شبکههای اجتماعی؛ ظهور پارادایم ما به جای من
روزنامه «آرمان» با دکتر ابراهیم فیاض استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران درباره شبکههای اجتماعی گفتگو کرده است.
روزنامه «آرمان» با دکتر ابراهیم فیاض استاد جامعهشناسی دانشگاه تهران درباره شبکههای اجتماعی گفتوگو کرده است.
آیا فضای مجازی در ایران زمینهساز یک خیزش اجتماعی شده که رگههایی از خشونت در آن دیده میشود؟ از منظر جامعهشناختی چرا در ایران پدیدههای خشن بهسرعت در فضای مجازی فراگیر میشود؟
تقلیل فضای مجازی به بستری برای خشونت رویکردی اشتباه است که کسانی که مخالف تکنولوژی و گردش آزاد اطلاعات هستند به چنین رویکردی دامن میزنند. ما باید بپذیریم تکنولوژی و رسانههای اجتماعی یک واقعیت غیرقابلانکار در جهان معاصر است و هر کسی تلاش کند با آن بجنگد اشتباه میکند.
برخی مسئولان به دلیل اینکه با گردش آزاد اطلاعات و رسانههای اجتماعی مخالف بودند نام رسانههای اجتماعی را به فضای مجازی تغییر دادند تا نشان دهند فضای مجازی واقعی نیست. این در حالی است که رسانههای اجتماعی یک واقعیت غیرقابلانکار در عصر جدید است. امروز زندگی مردم جهان شکل دیجیتالی بهخود گرفته و تکنولوژی بر همه ساحت زندگی بشر تاثیرگذاشته است. تاثیر تکنولوژی دیجیتالی بر اقتصاد نیز چشمگیرتر از بقیه زمینهها بوده است.
به همین دلیل نیز همه اقشار جامعه از نماینده مجلس و استاد دانشگاه تا بزهکاران اجتماعی میتوانند دیدگاهها و رفتار خود را به نمایش بگذارند. اگر یک قاتل عکسهای خود را با اسلحه و بهصورت خشن در فضای مجازی نشان میدهد نمیتوان کلیت رسانههای اجتماعی را زیر سوال برد. رسانههای اجتماعی یک بستر و زمینه است که هم میتوان از آن بهصورت صحیح استفاده کرد و هم غلط. در نتیجه کسانی که با گردش آزاد اطلاعات مخالف هستند نباید کارکرد رسانههای اجتماعی را به یک کارکرد اشتباه و یا خشن تقلیل بدهند.
رسانههای اجتماعی روی انتخابات مجلس و ریاستجمهوری تأثیرگذار بودهاند و در سرنوشت یک ملت نقش تعیینکنندهای داشتهاند. در نتیجه رسانههای اجتماعی کارکرد مثبت نیز دارند. نکته مهم در این زمینه آموزش و توجه به استفاده صحیح از فضای مجازی است که ما در این زمینه دچار مشکل هستیم. ما باید استفاده صحیح از رسانههای مجازی را به مردم آموزش بدهیم؛ اگر نگاه امنیتی به شبکههای اجتماعی داشتهباشیم با ایجاد محدودیت دیدگاههای خود را حاکم کردهایم. به همین دلیل نیز من معتقدم فضای مجازی به ایدئولوژی تبدیل شده است.
چرا معتقدید شبکههای اجتماعی به ایدئولوژی تبدیل شده است؟
بنده معتقدم فضای مجازی مَجاز نیست و بلکه یک واقعیت است. کسی که گمان میکند فضای مجازی غیرواقعی است تلاش میکند در این فضا هیجان ایجاد کند و نقش کاذبی به آن بدهد. نگاه صرفا امنیتی به شبکههای مجازی نیز این شائبه را تقویت میکند. بهنظر میرسد برخی از شبکههای اجتماعی و گردش آزاد اطلاعات احساس خطر میکنند. آیا واقعا شبکههای اجتماعی خطرناک است؟ آیا تبادل اطلاعات بین مردم و گروههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در شبکههای اجتماعی تاکنون خطرساز بوده است؟ خیر؛ شبکههای مجازی نه خطرناک است و نه میتواند خطرناک باشد.
امروز رسانههای اجتماعی برای مردم به یک وسیله برای تبادل اطلاعات و دیدگاههای خود تبدیل شده و بسیاری از آنها بهخوبی میدانند که همه اخبار منتشر شده در فضای مجازی صحت ندارد و بلکه دروغ و شایعه نیز در میان این خبرها وجود دارد. اگر حساسیت مردم را نسبت به شبکههای اجتماعی تحریک نکنیم متوجه خواهیم شد اغلب مردم بهدنبال استفاده صحیح از فضای مجازی هستند و به بسیاری از شایعهها توجه نشان نمیدهند. با این وجود برخی مسئولان با نگاه امنیتی با رسانههای اجتماعی برخورد میکنند و بههمین دلیل فضای مجازی در ایران سمتوسوی دیگرگونه به خود گرفته است.
در تحولات جهانی سوژهمحوری و ذهنمحوری جای خود را به بیناذهنیت داده است. مفاهیم مبنایی و کلیدی گذشته که اغلب بهصورت فردی و با محوریت انسان شکل گرفته بود امروز جای خود را به ذهن و شعور مشترک داده است. در گذشته «خرد نقاد خودبنیاد» وجود داشت و سوژه بهتنهایی درباره جهان میاندیشید.
به همین دلیل نیز عباراتی مانند «من میاندیشم پس هستم» عنوان میشد. این در حالی است که با تبدیل محوریت انسان به مردم بهجای اینکه عنوان شود «من میاندیشم پس هستم» باید گفت «ما میاندیشیم پس هستیم».امروز موسیقی و تصویر مهمترین ابزار ارتباطات جهانی هستند. این ابزار نیز گفتمان مورد توجه در گذشته را به دیالوگ تبدیل کرده است. این نیز تغییر جدی دیگری بوده که بهواسطه تحولات جهانی رخ داده است. گفتمان در قدرت تعریف میشود در حالی که دیالوگ خارج از قدرت است و بین مردم جریان پیدا میکند.
نکته دیگر اینکه ما با یک انقلاب پاردایمی در علوم انسانی مواجه هستیم و «علوم انسانی» جای خود را به «علوم مردمی» داده است. از سوی دیگر «جامعه» نیز جای خود را به «اجتماع» داده است. در نتیجه هنگامی که نقش محوری انسان در جامعه در دوران مدرنیته به مردم تبدیل میشود و جامعه نیز به اجتماع تبدیل میشود مردم بهواسطه تاریخ اجتماعی خود دوباره به سنتها گرایش پیدا میکنند و سنتهای گذشته دوباره زنده میشود.
این بازگشت به سنتها در جامعه ایران هم مشاهده میشود. نام این تغییر پارادایمی ویرانگری نیست و بلکه نوعی رویکرد متعارض با وضعیت موجود و پارادایم مدرنیته است.در این تغییر رویکرد نیز مسائل فرهنگی بهشدت مورد توجه قرار میگیرد.
ارسال نظر