گشتی در کلکسیون خلافکاران پایتخت
شبحی برای سرقت، خرید و فروش اسلحه برای موادفروشان و دهها جرم دیگر در کلکسیون متهمانی به چشم میخورد که در اجرای طرح رعد ۱۶ در دام مأموران پلیس کلانتریهای پایتخت گرفتار شدند.
روزنامه ایران: شبحی برای سرقت، خرید و فروش اسلحه برای موادفروشان و دهها جرم دیگر در کلکسیون متهمانی به چشم میخورد که در اجرای طرح رعد ۱۶ در دام مأموران پلیس کلانتریهای پایتخت گرفتار شدند.
سارقی به نام شبح
معروف است به شبح سرگردان؛ دوستانش این اسم را رویش گذاشتهاند به خاطر اینکه طوری وارد خانهها میشود که صاحبخانه روحش هم از حضور دزد در خانه باخبر نمیشود. میگوید: ۲۵ سال دارم و دو بار به خاطر سرقت از خانههای مردم به زندان افتاده ام، اما شگرد سرقت هایم فرق میکرد. این شگرد را از هم سلولی هایم یاد گرفتم، با کارت تلفن در خانهها را باز میکردم و وارد میشدم.
گوشی تلفن همراه مالباخته را از بالای سرش سرقت میکردم و پول هایش را از داخل جیب شلوارش. به قدری این کار را آهسته و حرفهای انجام میدادم که در تمام سرقت هایم حتی یک مورد هم صاحبخانه متوجه نشد. هر چقدر هم در این راه گیرم آمد خرج مواد مخدر کردم.
لوازم آرایشی تاریخ گذشته
شاید شما هم یکی از قربانیان این باند باشید؛ باندی که لوازم آرایشی تاریخ گذشته ایرانی را به جای اصل به فروش میرساندند. مردی شیک و به ظاهر مؤدب که در این رابطه دستگیر شده، گفت: ما لوازم آرایش تاریخ گذشته ایرانی را در بستههای لوازم آرایشی مارک دار خارجی میریختیم.
آنها را با دستگاههایی که داشتیم پلمب و به صورت عمده در بازار لوازم آرایشی توزیع میکردیم. مارک لوازم آرایشی باعث میشد که خریداران فریب بخورند و آنها را خریداری کنند. خریدارها هم که تصور میکردند جنسی که خریدهاند اصل است اگر برایشان اتفاق میافتد چون تصور میکردند این شرکتها خارجی هستند از شکایت منصرف میشدند.
اسلحه برای مواد فروشان
سن و سالی از او گذشته است؛ خودش میگوید زمانی دامدار بوده و ورشکستگی باعث شده که اموالش را بفروشد و روزگارش خراب شود. علت ورشکستگیاش را هم گرانی دلار و اوضاع بد اقتصادی میداند و هم اعتیادش به مواد مخدر. مرد میانسال گفت: وقتی دیدم مواد فروشها دنبال اسلحه هستند تصمیم گرفتم کار خرید و فروش اسلحه را راه اندازی کنم. به یکی از شهرهای غربی کشور رفتم و اسلحه کلتی را ۴۰۰ هزار تومان خریدم. کلت را به تهران آوردم و میخواستم آن را یک میلیون تومان به فروش برسانم.
یکی از مشتریها میخواست آدم بکشد، میگفت به خاطر مسائل ناموسی است. یکی دیگر هم میخواست گروگانگیری کند، اما عذاب وجدان پیدا کردم و با خودم گفتم تنها به مواد فروشان اسلحه را میفروشم. آنها فقط برای ترساندن معتادان و اینکه کسی موادشان را ندزدد از اسلحه استفاده میکنند.
باند 18 سالهها
سه دوست، هر سه ۱۸ سال دارند. وقتی یکی از آنها با ماشین پدرش تصادف کرد تصمیم گرفت پول تعمیر خودروی پدرش را با سرقت موتورسیکلت پرداخت کند. او گفت: با ماشین پدرم رفته بودم دور دور که تصادف کردم و ۴ و نیم میلیون تومان خسارت ماشین شد. ترسیده بودم و نمیدانستم چکار کنم، پول نداشتم که یکی از دوستانم پیشنهاد سرقت داد. به پیشنهاد او سه نفری وارد پارکینگهای خانهها میشدیم و موتورها را سرقت میکردیم. یک خریدار هم در شهرهای شمالی پیدا کرده بودیم که او به تهران میآمد و موتورها را از ما میخرید و با موتورهای سرقتی به شمال برمی گشت.
نظر کاربران
لطفا یک گزارش هم از هیئت دولت تهیه کنید.
پاسخ ها
همچنین از مجلس شورای اسلامی
بجان علیقلی و شبح من که دزد نیستم هم شب ها پول های جیبم، سویچ ماشین، کیف مدارک و کارت های بانکی را جای امنی میگذارم و چند رشته نخ تابیده از این ور اتاق تا اون ور می کشم که سر هرکدام از نخ ها به یک پیت خالی جای روغن حلبی بسته شده و به محض برخورد با اون نخ اون پیت های خالی از ارتفاع حدود دومتری بر روی هم می افتند که مرده را هم زنده می کند چه رسد به خواب، و خود درد هم از این صدای نا هنجار جا خورده و دستگیر میشه،