اعتراف مرد همسرکش: زنم وسواس داشت
مرد میانسال که پس از ۵۵ روز به قتل همسرش اعتراف کرده بود، وسواس شدید او را عامل این حادثه عنوان کرد.
ایران نوشت: مرد میانسال که پس از ۵۵ روز به قتل همسرش اعتراف کرده بود، وسواس شدید او را عامل این حادثه عنوان کرد.
روز ۵ اسفند سال گذشته این مرد همسرش را کشت اما راز این جنایت ۵۵ روز بعد فاش شد، متهم در حالی که اشک میریخت صبح روز گذشته در مقابل بازپرس شعبانی قاضی شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران ایستاد و در نخستین جلسه بازجویی به جزئیات قتل پرداخت.
گفتوگو با متهم
ا ختلاف با همسرت سر چه بود؟ من و مهرنوش زندگی خوبی داشتیم تا اینکه سال ۸۷ نمیدانم به چه دلیل وسواسهای مهرنوش شروع شد. به قدری وسواس داشت که گاهی اوقات خودش هم از این موضوع عصبانی میشد. مثلاً تصور کنید یک بشقاب را نیم ساعت میشست. آخر سر هم راضی نبود از کارش.
چرا او را پیش دکتر متخصص نبردید؟ نمی آمد. به زور هم نمیتوانستم او را ببرم. اما شدت وسواس او طوری شد که من مجبور شدم از کارم در شرکت مخابرات استعفا دهم و بهعنوان پیک مشغول به کار شدم.
چرا این کار را کردی؟ برای اینکه بیشتر در خانه باشم و خودم کارهای خانه را انجام دهم. حتی همه کارهای دخترم که الان ۴ سال و نیمش است را من انجام میدادم.
شب حادثه چرا درگیر شدید؟ به خاطر اینکه دکتر نمیرفت. از او خواستم به دکتر برود ولی او اصلاً توجهی نمیکرد. حتی موضوع را به خانوادهاش گفته بودم اما آنها هم نتوانستند کاری بکنند. شدت وسواس او به حدی بود که دیگر کسی به خانه ما رفت و آمد نداشت. حتی دخترم هم دوست نداشت پیش مادرش باشد، چون او را اذیت میکرد.
حدود سه بامداد بود که یک دفعه حس کردم دارم خفه میشوم. چشم هایم را که باز کردم دیدم دستهای مهرنوش روی گردنم است. او را هل دادم بعد دستم را روی گردنش گذاشتم. چون بیماری تیروئید داشت حالش بد شد. تصمیم گرفتم او را به بیمارستان ببرم اما در بین راه منصرف شدم. نمیخواستم او را به قتل برسانم اما همسرم دیگر نفس نمیکشید به همین دلیل تغییر مسیر دادم.
بعد چه کردی؟ به خانه برگشتم و بچهام را که خواب بود در آغوش گرفتم و به راه افتادم. در اطراف جاده بومهن جسد همسرم را رها کردم و دوباره به خانه برگشتم. گوشیام را خاموش کردم و از طریق تلگرام و واتس آپ با خانواده همسرم ارتباط برقرار کردم. به آنها گفتم قاچاقی به ترکیه رفتهایم بچهام را به خانه خواهرم بردم و به او گفتم که با همسرم دعوایم شده و او به خانه مادرش رفته است.
چه شد که لو رفتی؟ در این مدت اصلاً حال خوبی نداشتم، من عاشق همسرم بودم و در تمام این مدت با خودم کلنجار میرفتم که چرا این کار را انجام دادهام. آنقدر حالم بد بود که مدتی بعد از این ماجرا یکی از دوستان صمیمیام با من تماس گرفت. به او گفتم همسرم را از دست دادهام و عزادارم. او هم که دوست صمیمی برادرزنم بود برای تسلیت گفتن به او زنگ زد تا تسلیت بگوید.
و تو چه کردی؟ خانواده همسرم هم به سراغم آمدند اول کتمان کردم. بعد دعوایمان شد و پلیس به خانهام آمد. درنهایت به آنها گفتم مهرنوش برای درمان بستری شده است. آدرسش را خواستند و من هم به دروغ آدرسی را در اطراف بومهن دادم. آنها هم به آدرس مورد نظر رفته بودند و بینتیجه برگشتند. دوباره به سراغم آمدند و من هم واقعیت را گفتم.
نظر کاربران
دیروز تو خبرها زده بودید که انگیزه قتل اختلافات مالی بوده؟!!!
پاسخ ها
آره دقیقا
مردک دروغگو
پاسخ ها
خخخخخخخ
عجب همین طوری ساعت سه شب یه دفه خانومه هوس کرده بود آقا رو خفه کنه
واقعا اینها خیال کردن شونده داستان شون خره ؟
دیروز به خاطر مسائل مالی بود امروز شد وسواس معلوم نیست بعدش چندتا داستان دیگه قراره درست کنه
یعنی چی
وسواس داست !!!!
اول باید خود اقای قاتل نزد پزشک میرفت.!!!!!!!
طلاقش می دادی
پاسخ ها
دستش را قطع ميمردي
همین چون وسواس داشت کشتیش ؟
حرف های این مردک قاتل ضد و نقیص هست میگه گاهی خودش هم به خاطر وسواسش عصبانی میشد خب اگر خودش عصبانی میشد پس میدونسته که مشکل داره چطور میشه که دلش نخواد بره دکتر؟
داره دروغ میگه ولی خب فکر می کنم هنوز نمیدونه کجاست و اونجایی که هست مو رو از ماست میکشن بیرون تازه اول داستان سرایی هاشه
زودقصاوتنکنیم.کسی کهوسواسدارههمخودشداغونمیشدهماطرافیان
پاسخ ها
شما لابد لنگه او هستی داستان سرایی میکنی حمایت از قاتل این اتفاق برای خانواده ات بود همین را میگفتی هرکس باید خودش را در آن وضع قرار ب ه بعد نظر بده
درسته یکی از بستگان ما یه مدت وسواس داشت هم خودش در عذاب بود هم اطرافیان خودشم میگفت وسواس از سرطانم ب بدتره راست میگفت مدام به همه چیز شک نجی بودن داشت حمدمرفتنش ۴ ساعت طول میکشید و مادر بدبهتش مدام در حال آب کشیدن وسایل بود این اواخر دیگه مسواکم نمیزد از ترس خونریزی لثه اش وسواس بلاست
چطور۱۲سال زندگی کردی با این وسواسش الان که کشتی رو میکنی نامرد بفکر اون طفل معصوم نیودی
وسواس چه ربطی به خفه کردن داره؟؟؟؟
مرد نا حسابی حالا که مادر بچه را کشتی راحت شدی اگه قصاص نشی فردا جواب بچه را چی میدی! اگر سوال کنه چرا مادرم را کشتی ؟
بچه هم اگر وسواس داشته باشه لابد اونم میکشی. علت شاید نداشتن وجدان باشد.