واکنش بزرگان هنر به درگذشت «انتظامی»
محمدعلی کشاورز می گوید: او از همان روز نخستی که در عرصه بازیگری با عشق پا گذاشت به عشقش وفادار بود. او دلبسته این کار بود و رسم عاشقی را نیک میدانست و به همین خاطر همه خطرهایی که پیش رویش بود را بخوبی از بر بود.
روزنامه ایران: نوشتن از کارنامه استاد عزتالله انتظامی روایت خود سینماست نه یکی از بازیگرانش. میتوان با مرور و بازخوانی نقشهای او، سینمای ایران را روایت کرد و به تصویر کشید. مردی که تمام قد بازیگر بود و تئوری پردازان بازیگری باید با رجوع به کارنامه اش، فوت و فن بازیگری را استخراج کرده و آموزش دهند.
در واقع او راوی تاریخ سینمای ایران است و چه بسا گزافه نباشد که بگویم او خود تاریخ سینمای ایران است. از خرداد سال 1303 تا 26 مرداد سال 1397 نزدیک به یک قرن در این جهان زیست و تاریخ سینمای ما مگر چقدر سن دارد که او آن را تجربه نکرده باشد. از این حیث انتظامی را میتوان هم فرزند سینمای ایران دانست و هم پدر بازیگری.
محمدعلی کشاورز: ردای شاهی هم اگر به دوش میانداخت، خودش بود
میدانید بعد از 67-66 سال رفاقت یک روز صبح از خواب بیدار شوید و متوجه شوید رفیق صمیمیتان به خواب ابدی رفته یعنی چه؟ از صبح که خبر رفتن عزت را شنیدم با خودم گفتم خوش به سعادت او که زندگیاش با مرگش به پایان نمیرسد. او زین پس با هر نقشی که تاکنون ایفا کرده، به حیاتش ادامه میدهد.
کارنامه او را که مرور میکنم با خودم میگویم این موفقیت نمیتواند اتفاقی باشد.
او از همان روز نخستی که در عرصه بازیگری با عشق پا گذاشت به عشقش وفادار بود. او دلبسته این کار بود و رسم عاشقی را نیک میدانست و به همین خاطر همه خطرهایی که پیش رویش بود را بخوبی از بر بود. مهم نبود که عزت روی پرده سینما مش حسن میشد یا گاو مش حسن یا حتی نقش بنگاهداری را در آقای هالو ایفا میکرد یا نقش آقای سامری را در دایره مینا. حتی ردای شاهی را هم که به دوش میانداخت خودش بود، خود عاشقی که هر بار تجلی متفاوتی در کالبد جدید پیدا میکرد.
سفرت به خیر رفیق.
نیک میدانم از پس این نقش آخرت هم بخوبی بر میآیی.
جواد مجابی: عزت سنگلج اعتبار هنر ایران شد
حکیمی میگوید: خوشبخت کسی است که در پایان عمر سعادتمند باشد. بزرگترین هنرپیشه ایران طوری زندگی کرد که در دهههای پایان عمر، با عزت زیست و خوشبخت و محبوب این جهان را وانهاد. عزت بچه سنگلج که خودش این عنوان را میپسندید، از پیش پردهخوانی تئاترهای لالهزاری شروع کرد و قدمبهقدم در تئاتر و سینما پیشرفت کرد تا جایی که عنوان آقای بازیگر شایسته کسی جز او نبود.
فیلم «گاو» با او و یارانش درخشید و مبدأ کوچ بزرگان تئاتر ما به سینمای ایران شد و البته در این بین کوشش ساعدی در انتقال هنرمندان تئاتر به سینما و درخشش بیشتر آنها در حافظه ملی بیتأثیر نبود. من از دهه 40 هنرنمایی این هنرمند را در تئاتر«25 شهریور» دنبال میکردم. در کارهای گوهرمراد به کارگردانی جعفر والی. اکثر فیلمهایی را که انتظامی بازی کرده دیدهام.
بیشتر به خاطر بازیگری شیرین او. بخت یار من بود که با او دوستی پایداری داشتم و در چند سفر به اصفهان همراه او بودم و سال 53 برای دیدار از جشنواره مسکو با او و آقای نصیریان و ملک مطیعی و پرویز دوایی و خانمها خروش و پوری بنایی همراه شدم.
در این سفر من در انتظامی یک بازیگر بزرگ طنزپیشه را کشف کردم که نه تنها تا آن موقع بلکه تا پایان عمر گستره و ژرفای هنری او توسط هیچ نمایش و فیلمی آنطور که باید و شاید ظاهر نشد.
بهگمان من او، صیاد و نوذر آزادی کمدینهای بزرگ ایرانی هستند که اندکی از استعداد بالقوه آنها توسط کارگردانها ظاهر شده است. به قول کیارستمی که زندگی هنرمند را از کارش مهمتر میدانست، انتظامی هم مثل بعضی نوابغ فرهنگی ما بسیار بالاتر از آنچه عرضه کرد استعداد داشت و جامعه و فرهنگ پر از قاب و قالب، پذیرای آن همه ذوق و هوش نبود. در سفر مسکو شیرینکاری اصیل چکیده هنر سنتی ایران را توأم با بازی سازیهای هوشمندانه یک بازیگر مدرن دیدم.
در جوار هوشیاری یک هنرمند زیرک، که درستترین انتخابها را دارد. در آن سفر شاهد بودم چگونه با شجاعت اخلاقی صریحش سفیر خطاکار شاه را سرجایش نشاند و او را به پوزشخواهی دربرابر جمع وادار کرد. فیلم بد و سخیف بازی نکرد و همواره شأن بزرگ هنرمند ایرانی را دانسته و پاس داشته است.
در هر فیلمی که بازی کرد کوشید چیزهایی به عمق سناریو و هنر کارگردان بیفزاید. کسی که با تکیه بر تجربههای گوناگون از صحنه تئاتر لالهزاری تا موفقترین فیلمهای ایرانی را با موفقیت پیموده بود در اواخر دهه 40 مثل یک هنرآموز به دانشکده هنرهای زیبا رفت تا آزمونی آکادمیک را بر دانستهها و تجربیاتش بیفزاید و این روش از ذهن جوان، فروتن و کاشف او مایه میگرفت. در یکی از فیلمهایش خطاب به پسری که رفته است خارج و از او تلفنی پول طلب میکند جملهای طنزآمیز دارد. پسر میگوید تو پدر منی و باید این پول را بدهی! پدر کم درآمد میگوید: من اینجا پدر تو بودم، آنجا مادر تو هم نیستم.
عزت انتظامی در بدترین شرایط کوشید شریف و مستقل زندگی کند و این امر برای یک بازیگر حکم معجزه است و باید به معجزهای چنین سر فرود آورد.
بهزاد فراهانی: هنرمندی یکه «و برآمده» از میان مردم
درگذشت هنرمند یکه و یگانه جناب عزتالله انتظامی را به جامعه هنری و مردم ایران تسلیت میگویم. او هنرمندی خلاق و تحسینبرانگیز بود، نخستین دیدارهایم با عزتالله انتظامی در سالهای دهه چهل در اداره تئاتر حاکمیت پیشین بود. من آنجا گروه هنر ملی را داشتم و ایشان همراه ایرج راد، اکبرزنجانپور و تنی چند دیگر از هنرمندان گروهی داشتند. اما بیشترین سلوک و معاشرت من با جناب انتظامی بهمدت هجده سال در خانه تئاتر بود. او در بازیگری ایران جایگاه ممتازی دارد و در شمار بازیگران ملی ما بود. ملی نه به این معنا؛ که بسیار دقیق سنتها و آیینهای مردمی را بخوبی میشناخت، زیرا از درون مردم برخاسته بود و با خلق و روحیات مردم بسیار آشنا بود، هنرش برآمده از مردم و شناخت مردم بود. او بخوبی با سنتهای نمایش ایرانی آشنا بود.
