۸۱۰۱۶۸
۱۲ نظر
۵۰۲۲
۱۲ نظر
۵۰۲۲
پ

فرار از تیمارستان، دست دو برادر طماع را رو کرد

سناریوی دو مرد طمعکار برای تصاحب اموال برادر کوچک شان با فرار وی از تیمارستان ناکام ماند.

روزنامه ایران: سناریوی دو مرد طمعکار برای تصاحب اموال برادر کوچک شان با فرار وی از تیمارستان ناکام ماند.

چند روز قبل مرد جوان ثروتمند در خانه تنها بود که صدای زنگ در به گوش رسید. پشت در مأمور پست ایستاده بود که از وی خواست برای تحویل یک بسته پایین برود. بهزاد خودش را بلافاصله مقابل در رساند در همین زمان یک خودروی آمبولانس نیز مقابل خانه‌اش ایستاد. مرد جوان که حواسش به آمبولانس بود بدون آنکه برگه را بخواند آن را امضا کرد اما ناگهان سه مرد جوان که لباس‌های سفید به تن داشتند از آمبولانس بیرون آمدند و به طرف بهزاد رفتند.

صدایی از داخل آمبولانس به گوش می‌رسید که فریاد می‌زد «مراقب باشید او بیمار روانی است و ممکن است به شما آسیب برساند.» سه مرد سفیدپوش با عجله بهزاد را داخل آمبولانس انداختند و دست‌هایش را به برانکارد بستند. فریادهای کمک خواهی بهزاد خیلی زود با تزریق دارو خاموش شد.

فرار با لباس دکتری

بهزاد وقتی به خودش آمد که در یک مرکز نگهداری بیماران روانی بستری شده بود. او مدام به پزشکان و پرستاران التماس می‌کرد که سالم است و مشکل روانی ندارد اما کسی به حرفش توجهی نمی‌کرد.

ماجرا ادامه داشت تا اینکه در دهمین روز بستری بهزاد در تیمارستان، وی کاملاً اتفاقی یکی از برادرهایش را دید که با پزشک صحبت می‌کند. او تعدادی عکس و مدارک به پزشک بهزاد نشان می‌داد و اصرار داشت که برادرش مشکل روانی دارد و بسیار خطرناک است. با دیدن آن صحنه بهزاد دریافت که گرفتار توطئه‌ای شوم شده است.

در یازدهمین روز مرد جوان مخفیانه لباس یکی از پزشکان را پوشید و با لباس پزشک از مرکز روانی فرار کرد و خودش را به پلیس رساند.

کینه قدیمی

بدین ترتیب به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای امور جنایی تهران تحقیقات آغاز شد. بهزاد در تحقیقات گفت: تصور می‌کنم دو برادرم عامل این نقشه شوم باشند. چند ماه قبل پدرم که تاجر ثروتمندی بود فوت کرد، او در زمانی که زنده بود دو خانه‌اش را به نامم کرد. ولی دو برادرم سهمی به نسبت کمتر از من از اموال پدرم بردند.

همین موضوع باعث کینه آنها شده بود و با پرونده‌سازی سعی داشتند که مرا دیوانه نشان دهند. این را هم بگویم در زمانی که در مرکز روانی بستری بودم آنها با امضایی که متقلبانه از من گرفتند ۱۰۰ میلیون تومان پول از حسابم خارج کرده‌اند.

مأمور قلابی پست

در ادامه بررسی‌ها کارآگاهان موفق به شناسایی سه مردی شدند که به‌عنوان پرسنل بیمارستان مرد جوان را با زور داخل آمبولانس کرده بودند. یکی از آنها در تحقیقات گفت: ما به دستور مرکز روانی بهزاد را به تیمارستان بردیم و کار ما غیر قانونی نبوده است. خانواده او مدارک بالینی به ما نشان دادند که حکایت از بیماری وی داشت. از آنجایی که بیماران روانی در چنین مواردی مقاومت می‌کنند و اصرار دارند که مشکلی ندارند او را به زور سوار ماشین کردیم. در ادامه تحقیقات مشخص شد مأمور پست نیز قلابی بوده است و از سوی دو برادر بهزاد اجیر شده تا به بهانه تحویل بسته پستی از وی امضا بگیرد و بتوانند ۱۰۰ میلیون تومان پول از حسابش بردارند.

دستگیری دو برادر

با به‌ دست آمدن مدارک و دلایل، دو برادر به دستور بازپرس جنایی بازداشت شدند. یکی از آنها در بررسی‌ها گفت: ماجرای آدم ربایی را قبول نداریم. بهزاد مدتی قبل از همسرش جدا شد و برای پرداخت مهریه از ما چندکیلو طلا و تعداد زیادی سکه گرفت. قرار شد که آنها را به ما برگرداند اما این کار را نکرد. ما هم برای اینکه به سکه‌ها و طلاهایمان برسیم، تصمیم گرفتیم یکی از دوستانمان را به‌عنوان پستچی به مقابل خانه‌اش بفرستیم.

