ترامپ و فرصتهای نظام نوین بینالمللی
رویدادهای پیش از نشست سران گروه ٧ در کانادا نشان داد که دیگر هیچ تردیدی در شکلگیری شکاف عمیق میان امریکا با متحدانش در شرق آسیا، اروپا و کانادا وجود ندارد. دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا طی یک سال و نیمی که در کاخ سفید مستقر شده است تصمیماتی اتخاذ کرده که برخلاف روند همکاری و همیاری کشورهای عضو گروه هفت و در مجموع بر خلاف منافع اغلب متحدان امریکا در اروپا، امریکای شمالی و شرق آسیا بود.
روزنامه اعتماد نوشت: رویدادهای پیش از نشست سران گروه ٧ در کانادا نشان داد که دیگر هیچ تردیدی در شکلگیری شکاف عمیق میان امریکا با متحدانش در شرق آسیا، اروپا و کانادا وجود ندارد. دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا طی یک سال و نیمی که در کاخ سفید مستقر شده است تصمیماتی اتخاذ کرده که برخلاف روند همکاری و همیاری کشورهای عضو گروه هفت و در مجموع بر خلاف منافع اغلب متحدان امریکا در اروپا، امریکای شمالی و شرق آسیا بود.
سلسله رویدادهایی که از تصمیمهای یکجانبه امریکا برای خروج واشنگتن از پیمان آب و هوایی پاریس، خروج از مذاکرات پیمان تجارت اقیانوس آرام شروع شد و به خروج امریکا از برجام و وضع تعرفه برای واردات فولاد و آلومینیوم از اروپا و کانادا منتهی شد، خشم متحدان امریکا را برانگیخته است. قطعا متحدان امریکا به دنبال واکنشهای بسیار جدی در برابر این اقدامات آسیب زننده و یک جانبه از سوی دولت دونالد ترامپ هستند.
سوال اینجاست که این واکنشها تا چه اندازه میتواند در روند همکاری و اتحاد میان امریکا و متحدانش تاثیر بگذارد. با توجه به پیوستگی و چسبندگی که میان اقتصاد امریکا و اقتصاد قدرتهای اروپایی، کانادا و ژاپن وجود دارد، در کوتاهمدت نمیتوان انتظار داشت که این اختلاف نظرها و شکافها، عامل بروز قطبهای جدیدی در عرصه نظام بینالمللی شود. به هر تقدیر اروپاییها و کاناداییها امیدوارند که با واکنش به اقدامهای دونالد ترامپ، بتوانند زمینههایی را ایجاد کنند که با توجه به پیش رو بودن انتخابات میاندورهای کنگره امریکا و دو سال بعد از آن انتخابات ریاستجمهوری ٢٠٢٠ امریکا، درون این کشور تحولاتی ایجاد شود و افرادی سکان هدایت کنگره و کاخ سفید را در اختیار بگیرند که ...
توان ایجاد تغییر در رفتارهای واشنگتن داشتهباشند و شرایط پیش از دونالد ترامپ را دوباره در سیاستهای این ابرقدرت غربی بازنشانی کنند. با وجود ناتوانی کنونی اروپاییها و کاناداییها در تغییر رفتار ترامپ، نمیتوان از این نکته چشم پوشید که اختلافها و مشکلات کنونی بسیار جدی و سرنوشتساز هستند و متحدان آمریکا قطعا علاقهمند به ایستادگی در برابر چنین رفتارهایی هستند. این رویدادها در میانمدت و درازمدت قطعا در نحوه روابط و همکاریها میان واشنگتن و متحدان بینالمللیاش اثر خواهد داشت.
دونالد ترامپ طی ١٨ ماه گذشته نشان داده است که آدم انعطافپذیری نیست و با تکیه بر توان نظامی و اقتصادی آمریکا از حداکثر ظرفیت واشنگتن استفاده و به شکلی شعار «اول آمریکا» را عملی میکند. در کوتاهمدت میتوان انتظار داشت که چنین سیاستی میتواند نوعی رونق اقتصادی در آمریکا به ثمر بیاورد، اما این رونق دیری نمیپاید و در میانمدت و بلندمدت، این نوع تصمیمهای ترامپ، به روند همکاری و همیاری با شرکای اروپایی، کانادا و ژاپن اثر منفی خواهد گذاشت. اما همچنان نمیتوان انتظار داشت که واکنشهایی که از سوی متحدان آمریکا ابراز میشود، اثری چشمگیر بر تصمیمهای ترامپ داشته باشد. ترامپ نشان داده که بهراحتی از تصمیمها و شعارهای خود عقبنشینی نمیکند و به ویژه تیم مشاوران و مدیرانی که در دولت کنونی او هستند، غالبا افرادی محافظهکار، جنگطلب و ستیزهجویی هستند که قطعا او را در استمرار مسیری که انتخاب کرده است، تشویق میکنند.
