انتخابات رياستجمهوري سناريوي چند كانديدايي از درون جبهه اصولگرا طراحي كردند كه به اصطلاح بهكاررفته «انتخابات»- «انتصابات»نباشد و با رقابت در درون جبهه اصولگرا تنور انتخابات هم گرم ميشود.
دوم استراتژي دومي كه ترسيم ميكردند اين بود كه شكست در انتخابات رياستجمهوري و واگذاري رياستجمهوري به ديگران براي جريان اصولگرا «يك فاجعه است». بدينترتيب به جامعه القا ميكردند فكر نامزدي جز « اصولگرا» نباشند و هر كسي وارد صحنه شود شكست او حتمي است. در برابر دو استراتژي اصولگرايان در جبهه اصلاحطلب زمزمههاي متفاوتي از تحريم تا مشاركت فعال و حتي با چند نامزد شنيده ميشد. اما از حدود يك سال قبل گروههاي مردم نهاد و محافل مردمي با توجه به عملكرد منفي جبهه اصولگرا در حوزههاي مختلف و عدم پاسخگويي در برابر گفتارها و رفتارهاي سخيف بعضي دولتمردان اصولگرا خواهان تغيير و شكست انحصار جبهه اصولگرا بودند.
شعارهايي با مضمون «تغيير با راي مردم» يا «مردم ميتوانند» و تغيير حول محور «آيتالله هاشميرفسنجاني» به يك خواسته عمومي تبديل شده بود. با ثبت نام آيتالله هاشميرفسنجاني موج توفانگونه شادي و حمايتهاي مردمي از ايشان سراسر كشور را اعم از شهر و روستاها را فراگرفت و مردم با اميد زايدالوصفي براي عبور از وضعيت نامطلوب موجود و رسيدن به آينده بهتر كه از عزت و حرمت و كرامت و رفاه مردم در داخل و عزت و اقتدار نظام اسلامي در صحنه بينالمللي پاسداري كند و با اعلام حمايت خود از آيتالله هاشميرفسنجاني به صحنه آمدند.
ورود آيتالله هاشميرفسنجاني به صحنه انتخابات در مرحله اول دو نتيجه به همراه داشت: اول اينكه تمام رشتههاي هشتساله افراطيون اصولگرا را پنبه و باطل كرد و معلوم شد كه اين جريان افراطي هيچ پايگاه مردمي ندارد و همه ادعاها و تبليغات طبل تو خالي بوده است و پايگاه مردمي متعلق به انديشههاي ژرف خدمتگزاري چون آيتالله هاشميرفسنجاني است و بر اساس نتيجه اول تمام برنامههاي انتخاباتي جريان اصولگرا همچون كف روي آب بر باد رفت و نامزدهاي اصولگرا با سلسله اعصاب به هم ريخته كه اميدها و تلاشهاي چندساله خود را براي تصدي كرسي رياستجمهوري از دست دادند و بعضا به ناسزاگويي و تخريب شخصيت استوار و مردمي هاشميرفسنجاني پرداختند.
هنوز كمتر از پنج روز از ثبتنام آقاي هاشمي نگذشته بود كه نظرسنجيهاي مراكز رسمي از محبوبيت بينظير هاشميرفسنجاني به سخن آمدند و آنها در آن روز كف راي هاشمي را حداقل ۳۰ميليون برآورد ميكردند و ميگفتند اگر هاشمي در صحنه باشد مشاركت بيش از ۹۰ درصد و راي هاشمي بيش از ۴۰ ميليون خواهد بود. جريان افراطي براي از دست ندادن همه اميدهاي خود راه چاره را در حذف هاشمي از صحنه انتخابات ديدند و با اعزام افرادي خواهان انصراف هاشميرفسنجاني شدند و همزمان تهديد كردند اگر ايشان انصراف ندهد او رد صلاحيت خواهد شد.
آيتالله هاشميرفسنجاني در پاسخ به اين پيامها و تهديدها گفتند: «مگر من با مردم نفاق دارم». چند روز قبل اعلام ورود كردم و حالا بگويم انصراف ميدهم؟! من هرگز انصراف نخواهم داد و در برابر رد صلاحيت هم اعتراض نخواهم كرد! اينگونه اظهارات و صبر و شكيبايي محبوبيت هاشمي را بهطور لحظهيي در ميان مردم بالا ميبرد و رقبا را هر لحظه عصبانيتر ميكرد. سرانجام آنچه هيچكس تصور آن را هم نميكرد رخ داد و هاشمي اين شناسنامه نهضت و انقلاب اسلامي با اعلام شوراي نگهبان رد صلاحيت شد!