برادرم به خاطر مرگ پدر و طلاق همسرش دچار مشکل روحی و روانی شده بود و ما هم به همین دلیل او را در بیمارستان روانی بستری کردیم.

درحالی که دو برادر جوان چنین ادعایی داشتند تحقیقات نشان می‌دهد که دو مرد سعی داشتند با بستری کردن برادرشان در بیمارستان روانی از او وکالتنامه‌ای گرفته و دو خانه‌ای را که پدرشان به‌نام بهزاد زده بود از آن خود کنند. بدین ترتیب به دستور بازپرس جنایی دو برادر بازداشت شده و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • زهرا

    خوب بقیه داستان ادموتاچشمه میبرین تشنه برمیگردونیدولی چه داستانی انگارفیلم هندی بودبرادربه بادررحم نداره مگه همون امپول باعث مرگ برادرشون میشدواقعاچه ادمای کثیفی پیدامیشه

    پاسخ ها

    • بدون نام

      کاربر گرامی زهرا، من داستان را برات ميگم، خیلی وقته تو منو داری هی سر میگردونی، میبری تا لب چشمه تشنه بر میگردونی، تا میخوام چیزی بگم حرفی میاری به میون، نمیزاری راز دلم را بیارم به زبون، اگه این دفعه میون حرفم بدویی، دق میکنم اگه نمی دونی تو بدون، تو داری با دل من شوخی بی جا می کنی، هی به من وعده امروز و فردا میدی، آخه تا کی میتونم حرفاتو پنهون بکنم، تو میون من و دل فتنه ای بر پا میکنی، مرغ شب هی داره از بوم دلم پر می زنه، غم بی مهری تو قلبمو خنجر میزنه، بزار حرفی بزنم بشکنه دیوار سکوت، اگه نه کار دله، وای که به خیبر میزنه، اشعار را به تو کاربر خوب تقدیم کردم تا بدونی،

    • راز

      زهرا جان بگذار گرگ های نرمفنگی هموبکشند. بهتر گرگ نر وحشی.

  • مانا

    اسم فیلمش چی بود!!!!!!

  • بدون نام

    البته حقش بوده این بلا سرش بیاد چرا اون سهم بیشتری از ارث پدرببره؟؟؟؟

    پاسخ ها

    • بدون نام

      کاربر گرامی 09/03چون این دو برادر از یک مادر بوده اند و این یکی از یک مادر، ولی میشه گفت کل سرمایه پدرشون از مال و منال زن دومی که مادر بهزاد بوده است و اول مادر آن دو فوت کرده، که پدر بهزاد با مادر بهزاد که زن پول داری و از خانواده متمول و پول داشته که او هم چند سال پیش فوت شد، پدر بهزاد هم آدم عادل و عدالتخواهی بود که سهم بهزاد را بیشتر از سهم آن دو برادر هنگامی که زنده بود تقسیم کرده و سند هم زده بود، این سه برادر و پدر و مادرهاشون از قدیم همسایه بودیم خداوند اون هر دو خانم و شوهرش را بیامرزد، چه آدمهای خوب و مهربانی بودند بیش از سی سال در یک کوچه همسایه بودیم هیچکس از آنها و حتی این پسر ها بدی یا کج خلقی ندیده بود مال دنیا آدم را کور میکنه،

  • بدون نام

    تقصیر پدر بی فکر بوده که با تقسیم ناعادلانه اموال برادرا رو به جان هم انداخته و اگر فکر میکرده حق برادر کوچک بیشتر هست قبل مرگ باید بچه هاشو قانع میکرد

    پاسخ ها

    • بدون نام

      10/58کجای اون ناعادلانه بوده؟؟؟ وقتی سرمایه اصلی مال مادر بهزاد که زن دوم بوده چه بی عدالتی!!! مادر خدابيامرز این دو پسر اولی نه پولی داشته و نه پدرشون، این سه چهار واجد ساختمان و دکان همش از سرمایه مادر بهزاد بوده که اون هم خدا بيامرزدش، الکی و بی خبر دیگران را قضاوت کنه، کار درستی نیست، من همسایه این خانواده بوده که ميگم و الا که نمی دونستم

  • بدون نام

    احتمالا این بوده که از پدرش نگهداری میکرده یا اون دوتا از اونا هستند که خانه سالمندان میبرند یا دوسال یه بار سر میزنن و اظهارات دو برادر دالتون از مهریه و افسردگی و طلب کذب هست و این شیوه هم در نوع خودش جالبه

  • بدون نام

    عجب حکایت عجیبی

  • شش ساله شمال

    چخبره.خدایاخودت برسان.

  • بدون نام

    خواهشا زود قصاوت نکنید شاید قبل از فوتش کلی به دوبرادر کمک میکرده یا پدرش خوب اون دو تا پسرش پول پرستش میشناخته ادم واسه پول این بلا سر داداشش میاره خدا خر دید شاخش نداد و یا شاید پسرکوچیک تر بیشتر حواسش به پدرش بوده پیش اون زندگی میکرده مراقبش بوده البته وظیفه هر بچه ای هست

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج