مسیح مهاجری: سالهاست شریعتمداری را ندیدهام
حجت الاسلام والمسلمین مسیح مهاجری در گفت وگوی مفصلی با خبرگزاری ایسنا به بیان مطالب در باره روزنامه جمهوری و سوابق آن و نیز خاطراتی از مسئولان سابق آن گفته است.
حجت الاسلام والمسلمین مسیح مهاجری در گفت وگوی مفصلی با خبرگزاری ایسنا به بیان مطالب در باره روزنامه جمهوری و سوابق آن و نیز خاطراتی از مسئولان سابق آن گفته است.
بخشی از اظهارات او را می خوانید:
*روزنامه جمهوری اسلامی در ۹ خرداد ماه سال ۵۸ کار خود را آغاز کرد. در آن زمان هیچ روزنامه جدیدی که مولود انقلاب و بعد از انقلاب باشد، هنوز وجود نداشت و فقط روزنامهها، مجلات و نشریاتی که از پیش وجود داشتند، فعالیت میکردند.
*از همان ابتدا آقای مهندس موسوی مدیرمسئول و سردبیر روزنامه شد. آقای موسوی پیش از این نیز در مسائل سیاسی و مبارزاتی قبل از پیروزی انقلاب فعالیت داشت و با آقای شهید بهشتی هم آشنا بودند و در تدوین اساسنامه حزب نیز همکاری داشتند. ایشان به مدت دو سال تا هفتم تیر سال ۶۰، یعنی همان روز حادثه حزب که آقای بهشتی و برخی دیگر از اعضای حزب شهید شدند، مدیریت و سردبیری روزنامه را برعهده داشت.
همان روز حادثه قبل از انفجار، از آنجا که آقای موسوی برای وزارت خارجه کاندیدا شده بود، به من پیشنهاد شد که به جای ایشان مسئولیت روزنامه را بر عهده بگیرم؛ البته من نیز در این دو سال از بیرون با روزنامه همکاری داشتم و آقای موسوی را هم در شورای مرکزی حزب میدیدم.
بر همین اساس هم قبل از وقوع حادثه من به عنوان مدیرمسئول به پیشنهاد آقای بهشتی و رأی هسته مرکزی حزب انتخاب شدم؛ البته پس از حادثه مجروح شدم، مدتی در بیمارستان بودم و آقای موسوی هم به وزارت خارجه رفته بود و به همین خاطر در این مدت دوستان دیگر روزنامه را اداره میکردند، تا من آمدم و مشغول شدم.بنابراین من از تیر ماه سال ۶۰ در روزنامه جمهوری اسلامی مشغول شدم و تا الان نیز همچنان هستم.
البته این بودنم تا الان علیرغم میل خودم است. چون معتقدم هر کسی دورهای را باید بگذارند و نباید طولانیمدت در جایی حضور داشته باشد. به همین دلیل هم چند بار با آیت الله خامنهای صحبت کردم که تغییراتی را نه فقط در روزنامه جمهوری اسلامی، بلکه در روزنامههای کیهان و اطلاعات هم ایجاد کنند؛ البته شرایط روزنامههای کیهان و اطلاعات با جمهوری اسلامی متفاوت است.
روزنامههای کیهان و اطلاعات از اموال مصادرهای هستند و به ولایت فقیه تعلق دارند و در واقع حکومتی هستند. اما روزنامه جمهوری اسلامی جزو اموال شخصی بخش خصوصی محسوب میشود.
*ما هیچگاه برای انتشار مطلب هماهنگی با بیت رهبری، نیروی انتطامی و جاهای دیگر نداشتهایم و الان هم همین گونه است. یکی از خصوصیات روزنامه جمهوری اسلامی و خود من این است که مهمترین ویژگی روزنامهنگاری را استقلال میدانم. اگر روزی به آنجا برسم که در روزنامه بگویند این مطلب را بنویسیم یا ننویسیم، دیگر در روزنامه نخواهم بود.
خیلی کارهای دیگر نیز علیه روزنامه انجام شد و ۹۰ نماینده در مجلس علیه روزنامه نامه نوشتند. اما وقتی این حرفها به من زده شد، گفتم که از آقای منتظری تعجب میکنم که مدام در صحبتهایشان میگویند انتقاد انتقاد انتقاد. ما هم انتقادکردیم، پس چرا ناراحت شدید؟ به هر حال من عقب نشینی نکردم و همان خط را ادامه دادم.
*آقای هاشمیرفسنجانی حق بزرگی به گردن انقلاب، نظام و ملت دارد. واقعیت این است قدر آقای هاشمی در کشور دانسته نشد. من با توجه به شناختی که از ایشان داشتم، همیشه سعی کردم از ایشان دفاع کنم. البته انتقاد هم میکردم. خصوصیت من این است هیچ گاه کسی را مطلق نمیبینم. در آرشیو روزنامه مقالات انتقادی درباره آقای هاشمی داریم که وقتی ایشان در اوج قدرت و رئیس جمهوری بود، منتشر کردیم.
زمانی حاج احمد آقا به من تلفن زدند که امام (ره) میخواهند شما، آقایمحمد خاتمی (سرپرست وقت روزنامه کیهان) و آقای دعایی (مدیر مسئول روزنامه اطلاعات) راببینند؛ یعنی مدیران مسئول روزنامههای مطرح آن دوره. اتفاقا من هم کاری خصوصی با امام(ره) داشتم که قرار شد پس از برگزاری این جلسه جداگانه با ایشان در میان بگذارم.