جريان اصولگرا تصور ميكرد با حذف هاشميرفسنجاني ميتواند كرسي رياستجمهوري را تصاحب كند ولي خبر رد صلاحيت يار ديرين امام خميني (ره) مردم را براي تغيير مصممتر كرد و آنها از هاشمي خواستار راهحل و معرفي نامزد شدند. با كنارهگيري كانديداي جبهه اصلاحات (آقاي دكتر محمد رضا عارف)، سيد محمد خاتمي و هاشمي رفسنجاني حمايت خود را از آقاي دكتر حسن روحاني اعلام كردند و دو روز باقيمانده تا روز انتخابات حمايتهاي مردمي از روحاني سراسر كشور را فراگرفت و در دور اول كرسي رياستجمهوري را تصاحب كرد.
رصد رسانههاي گروهي اصولگرايان بيانگر آن است كه اين پيروزي خيرهكننده و باور نكردني براي افراطيون اصولگرا آنان را بهتزده كرده و هنوز هم پس از ماهها كه از اين پيروزي ميگذرد، نتوانستهاند بر اعصاب خود مسلط شده و راه صواب را در پيش بگيرند. حالا در پاسخ به شما با شيوهيي كه در مقدمه گفتم درباره فضاي عمومي جامعه به لحاظ سياسي اولا در حال حاضر مردم به دليل آنچه انجام دادهاند هم شادند و هم به آيندهيي بهتر اميدوارند. دوم گروههاي سياسي جريان اصولگرا مخصوصا افراطيون اين جناح هنوز نتوانستهاند خود را با شرايط جديد تطبيق بدهند و كماكان بر طبل مخالفت با پيروز ميدان انتخابات كه او را رقيب ميدانند، ميكوبند و با عصبانيت خاص و بدور از نزاكت سياسي و ادب ديني همچنان با توهين به كساني كه باعث خلق حماسه سياسي شدند مشغولند و مطالب خيالي دور از واقعيت عيني جامعه را مطرح ميكنند.
مثلا چه مطالبي؟ ميتوانيد به بعضي اشاره كنيد؟
اگر به تريبونها گوش كنيد و نشريات را ببينيد متوجه ميشويد كه چه مطالبي ميگويند و هدف آنها چيست.
البته من نميخواهم وارد مصاديق شوم ولي چون اصرار ميكنيد به يك مورد اشاره ميكنم. اخيرا يكي از افراطيون كه در باب فتنه ۸۸ و ۹ دي سخن ميگفت، گفته است «۹ دي» روزي بود كه مردم ميخواستند برخي را به باغ پسته برگردانند و همان فرد در نماز جمعه گفت كه «راهحل برون رفت از مشكلات، خطبههاي نماز جمعه من است.»اين آقا اگر لحظهيي به صحنه انتخابات فكر ميكرد قطعا متوجه ميشد كه اگر آن آقا رد صلاحيت نشده بود مردم چه كسي را با چه رايي به كجا ميفرستادند.
رفتار مردم در انتخابات ۲۴ خرداد نشان داد كه اگر مردم در روز ۹ دي به صحنه آمدند براي دفاع از نظام جمهوري اسلامي بود نه براي تثبيت اصولگرايان افراطي ! بههر حال اين اظهارات و واكنشها نشان ميدهد افراطيون نتوانستهاند خود را با خواست مردم تطبيق دهند و معلوم نيست مخالفتها و كارشكنيهاي آنها با برنامههاي دولت تا كي و تا كجا ادامه دارد. فعلا حركاتي انجام ميدهند كه خلاف مصالح ملي و بعضا امنيت ملي است. از نظر سياسي طيف مقابل از پيروزي در انتخابات ۲۴ خرداد شاد است و به همين دليل بعضا مطالبي در نشريات اين طيف نيز منتشر ميشود كه متاثر از شادي به خاطر پيروزي و بعضا خلاف مصالح ملي است.
