ضرورت ایجاد اتاق فکر در همه بخشهای حاکمیتی
غلامرضا ظریفیان؛ استاد دانشگاه در روزنامه ایران نوشت: بهرهگیری مؤثر و جدی نه شعاری از نخبگان که خواست رئیسجمهوری از بخشهای مختلف دولت است، اقدامی با تأخیر، اما بسیار مفید است.
غلامرضا ظریفیان؛ استاد دانشگاه در روزنامه ایران نوشت: بهرهگیری مؤثر و جدی نه شعاری از نخبگان که خواست رئیسجمهوری از بخشهای مختلف دولت است، اقدامی با تأخیر، اما بسیار مفید است.
نخبگان امروز ایران دو دستهاند؛ آنان که در نظام دانشگاهی پرورش یافتند و آنان که در حوزههای کاری خود تجربه زیست دارند. این افراد از هر کجا که تجربه اندوخته و دانشی کسب کرده باشند، میتوانند حوزههای پرچالش امروز ایران را پوشش داده و برای برونرفت از این چالشها یا دستکم تخفیف رنجها، رهیافتهای بسیار مؤثری ارائه کنند.
اما مسأله این است که رجوع به این نخبگان و کاربست دیدگاههای آنان باید براساس چه سازوکاری صورت بگیرد. اخبار حکایت از آن دارد که این امر خواست مؤکد رئیسجمهوری از ارکان مختلف دولت، اعم از وزرا، معاونان رئیسجمهوری و استانداران است. اما معتقدم این امر میتواند به سایر بخشهای حاکمیت، یعنی قوه مقننه و قوه قضائیه نیز گسترش یابد.
رجوع واقعی و نه زینتی به نخبگان، در سادهترین شکل آن میتواند با تشکیل حلقههای فکر و اتاقهای اندیشه در اطراف مسئولان اتفاق بیفتد. واقعیت این است که در ایران دسترسی به نخبگان کار دشواری نیست. بانکهای اطلاعاتی درباره نخبگان در حوزههای مختلف به سهولت قابل دریافت است و میتوان در این حوزهها افرادی دانشگاهی یا با تجربه را یافت که حرفی برای گفتن داشته باشند.
اما مسأله این است که این افراد باید در حلقههای متناسب با نیازهای کنونی، کنار یکدیگر جمع شده و سؤالات مبتلابه کشور برای آنان طرح و از آنان راهکارهای عملی خواسته شود. همچنین میتوان از نخبگان خواست علاوه بر ارائه راهکارهای خود برای مشکلات و معضلات، خود سنجههایی برای ارزیابی میزان کاربست دیدگاههای آنان در بخشهای مختلف طراحی کنند تا مشخص شود چه میزان از ایدههای آنان اجرایی شده است. درصورت تحقق این دستورکار ساده، در نهایت این پیام به نخبگان منتقل میشود که دولت یا بخشهای مختلف حاکمیت حرفهای شما را جدی گرفتهاند.
واقعیت این است که نخبگان ایران، بسیار دردمند و علاقهمند به آینده و سرنوشت کشور خود هستند. مراجعه به آنان برای دریافت و اجرای نظرات آنان، ارج نهادن به دغدغههای ملی و میهنی آنان است، امری که در نهایت ظرفیتهای حمایتهای اجتماعی، علمی و سیاسی از دولت و نظام را نیز افزایش خواهد داد.
اما همانطور که در مسأله افزایش سهم زنان در مسئولیتهای اجرایی دیده شد، یا بحثهای دیگر در حوزه محیط زیست، دغدغه این است که این درخواست از نخبگان نباید به تجربههای شکست خورده قبلی تبدیل شده و مانند بسیاری مسائل و طرحها، پس از مدتی به فراموشی سپرده شود. این مسأله از آن رو اهمیت دارد که به طور سنتی، دیوانسالاری کشور دارای نوعی رویکرد منفی نسبت به نخبگان و اساساً جریانهای بیرون از خود است.
به عبارت دیگر، نه تنها در دیوانسالاری کشور نوعی مقاومت نسبت به ارتباط با نخبگان و مراکز تولید ایده و فکر دیده میشود، بلکه بخشی از مدیران نیز تنها به تجربههای خود تکیه کرده و محیطهای بستهای را در اطراف خود ایجاد کردهاند؛ محیطهایی که مانع ورود افراد یا ایدههای نو به حلقههای مدیریتی و اجرایی کشور میشود. یکی از علتهای تأخیر در تحقق این خواست رئیسجمهوری را باید در واقعیت تمایل نداشتن مدیران برای ارتباط با نخبگان جست و جو کرد.
راه حل این معضل، وجود یک عزم جدی در ارکان بخشهای سیاسی و حاکمیتی کشور است. به این معنی که دولت و دیگر بخشهای حاکمیت باید بهصورت جدیتر و با تهیه دستورالعملهای مشخصتر، ارتباط با نخبگان و بهرهگیری از ایدههای آنان را از زیرمجموعههای خود بخواهند. این حمایت سیاسی، در نهایت میتواند آوردههای سیاستی بسیار مفیدی برای حاکمیت بهدنبال داشته و علاج بخشی از رخوت دیوانسالاری کشور باشد.
البته نمیتوان از ضعفهای نظام دانایی و بخشهای دانشگاهی کشور هم در شکل نگرفتن این ارتباطات غافل بود، زیرا در سالهای گذشته وقتی دانشگاهها دولتها را بینیاز از خود یافتند، در تحقیقات و بررسیهای علمی خود سراغ موضوعاتی رفتند که بیشتر جنبه ذهنی داشته است تا عملی.
اما امروز که چالشها عیانتر و رنجها روشنتر شده است و اتکای دولت و کشور به نفت در سراشیب قرار گرفته است، فرصت مغتنمی فراهم شده است تا هم دانشگاه، هم نخبگان، هم دولت و هم بخشهای مختلف حاکمیت بار دیگر رابطه خود با یکدیگر را بازتعریف کنند. در این بازتعریف، قطعاً راههای علاج بسیاری برای بسیاری از دردهای کشور یافته خواهد شد.
نظر کاربران
به این میگویند دانشمند !!!خخخخخخخ