آیا ابردزدی و برفدزدی امکانپذیر است؟
نعمت احمدی، وکیل دادگستری یادداشتی در روزنامه شرق منتشر کرد: نميدانم ابردزدي و برفدزدي امکانپذير است؟ نميدانم ميشود با دستکاري در ابرها، چشمههاي آب کشور را تشنه کرد و آبهاي سطحالارضي را به اعماق برد؟ اما با يک سفر زميني کوتاه از اروميه در خاک ايران تا وان در خاک ترکيه، هر دو شهري که نام خود را از دو درياچه وام گرفتهاند، بهعينه ميشود تفاوت جغرافياي سرزميني را ديد.
نعمت احمدی، وکیل دادگستری یادداشتی در روزنامه شرق منتشر کرد.
او نوشت: ايران در طول تاريخ با بيل کشاورز و ني چوپان و هر از گاهي زنگ قافلهاي که کالا را از اين شهر به آن شهر ميبرده، سرپا مانده است. کشاورزي ايران با اکثر مناطق جغرافيايي جهان متفاوت است. در کل فلات ايران رودخانه قابلتوجهي که با تکيه بر روانابها، عمليات کشت و زرع صورت بگيرد، وجود ندارد. نگاهي به ديگر کشورهاي باستاني که نگهدار حوزه تمدن جهاني هستند، نشان ميدهد نيل از کوههاي کليمانجارو تا مديترانه حاشيه تمدني دره نيل را پاسداري کرده است.
گنگ، هندوستان را سرپا نگه داشته و رود زرد بر تمدن چند هزارساله چين سايه افکنده است. دانوب تمدن اروپا را به هم گره زده است و ديگر حوزههاي تمدني هم در کنار آبراههاي طبيعي شکل گرفتهاند. اما تمدن ايران در منطقه خشک فلات ايران در طول قرنها نگاه به کلنگ مقنيها و بيل کشاورزان داشته است. آماري از کاريزهاي تودرتوي فلات ايران نداريم. در پروازهاي داخلي اگر شرايط جوي اجازه دهد، هنوز هم ميتوان حلقههاي بههمپيوسته قناتها را پشت سرهم شمارش کرد.
ورود تکنولوژي استحصال آب از طريق حفر چاههاي عميق و نيمهعميق بيش از لشکرهاي مهاجم در طول تاريخ به زيستبوم اين فلات خشک آسيب زد. پدران ما وقتي پا به اين خاک گذاشتند به علت نبود رودخانه درصدد برآمدند تا شرايط جغرافيايي محيط را براي زندگي مهيا کنند. کاريز يا قنات ابداع پدران ما بود که فارغ از حاشيهنشيني رود و رودخانهها، آب را از دل خاک عميق بيرون کشيدند و در خشکترين نقاط، سرسبزي را هديه اين آب و خاک کردند. بايد در کوير و روستاهاي آن زندگي کرده باشيد تا عظمت فکر ايراني در بهوجودآوردن قناتها را درک کنيد.
حيات نگارنده در دو دوره قبل از هجوم موتورهاي ديزلي و برقي و بعد از آن در کشاورزي گذشته است؛ دورهاي که قنات حيات کشاورزي را رقم ميزد. اين دوره را بايد به قبل از اصلاحات ارضي و تغيير رژيم ارباب و رعيتي و مالکيت آب و خاک در کشور و بعد از اصلاحات ارضي تا انقلاب اسلامي تقسيم کرد. همسنوسالهاي نگارنده خاطره دور و مبهمي از نخستين موتورهاي آب دارند که اتفاقا جزء نخستين مؤسسات تمدني بود که به روستاها وارد ميشد و صداي گرپگرپ تکوتوک موتورهاي ديزلي آميخته با خاطرات دوره کودکي و نوجواني ماست.
با اصلاحات ارضي و تغيير مالکيت اراضي نخستين هجوم به ثروت آبا و اجدادي فلاتنشينان ايران صورت گرفت؛ زارعاني که صاحب زمين شدند و مالکاني که بخشي از آب و خاک خود را در تقسيم اراضي از دست دادند با تکيه بر تکنولوژي جديد استحصال آب، از نيروي موتورهاي ديزلي استفاده کردند و با حفر چاههاي نيمهعميق و عميق، آبهاي زيرزميني را هدف قرار دادند.
قناتهايي که هزاران سال باعث رونق و آبادي و آباداني کشور بود، در اندک فرصتي خشکيد. نميدانم مسئولان وقت چه فکر و برنامهاي داشتند، در کنار قناتهاي هزارساله، چاههاي جديدي حفر شد که در کوتاهمدت آبهاي تحتالارضي يا بهاصطلاح سطحي را با قدرت موتورهاي ديزل استخراج کردند.
با استخراج آبهاي زيرزميني، قناتها خشکيدند. مرحوم پدرم به عنوان خبره محلي در تعيين حريم قناتها مورد مشورت قضات قرار ميگرفت. جمله معروفي دارد که در پاسخ رئيس دادگاهي که پرونده اختلاف حريم چاه در آن شعبه مطرح بود و پرسيد «اين موتورها از چه فاصلهاي براي قناتها ضرر دارند»، با سادگي روستایي گفته بود «اين موتورها وقتي که از کشتي در بندرعباس پياده ميشوند، براي قناتها ضرر دارند».
تا سالهاي انقلاب تقريبا اکثر قنوات در هجوم موتورهاي ديزلي و برقي تسليم شدند و در مناطقي که کشاورزي وابسته به قنات بود، قناتها خشکيدند.
قوانين مربوط به توزيع عادلانه آب، نوشدارويي بود که سالها بعد از مرگ سهراب نسخهپيچي شد. غلطترين و ايران برباددهترين اقداماتي که در رژيم سابق از دولتمردان آن عهد و زمان سر زد، همين بيبرنامگي در قوانين مربوط به آب و حفر چاه و حمايت از قناتها بود که عملا حيات آبي سرزمين ايران را از بين بردند.
چاههاي نخستيني که حداکثر با 12 متر از سطح زمين آبدهي داشتند، امروز به 400 متر و 500 متر رسيده است يعني سطح برداشت آب که در حيات نگارنده از 12متري سطح زمين بوده، امروزه به 400 و 500متري رسيده و در اکثر مناطق با استخراج آبهاي تحتالارضي، طبقاتي در زيرزمين که محل ذخيره آبها بوده، امروزه به حفرههايي خالي تبديل شدهاند براي نمونه دشتي که باغات نگارنده در ساوه در آن قرار دارند، متعلق به يک نفر از مالکان خوشنام آن زمان بود، نزديک به چهار هزار هکتار اراضي آن به مالکيت دولت در آمد و در سطح 80 تا 100 هکتار مجوز حفر چاه عميق دادند و بيش از 50 حلقه چاه در دشتي که تا زمان انقلاب فقط يک حلقه چاه عميق داير بود، حفر شده است.
اين دشت مبدأ دهها قناتي بود که روستاهاي پایيندست دشت مظهر قناتشان اينجا بود. اکنون ديگر اثري از آثار چاههاي متروکه هم باقي نمانده است.
کاش به همين بسنده و فقط به آب و آبهاي زيرزميني تعرض ميشد. با ورود تراکتور سطح زيرکشت اراضي گسترش يافت؛ گسترشي که موجب فرسايش خاک شد. کافي است در اوايل بهار سري به مناطق مختلف روستايي بهویژه در غرب کشور بزنيد؛ تا نوک تپه و کوه تراکتورها بذرپاشي کردهاند؛ عملي که باعث دگرگوني و تخريب بافت خاک ميشود. با اولين رگبار، روانابها باعث فرسايش خاک ميشوند. هرچند اين سالها خشکسالي بروز کرده و رگباري در کار نيست.
آخرين ضربهاي که به نحوه استفاده از آب و خاک کشور وارد آمد، به نوع کشت و بيبرنامگي مطلق کاشت محصولات برمیگردد. براي نمونه، هزاران سال در اطراف درياچه اروميه کشت انگور متداول بود. ابزاري که از زير خاک در اين نواحي بيرون آمده است، از سابقه تاريخي تاکستانهاي انگور حکايت ميکند. کشاورزان ساکن شهرهاي اطراف درياچه اروميه ميگويند محصول اصلي اين مناطق انگور بود و نزديک به 150 هزار هکتار باغ انگور که با روش غرقابي آبياري ميشدند، در منطقه وجود داشت.
نداشتن برنامه کارآمد براي فروش کشمش و انگور و استفاده از آن و نبود کارخانههاي آبميوهگيري، کشاورزي منطقه را از انگور به طرف سيب سوق داد. منطقهاي که 150 هزار هکتار باغ انگور داشت که بهنسبت سيب درختي محصول کمآبي است، جاي خود را به 900 هزار هکتار باغ سيب داد که بهنسبت انگور بهمراتب آب بيشتري احتياج دارد.