البته دلايل هر كدام از جريانهاي سياسي متعدد است ولي در حوصله يك سوال و يك گفتوگو كوتاه نيست. اما من براي توجه بهتر با ذكر خاطرهيي شرايط امروز را با دوران بعد از جنگ تحميلي مقايسه ميكنم. ميدانيد من از سال ۱۳۶۰ تا سال ۱۳۷۲مسوول رسانه ملي بودم در حقيقت تقريبا تمامي سالهاي جنگ تحميلي و پنج سال بعد از جنگ تحميلي مسوول رسانه ملي بودم در دوران جنگ به دليل شرايط جنگ فضاي خاصي بر كشور حاكم بود و پس از پذيرش قطعنامه در سال ۱۳۶۷ و آتش بس و پايان جنگ فضاي عجيبي در كشور حاكم شد. مردم بسيار شاد و اميدوار شدند و در عين حال توقعات زيادي از مسوولان داشتند از نظر سياسي همه از خاتمه جنگ راضي و شاد بودند اما امكانات اقتصادي بسيار كم و ناچيزي وجود داشت كه پاسخگوي توقعات مردم نبود.
شرايط فعلي بعد از ۲۴ خرداد ۹۲ از جهات مختلف يعني شادي و اميدواري مردم و توقعات مردم، نبود امكانات كافي براي پاسخگويي به نيازهاي مردم مشابه رخداد پذيرش قطعنامه و خاتمه جنگ است. تفصيل اين مطلب و حتي مقايسه شرايط در حوزههاي مختلف ميتواند در پروژههاي تحقيقاتي مطرح باشد. البته در اينجا عمدتا مقايسهام، مقايسه شرايط رواني حاكم بر جامعه و نيز توقعات مردم و امكانات متناسب با توقعات مردم است. قصد بحث كميتها را ندارم. با اين توضيحات ميتوانيد وضعيت فعلي را نيز شبيهسازي و بعد نتيجهگيري كرد. از نظر فرهنگي و اجتماعي هم شرايط مطلوبي بر جامعه حاكم نيست.
اما درباره قسمت دوم سوال شما بايد بگويم البته در اين ۱۰۰روز دولت اقدامات فراخور تقدير مخصوصا در روابط بينالمللي داشته ولي به نظر من آنچه بيشتر خود را نشان داده مشكلات و سختي كار دولت در اين دوره از جهات مختلف است. بخشي از اين مشكلات صفبندي بعضي جريانها در برابر دولت بهجاي همدلي است كه كاملا محسوس است.
مهمترين چالشهاي دولت در داخل و خارج از كشور كدامند و بهنظر شما دولت چگونه ميتواند بر آنها غلبه كند ؟
چالشهاي داخلي دولت، مشكلات اقتصادي آثار باقيمانده از سوء مديريت دولت قبلي كه در حقيقت در همه حوزهها اعم از سياسي، فرهنگي، اقتصادي، بينالمللي و... بهطور گسترده وجود دارد، فسادهاي اقتصادي در دولت گذشته، امروز به معضل جدي پيش روي دولت فعلي تبديل شده است چون دولتهاي نهم و دهم دولت اصولگرا بود جامعه فسادهاي دولتي را ناشي از سوءاستفاده دولت اصولگرا ميدانند. عواقب اين فسادها هيچگاه از دامن اصولگرايان پاك نميشود و براي كوچك كردن يا تحتالشعاع قرار دادن فسادها مسائل فرعي و گذشته كه حتي به اين دولت هم ارتباط ندارد بزرگنمايي ميكنند و با بزرگنمايي اينگونه موارد ميخواهند آثار سوءمديريت هشتساله اصولگرايان بر كشور را كوچك جلوه دهند و احتمالا نخواهند گذاشت دولت بهوعدههاي انتخاباتي جامه عمل بپوشاند.