حدود یک هفته بعد دیدم از تلویزیون خبری پخش شد که آقای محمد هاشمی، رییس وقت رادیو تلویزیون با امام (ره) دیداری داشتند. احتمال دادم که این دیدار نیز همانند دیدار ما با ایشان بوده باشد. ولی در صحبتهای مطرح شده در تلویزیون این نکته عنوان نشده بود. به همین خاطر با آقای هاشمی تماس گرفتم و پرسیدم آیا شما درخواست دیدار داده بودید و گفتند نه، امام ما را خواسته بودند.
امام جملهای در جواب آقای هاشمی گفتند که خیلی مهم است و راز و رمز همه موفقیتهای امام در این جمله است که «رابطه ما با مردم برای قبل از رادیو و تلویزیون است»؛ یعنی اینکه رادیو و تلویزیون باعث نشده که ما با مردم ارتباط برقرار کنیم. ما به دلایل دیگری با مردم مرتبط بودهایم و اخبار تلویزیون بعد از این ارتباط آمده است.
*من از زمان آقای ضرغامی تاکنون به تلویزیون نرفتهام؛ البته این موضوع شاید تقصیر تلویزیون نباشد و بنده خودم نرفتهام. در واقع آنها خواستند و من نرفتم. علت هم این بوده که گفتم اگر بیایم حرفهایی میزنم که برای شما سنگین است و آنها هم دیگر دنبال نکردند. آقای ضرغامی چند بار با من تماس گرفتند که برای موضوعی به تلویزیون بروم و من هم گفتم که اگر بیایم این حرفها را میزنم.
او گفت کمی رعایت کنم و من گفتم نه و او هم دیگر دنبال نکرد؛ البته برخی بخشها مصاحبههایی را تقاضا میکنند و من هم قبول میکنم. به عنوان مثال سال گذشته با رادیو معارف مصاحبهای مفصل درباره چهلمین سال انقلاب داشتم و خبر ندارم پخش کردند یا نه. وقتی مصاحبه تمام شد از آنها پرسیدم آیا میتوانید این حرفها را پخش کنید و آنها هم گفتند از نظر ما که مصاحبهکننده هستیم، قابل پخش است، ولی تصمیمگیرنده باید نظر بدهد.
*وقتی آقای خامنهای رهبر شدند، هنوز رییس جمهوری نیز بودند. ایشان از ما مدیران روزنامههای اصلی آن زمان که ۷ یا ۸ نفر بودیم برای حضور در جلسهای دعوت کردند. در این جلسه گفتند که وضعیت من با امام (ره) فرق میکند و شما باید به من کمک کنید؛ کمکتان هم به این صورت باشد که هفتگی با هم جلسهای داشته باشید و همفکری کنید تا به نظام کمک کنید و بتوانیم اهداف نظام را پیش ببریم و ما هم گفتیم چشم.
از اتاق ایشان که بیرون آمدیم، به دفتر آقای میرمحمدی، رییس دفترشان در ساختمان ریاست جمهوری رفتیم و اولین جلسهمان را همان موقع تشکیل دادیم.
آقای شریعتمداری (کیهان)، آقای کرباسچی (همشهری)، آقای سیدهادی خامنهای (جهان اسلام)، آقای دعایی (اطلاعات)، آقای موسوی خوئنیها (سلام)، آقای صفیزاده (ابرار)، آقای نبوی (رسالت) و آقای ربیعی (کار و کارگر) هم در این جلسات حضور داشتند. این جلسات تا اول دولت آقای احمدینژاد همچنان برگزار میشد. یکی از برکات آقای احمدینژاد این بود که این جلسات را هم به هم زد؛ چون آنقدر اختلاف در رسانهها و افکار عمومی ایجاد کرد که این جلسهها خود به خود کنسل شد.
جلسهها هر هفته پیش از ظهر در دفتر یک روزنامه برگزار میشد و بعد از جلسه نماز میخواندیم و میرفتیم. جلسات خیلی خوبی بود و واقعا به رسانهها و نظام کمک میکرد. حتی بعد از منحل شدن جلسات اگر ارتباطی فردی میان مسئولان روزنامهها وجود داشت، از سال ۸۸ همینها هم قطع شد.
الان سالهاست که دیگر ارتباطی میان بسیاری از ما وجود ندارد؛ البته برخی افراد هنوز ارتباطاتی دارند؛ مثلا من و آقای دعایی ارتباطات قوی و خوبی داریم. منتهی به صورت فردی است.
نظر کاربران
تو آیینه خودتو ببین
یه گویی مث خودت
فعلا که جاتون قرصه ومحکم نشستید وداره بهتون خوش میگذره ومردم هم در گرسنگی وفقر دست پا می زنند
فعلا که جاتون قرصه ومحکم نشستید وداره بهتون خوش میگذره ومردم هم در گرسنگی وفقر دست پا می زنند
فعلا جاتون قرص ومحکم است وبهتون خوش میگذره( نمی خواهی بازنشسته شوید ویک جون جاتون بیاد)و مردم در فقر وگرسنگی ...........