از پیش از اینکه به گروه نمایش عبدالحسین نوشین بپیوندند، خیلی خوب پیشپرده میخواند، صدای خوبی داشت و اشراف خوبی به نمایش تخت حوضی داشت و مرشد خوبی بود رقص ایرانی را خیلی خوب اجرا میکرد و به مجموع سنتهای نمایش هنر ایرانی تسلط داشت. اوهنرمندی یکه و یگانه بود و او مصداق این شعر معروف سنایی بود؛ «سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب / لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن». چهرههایی مانند حمید سمندریان، عبدالحسین نوشین، عزتالله انتظامی و... از جمله هنرمندانی هستند که خیلی زمان میبرد تا در عرصه فرهنگ و هنر ظهور کنند و دههها و سالها باید بگذرد تا چنین هنرمندانی تجلی پیدا کنند؛ یا در عرصه موسیقی چهرههایی مانند محمدرضا شجریان، حسین علیزاده، محمدرضا لطفی یکهاند و به همین سادگی چنین هنرمندانی در فضای فرهنگ و هنر تربیت نمیشوند.
عزتالله انتظامی هم در شمار این هنرمندان بود. او در آثار متعددی و نقشهای گوناگونی خلاقانه و تحسینبرانگیز بازی کرد و هر یک از نقشها حلاوت و زیبایی خاص خودش را داشت؛ به همین اعتبار در شمار چهرههای ملی بازی ایران و از نامهای ماندگار این عرصه شد. از آن جمله میتوان به بازیاش در فیلمهای «آقای هالو» به کارگردانی داریوش مهرجویی، «هزاردستان» به کارگردانی زندهیاد علی حاتمی اشاره کرد. او با عشق و علاقه عُمری بر سر هنر گذاشت و همواره دنبال ارتقاء خلاقانه هنرش بود.
خاطرم هست در اجرای نمایش «گل و قداره» از او دعوت کردم تمرین اعضاء گروه را ببیند و پایان تمرین یکی از بازیگرها را صدا زد و گفت این حرف را معلم من میزد و من به شما میگویم که یادتان باشد، هنر تئاتر میانبُر ندارد و هنرمند تئاتر باید لحظه لحظه با درد و رنج تئاتر را درک کند و زندگی کند و آن تجربهها را در حرفهاش به کار گیرد.
شهرام ناظری: عزت ماندگار فرهنگ و هنر
برخی آنقدر بزرگند و حدشان اعلاء است که نمیشود درباره آنها صحبت کرد و حق مطلب را ادا کرد. هر صحبت و گفتهای برای آنها کوچک است و شاید ذکر نامشان به تنهایی بهترین عبارت و بیان برای وصف بزرگیشان است. او عزتالله انتظامی بود همانطور که درباره بهرام بیضایی، حمید سمندریان، ارحام صدر، علی نصیریان، جمشید مشایخی، محمدعلی کشاورز، سوسن تسلیمی و... چارهای نداریم جز کفایت به ذکر نامشان.
عزتالله انتظامی برای همیشه در تاریخ فرهنگ و هنر این سرزمین ماندگار خواهد بود. رمز ماندگاری او نبوغ و هنر عمیق ذاتی است. در هر نقشی استادانه خوش درخشید و این تنها به خاطر ژن هنری او نبود. او روح پویشگری داشت و از پایینترین رده جامعه از جنوب تا شمال با تمام مشخصات قومی و فرهنگی ایران زندگی کرده بود. دایره المعارفی شده بود از ظرایف هستی و دانش اجتماعی و هنر و... و همین بود که در هر زمینهای خلاق بود و به مرحله استادی و ممتازی رسیده بود.
هر هنرمندی که به این درجه میرسد خودش را ارزیابی میکند و عیار کار که دستش میآید دیگر تن به بیهنری نمیدهد. او به حرمت حریم هنری که ساخته بود آگاه بود و هیچ وقت از چارچوب آن خارج نشد. انتظامی عزت را خودش ساخت و خودش آن را حفظ کرد. برای خودمان برای ایران و برای فرهنگ و هنر این سرزمین متأسفم که چنین گوهری را از دست داده است.
نظر کاربران
بابا ول کنید دیگه کجاش مهمه همه میمیرن