اما در بحث چالشهاي خارجي همچنانكه ميدانيد در هشت سال گذشته چند قطعنامه از سوي شوراي امنيت سازمان ملل متحد، كنگره امريكا و اتحاديه اروپا عليه كشورمان صادر شده است كه البته اين قطعنامهها توسط كشورهاي ديگر هم اجرايي شده و آثار سوء اين قطعنامه بر بخشي از فعاليتهاي كشور سايه افكنده و مشكلاتي را به وجود آورده است. همچنين بهدليل همين قطعنامهها مشكلاتي براي ايرانياني كه به خارج ميروند يا مقيم كشورهاي ديگر هستند ايجاد شده است. حتي وضعيت دانشجويان ايراني با مشكلاتي مواجه شده است. بهطور خلاصه قطعنامهها روابط بينالمللي ما را تحت تاثير قرار داده بهگونهيي كه روابط قبلي در شان ملت بزرگ ايران نيست. لغو يا بياثر ساختن آثار سوء قطعنامهها يكي از چالشهاي خارجي دولت محسوب ميشود به ويژه اگر همدلي لازم در داخل وجود نداشته باشد (كه متاسفانه اين روزها وجود ندارد) دشمن بيشتر از اين شرايط سوءاستفاده خواهد كرد.
بهنظر شما در دوسال باقيمانده به عمر مجلس تا چه حد امكان افزايش تنش ميان مجلس و دولت خصوصا از سوي تندرواني كه در مجلس حاضر هستند، وجود دارد؟
تجربه اين چند ماهه دولت با مجلس نشان داد كه نه كل مجلس اما اشخاص يا نمايندگاني در مجلس حضور دارند كه به دلايلي كه در سوالات قبلي به آن اشاره كردم كمتر راه ميانه براي همكاري با دولت را دارند و به دنبال ايجاد فضايي هستند كه دولت را بيشتر سرگرم مسائل فرعي كنند تا مسائل اصلي. تا اينكه مسائل اصلي كه در دولت گذشته اتفاق افتاده است كمتر خودش را نشان دهد. طرح اين مقدار سوال از دولت بهطوري كه رسانهها به آن اشاره كردهاند و احضار اين تعداد وزرا در اين فاصله كوتاه و اصولا هنوز دو يا سه ماه از تشكيل دولت نگذشته چند برابر دورههاي مشابه است.
ما ميبينيم مرتب طرح استيضاح وزير يا وزرايي مطرح ميشود حالا واقعي است يا خير اما بالاخره وقتي اين مسائل مطرح ميشود اثر مطلوبي بر يك وزارتخانه ندارد چون سست كردن يك وزير به معني سست كردن همه اركان آن وزارتخانه از معاون و مديركل و غيره است. بعد ما ميبينيم در وزارتخانههاي استراتژيك و مهم ما استيضاح بعضي وزرا مطرح و حتي امضا جمع شده ولي بعد آن را منتفي كردهاند. گرچه توجيه مجلس حق داشتن اين قوه در سوال كردن است ولي ما ميگوييم مجلس حق دارد ولي دولت هم حق دارد و بيشتر از دولت و مجلس مردم حق دارند كه فضاي آرامش در كشور حاكم و مسائل و مشكلات مردم حل شود.
مردم بيشترين حق را دارند تا بسياري از ناملايمات، بسياري از مشكلات اقتصادي، سياسي و فرهنگي كه امروز بر جامعه حاكم است با تدبير حل شود و كاهش پيدا كند. نه اينكه چون كانديداي اصولگرا راي نياورده و قوهمجريه به گروه ديگري واگذار شده آنها تمام تلاششان را براي ناكارآمد نشان دادن دولت بكنند و مانع از انجام وظيفه دولت شوند. بنابراين من ضمن تاييد حق مجلس در عين حال به حقوق مردم و مهمتر از حقوقشان به خواست مردم اشاره ميكنم. حالا من سوال ميكنم آيا خواست مردم در اين شرايط چيست؟ آيا خواست مردم الان مجازات مفسداني است كه ميلياردها تومان و حتي ميلياردها دلار از بيتالمال سوءاستفاده كردهاند كه اين روزها در رسانهها مطرح است يا اينكه مثلا به خاطر يك انتصاب در يك وزارتخانه وزيري را استيضاح كنيد و در مجلس جو نامناسبي را فراهم كنيم؟
بنابراين مهم اين است كه به اولويتها توجه شود. اگر بخواهيم به اولويتها توجه كنيم امروز وظيفه همه قوا و نيروها اين است كه در برابر تهديدات و شيطنتهاي خارجي در برابر حل مشكلات داخلي و مسائل اقتصادي، همدل و همراه باشيم. بالاخره اگر ما امسال را «حماسه» نامگذاري كرديم بايد واقعا در اين سال حماسه خلق كنيم. يكي از اين حماسهها سياسي است. بسياري از دوستان انتخابات رياستجمهوري را به عنوان حماسه سياسي قلمداد ميكنند اما حماسه دوم حماسه اقتصادي است. حماسه اقتصادي مثل حماسه سياسي راحت نيست كه در يك زمان باشد بلكه يك بستر طولاني و شرايط متفاوت و ويژه را ميطلبد. بنابراين توقع مردم از نمايندگانشان در مجلس و دستگاههاي مختلف اين است كه در اين جهت حركت كنند.
