جنایت خونین داماد در شب عروسی
داماد معتادی که برای سرقت به خانه پدرزنش رفته بود وقتی فهمید پدر و خواهر همسرش در منزل هستند، آنها را کشت.
در چنین شرایطی اطلاعات صحنه جرم گردآوری و تجسسها برای شناسایی قاتل آغاز شد. سرنخهای موجود از آن حکایت داشت که عامل این جنایت یکی از نزدیکان مقتولان است. بنابر این افسران پلیس تلاش کردند فهرستی از مظنونان تهیه کنند. در این بین فاش شد یکی از دامادهای رسول به نام حمید به مواد مخدر اعتیاد دارد و رابطه چندان خوبی نیز با پدرزنش نداشت. با تحقیق درباره وی مشخص شد او شب حادثه همسرش را به تنهایی به عروسی فرستاده و خودش به بهانه بیماری در جشن شرکت نکرده بود.
به دست آمدن این اطلاعات سبب شد حمید به عنوان اولین مظنون دستگیر شود. او در جریان بازجوییها ارتکاب این جنایت را انکار کرد اما در ادامه وقتی نتایج انگشتنگاری از محل حادثه مشخص شد و کارآگاهان آن را با اثر انگشت حمید تطبیق دادند هیچ راهی برای ادامه انکارهایش باقی نماند و او به کشتن پدرزن و خواهرزنش اقرار کرد.
متهم در اعترافاتش گفت: «پدرزنم مرد ثروتمندی بود و وضعیت مالی خوبی داشت. وقتی داماد او شدم انتظار داشتم به من کمک کند اما او نه تنها به من بلکه به فرزندان خودش هم هیچ کمکی نمیکرد. از طرفی من به مواد مخدر اعتیاد داشتم و پول کافی برای تامین هزینههای زندگی و مواد مصرفیام نداشتم. به همین دلیل چند مرتبه همسرم مهشید را به خانه پدرش فرستادم تا از او کمی پول بگیرد اما او حاضر نبود هیچ کمکی به ما بکند.»
متهم به قتل ادامه داد: چند روز پیش از این حادثه فهمیدم همه خانواده به جشن عروسی دعوت شدهاند. به همین دلیل نقشه سرقت از خانه پدرزنم را طراحی کردم. من از قبل محل نگهداری پولها و جواهرات آنها را شناسایی کرده بودم. حدود ساعت دو بامداد بود که وارد خانهشان شدم. وقتی به محلی که پدرزنم کلید گاوصندوقاش را پنهان کرده بود رفتم، فهمیدم رسول در خانه است. در حالی که در تاریکی دنبال کلید گاوصندوق میگشتم او من را غافلگیر کرد و من هم با یک میله آهنی ضربهای به سرش زدم و او روی زمین افتاد.
فکر میکردم با این کار میتوانم با خیال راحت از آنجا فرار کنم ولی چند لحظه بعد خواهر زنم در اتاق را باز کرد و من را در کنار جنازه پدرش دید. من که از ترس دست و پایم را گم کرده بودم مجبور شدم ضربهای هم به سر او بزنم. دست و پایم میلرزید. در همان حال بدون آنکه پولی به دست آورده باشم پا به فرار گذاشتم و به بیرون از شهر رفتم. با خودم فکر میکردم هیچکس از این جنایت با خبر نشده است اما وقتی به خانه برگشتم ماموران من را دستگیر کردند.
بر اساس این گزارش هم اکنون متهم به قتل در بازداشت به سر میبرد و تحقیقات از وی ادامه دارد.
منبع: شرق
باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir
نظر کاربران
شاعر راست گفته که:
دشمنی شیرین تر از اولاد نیست
شاخ گاوی بدتر از داماد نیست