دولت هم نظارتي بر واريته درخت سيبي که مناسب منطقه باشد، نداشت و کشاورزان به دلخواه خود نهالهاي سيب را از مناطق مختلف وارد يا نهالستانهاي محلي به ذوق و سليقه خود انواع درخت سيب را توصيه کردند. طبيعي است تغيير 150 هزار هکتار باغ انگور به 900 هزار هکتار باغ سيب و ديگر محصولات مشابه، رمق آبهاي زيرزميني و روزميني را ميگيرد. مدام جلسه و سمينار و سرمايه و هزينه براي احياي درياچه مرده اروميه ميگذارند، اما کسي نميگويد ظرفيت آب منطقه طي قرنها به همان 150 هزار هکتار تعريف شده بود.
بديهي است وقتي نوع کشت تغيير و سطح زيرکشت هم افزايش پيدا کند، آب مورد نياز از ميزان آب ذخيره و نيز آبهايي که وارد حوزه آبي اطراف درياچه اروميه ميشود، بيشتر و بيشتر خواهد شد و در مدتزمان کوتاهي هم آبهاي سطحي و هم زيرزميني کاهش پيدا خواهند کرد. بلایي که شوروي سابق سر درياچه اورال آورد و آبريزگاه رودهاي سيحون و جيحون و آمودريا و ريگهاي آن که در شعر پدر شعر فارسي رودکي متجلي شد، به کويري تبدیل شد که اکوسيستم منطقه را به هم زده است؛ بلايي که سر درياچه اروميه و اطراف آن، تالابهاي غرب کشور از هورالعظيم و هورالهويزه آورده شده است.
چه کسي باور ميکرد زايندهرود که زندهرودش ميخواندند، نه در شعر شاعران اصفهاني، بلکه در شعر شاعران فارسي سرانغمهاي روحبخش داشت، امروزه به مردهرود تغيير کند؟ از تالاب گاوخوني، از چاه نيمههاي سيستان، از درياچه هامون و جازموريان نميگويم؛ از زمين به عزانشسته کشور ميگويم که خاکش بيرمق و آبش خشکيده و بياثر شده است.
با ثروت آبا و اجدادي با قنات اين هنر عظيم پدرانمان چه کرديم؟ حالا گناه را گردن برفدزد و ابردزدهاي خارجنشين مياندازيم؟ به گفته پدر مرحومم، از روزي که موتورهاي ديزلي با کشتي به طرف ايران حرکت کردند تا امروز که سطح آبهاي زيرزميني به صدها متر فروکش کرده است، با بيبرنامگي فلات ايران را خشک کردیم و خشکانديم. نميدانم ابردزدي و برفدزدي امکانپذير است؟ نميدانم ميشود با دستکاري در ابرها، چشمههاي آب کشور را تشنه کرد و آبهاي سطحالارضي را به اعماق برد؟ اما با يک سفر زميني کوتاه از اروميه در خاک ايران تا وان در خاک ترکيه، هر دو شهري که نام خود را از دو درياچه وام گرفتهاند، بهعينه ميشود تفاوت جغرافياي سرزميني را ديد.
اروميه با درياچهاش که هر روز کوچکتر ميشود، با قايقهاي بهگلنشستهاش، با ساحلي که کيلومترها دور و دورتر ميشود، با تندبادهايي که نمک را به اينسو و آنسو ميفرستد! اما وان و درياچهاش! با سبزي و سبزهزارهايش، با خوشي آبوهوايش، با لطافت درختان و نسيم خنک برخاسته از درياچه وان، در يک فاصله کمتر از 200 کيلومتري، تفاوت از بهشت تا دوزخ است.
نظر کاربران
اگر مسءولین کشور ما درک و درایت داشتند ک این وضع کشور نبود....بی سوادان پرادعا...
مرحبا به این قلم شیوا و بیان دلنشین. چقدر در عین دردناک بودن حقیقتی که نوشتید و باعث بغض و گریه ام شد، از لحن کلامتون لذت بردم. واقعا دردناکه که ایران در حال مردن هست و این یه واقعیته. هیچ کسی هم کاری نمیکنه و به متهم کردن دشمنان به ابردزدی و برف دزدی بسنده میشه. درسته که در ایران هیچ کسی در جایگاه خودش نیست، ولی فکر می کنم اگر چنین وکیل فرهیخته ای در منصب وزیر نیرو قرار می گرفت یا پستهای مشابه، حتما یه کاری برای نجات انحام می داد
چون زندگی مردم به کشاورزیه..البته جمعیت حرف اول میزنه..پذیریش ایران همون 30 میلیون نه 90 میلیون
علم بهترست یا ثروت ....البته ثروت ثروت
آخرش آیا ابردزدی امکان پذیر است؟
پاسخ ها
بله امکان پذیر هست البته تو مقالات علمی غربی نوشته