با توجه به كار اجرايي كه داشتهايد و به سختيها و پيچ و تابهاي كشور واقف هستيد چه زماني نياز است تا آثار سوء مديريت دولت گذشته را از بين برد؟
در ادبيات فارسي ما كه اتفاقا تنها در ادبيات ما هم نبوده و درواقع جملهيي بينالمللي است آمده است كه تخريب و خراب كردن راحت است اما ساختن بسيار مشكل. متاسفانه ما شاهد اين هستيم كه وضعيت كشور در دولت گذشته در همه زمينهها بسيار بههم ريخته است. الان درحوزه اقتصاد وضعيت توليد بسيار بد است وضعيت رشد اقتصادي وضعيت نقدينگي جامعه، نرخ بيكاري، تورم و... بسيار بد است يعني مشكلاتي كه امروز در جامعه وجود دارد و از آثار سوءمديريت گذشته بوده، بسيارند. حالا اگر بخواهيم مشكلات اقتصادي را حل كنيم، بايد توليدي كه از بين رفته است را دوباره بازسازي كنيم. ما در برنامههاي پنجساله پيشبيني كرده بوديم كه رشد اقتصادي كشور سالانه هشت درصد باشد برنامه چشمانداز۲۰ساله يا ۱۴۰۴ بااهدافي كه در آن تدوين شده بود، تحقق يابد اما حالا ما ميبينيم رشد اقتصادي منفي بوده است يعني بهجاي اينكه هشت درصد باشد منفي دو و منفي سه بوده است.
فاصله بسيار زيادي بين رشد اقتصادي و اهداف سند چشمانداز بوده است. اين فاصله سبب شده كه به تبع آن تورم در كشور ايجاد شده و نرخ بيكاري در كشور بالا برود. امروز نرخ بيكاري در بين جوانان و تحصيلكردهها رقم بسيار بالايي بوده و از متوسط كشور بسيار بالاتر است عمده بيكاران جوانان هستند. مشكلات اجتماعي از جمله طلاق و ازدواج براي جوانان وجود دارد. حل اين مسائل هم بسيار هزينهبر است و همزمانگير. بنابراين نميتوان به همان سرعتي كه اين موارد خراب شده است به همان سرعت بازسازي شود زمان ميگيرد. حوصله ميخواهد و بالاتر از اينها منابع مالي زياد و برنامههاي احياگرانه ميخواهد. مثلا وقتي كه يك توليدكننده سرخورده ميشود ورشكست ميشود و كارش را تعطيل ميكند، اگر دوباره بخواهد نيروي خود را تجديد كند، امكاناتش را فراهم سازد، بدهياش را و توليدش را راهاندازي كند، در يك ظرف زماني نميتواند همه اينها را محقق كند.
بنابراين ۱۰۰روز اول دولت را بيش از آنكه به كارهاي دولت بپردازيم بر اساس مروري كه روي موضوعات ميكردم ديدم كه تازه مشكلات خود را نشان ميدهد. مشكلاتي كه ايجاد شده و در گذشته با دادن آمارهاي غلط اجازه نميدادند كه منتشر شود حالا ميبينيم كه خود را تازه نشان دادهاند. بنابراين حل اين مسائل را اگر نگوييم به همان هشت سال زماني كه خراب كردند نياز داريم، كمترهم نياز نداريم. البته بعضي موارد را ميتوان در كوتاهمدت حل كرد و دولت هم در حال تلاش است و آمارها هم براساس آنچه اعلام كردهاند درباره تورم نقطه به نقطه وغيره. اما با تجاربي كه دارم فكر نميكنم در كوتاهمدت دولت بتواند همه مشكلات را از سر راه بردارد و وضعيت را به قبل از سال ۸۴ برگرداند يعني زماني كه دولت به اصولگرايان تحويل داده شد شرايط كشور خوب بود اگر بخواهد به آن وضع برگردد زمان خواهد برد.