فاصلهای میان سیاستهای اعلانی و اعمالی، اروپا و کانادا و ژاپن وجود دارد. پیوستگی و درهمتنیدگی اقتصاد این کشورها با آمریکا، باعث میشود که اجرای تصمیمهای سیاسی و ترجمه آنها به اقدام اقتصادی و تجاری بسیار مشکل باشد. برای مثال شرکت توتال به عنوان یکی از بزرگترین شرکتهای چندملیتی فعال در حوزه نفت و گاز، ٥٠ هزار کارمند در خاک آمریکا دارد.
در نتیجه شاهد هستیم که برخلاف سیاست اعلانی دولتهای اروپایی مبنی بر مقابله با تحریمهای یکجانبه دولت دونالد ترامپ علیه ایران، شرکتی مانند توتال مجبور به رعایت خواست آمریکاییها میشود. نمیتوان انتظار داشت که سیاستها و اظهارنظرهایی که از سوی سران کشورهای بزرگ اروپایی و کانادا بیان شده است، در آینده نزدیک به اقدامهای عملی از سوی این دولتها و به خصوص اقدامهای مقابلهجویانه از سوی کمپانیهای خصوصی غربی تبدیل شود. طی روزهای گذشته شاهد بودیم که برخی شرکتهای اروپایی و کرهای واکنشهایی به تصمیمهای دونالد ترامپ برای کنار گذاشتن برجام نشان دادند و اعلام کردند که برای رعایت تحریمهای آمریکا از ایران خارج خواهند شد؛ این نشان میدهد که ملاحظات و معادلات بسیار پیچیدهای در بافت اقتصادی غرب وجود دارد.
با تمام این احوال نمیتوان از این گذشت که وقوع اختلافهای جدی در غرب، باعث ایجاد فرصتهای جدیدی در نظام بینالملل برای کشورهایی خواهد شد که خواستار ایجاد تغییراتی در کارکرد نظام کنونی هستند. در چند دهه گذشته کمتر شاهد بروز چنین فرصتهایی بودیم و از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون، کمتر مورد مشابهی سراغ داریم که تا این اندازه میان آمریکا و متحدان غربیاش در مهمترین مسائل سیاسی و اقتصادی اختلافنظر جدی ایجاد شود. این موضوع از سوی رهبران بلندپایهای همچون آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان و امانوئل ماکرون، رییسجمهور فرانسه هم مورد اشاره قرار گرفته است. فدریکا موگرینی، رییس سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در یکی از تازهترین اظهارنظرهایش در مورد خروج آمریکا از برجام، به نکتهای اشاره کرد که نشاندهنده عمق اختلاف برداشت و فقدان تفاهم میان آمریکا و متحدان اروپاییاش است. خانم موگرینی تاکید کرده بود که مساله برجام برای اروپاییها یک مساله اقتصادی نیست، بلکه یک مساله امنیتی است.
موضوعی که بیش از ٧ دهه پس از جنگ جهانی دوم، عامل اتحاد و همکاری نزدیک در دو سوی اقیانوس شدهبود، درک مشترک از تهدیدهای امنیتی بود، که باعث شد پیوندهای دوطرف در مسائل تجاری، اقتصادی و مالی، روزبهروز عمیقتر و محکمتر شود. اما شکاف و اختلافنظرهای کنونی و از میان رفتن درک مشترک از امنیت، باعث میشود که معادلات جدیدی وارد نظام بینالمللی شوند. در نتیجه این رویدادها، جمهوری اسلامی ایران، چین و روسیه که در پی ایجاد تغییرات و تحولاتی در ساختار کنونی نظام بینالمللی هستند، فرصتهای تازهای برای ورود به معادلات بینالمللی و تغییر اتحادهای جهانی دارند.
ارسال نظر