چه موانعي بر سر اين راه وجود دارد؟ تحريمها يا كارشكنيهاي داخلي؟
بله سايه تحريمها وجود دارد. علاوه بر آن يكي از مسائل بازدارنده و كندكننده عدم همراهي و همدلي برخي گروههاست چون اين موانع ميتواند بلاي جامعه باشد. ما هميشه در توصيههاي امام و رهبري و بزرگان همه جا دعوت به وحدت، همدلي و انسجام شدهايم. اگر بخواهيم مشكلات را حل كنيم اگر بخواهيم جامعه خوبي داشته باشيم وحدت و همدلي و انسجام از مسائل مهم آن است. اما اگر اينها جاي خود را به تفرقه و چند صدايي بدهد متاسفانه نتايج نامطلوبي در پي خواهد داشت. من اميدوار هستم كه ديگر از بحث انتخابات و چه كسي و چرا و چگونه پيروز و رييسجمهور شده است، خارج شويم چون رييسجمهوري كه آمده و دولتي كه تشكيل شده است، دولت ملي است و متعلق به همه ملت، همه گروها و جناحهاست. همه تصميم بگيرند در يك جبهه واحد با دشمني كه در برابر داريم و با مشكلاتي كه در برابر كشور است بايستيم و مشكلات را برداريم.
ارزيابي شما از توافق ژنو چيست؟
توافقنامه هستهيي ژنو يك سند پيچيده حقوقي بينالمللي است كه در مدت بسيار كوتاهي و در چند دور مذاكره فشرده به وجود آمده است. يك طرف جمهوري اسلامي و طرف ديگر ۱+۵. يعني مهمترين كشورهاي دنيا با انگيزهها و خواستههاي متفاوت. بنابراين اظهارنظر درباره محتواي اين سند يك بحث كارشناسي و حقوقي دقيق بينالمللي است و نميتواند به شكل ژورناليستي انجام شود اما من به يك نكته درباره اين سند اشاره ميكنم. ميدانيم مشكلات ما با دنياي غرب مخصوصا با امريكا از اوايل انقلاب اسلامي بوده است و در هشت سال گذشته به دلايل بعضي رفتارهاي مديريتي اين مشكلات تشديد شده است كه منجر به صدور چندين قطعنامه عليه كشور و منافع كشور از سوي شوراي امنيت، كنگره امريكا و اتحاديه اروپا شده است. جهت حركت اين كشورها منفي و عليه كشورما بوده است.
آنچه از نتايج اوليه توافقنامه ژنو به دست آمده است اين است كه تيم مذاكرهكننده كشورمان توانستند با مهارت فوقالعاده حركت منفي غرب را متوقف كنند و جهت حركت را تغيير دهند. ممكن است الان جهت حركت هنوز مثبت نباشد ولي حركت منفي متوقف شده است و اين دستاورد بسيار بزرگي است كه نصيب تيم مذاكرهكننده يا كشور شده است. بنابراين بايد از آنها حمايت شود. هرگونه تضعيف اين تيم خلاف مصالح ملي و حتي امنيت ملي است.
آقاي هاشمي آيا شما خاطرات خودتان را مينويسيد يا نوشتهايد؟ در صورت مثبت بودن جواب چه وقت آن را منتشر ميكنيد؟
بله من خاطراتم را البته نه بهصورت روزانه اما مطالبي را بعضا هفتگي يا دو روز يكبار يادداشت ميكردم. من از سال ۷۶ تا ۸۰ خاطراتم را در جايي گفتهام كه قسمتهايي از آن ضبط شده است. اخيرا جلد اول آن از سوي مركز اسناد انقلاب اسامي منتشر شده است و انشاءالله كه تدوام داشته باشد تا باقيمانده آن را چاپ و منتشر كنم. گرچه ممكن است خاطرات شخصي مثل من به عنوان ذرهيي در انقلاب هيچ تاثيري نداشته باشد و كاغذ پارهيي باشد اما شايد بتوان از گذشته براي آينده استفاده كرد. ضربالمثلي است كه ميگويد: «گذشته چراغ راه آينده است.»
نظر کاربران
هاشمی یه دونه ای