«مغازه خودکشی» در کتابفروشیها گشوده شد
رمان «مغازه خودکشی» نوشته ژان تولی با ترجمه احسان کرمویسی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شد.
خبرگزاری مهر: رمان «مغازه خودکشی» نوشته ژان تولی به تازگی با ترجمه احسان کرمویسی توسط نشر چشمه منتشر و راهی بازار نشر شده است. این کتاب دویست و پنجاه و پنجمین کتاب داستان غیرفارسی مجموعه «جهان نو» است که این ناشر منتشر میکند.
این رمان یک کمدی سیاه را در بر میگیرد. شاید مهمترین ویژگی این ژانر، پرداختن به جنبههای تاریک زندگی به ویژه مرگ، با زبانی طنزآلود باشد. کمدی سیاه بیشتر مسائل جدی را دستمایه کار خود قرار میدهد. ژان تولی نویسنده فرانسوی نیز در این کتاب، با مرگ و خودکشی در قالب یک کمدی سیاه، شوخی کرده است. مرگ و خودکشی در بیشتر بخشهای رمان رخ میدهد ولی روایت و دیدگاهی که درباره این اتفاق در رمان وجود دارد، مملو از طنز و شوخی است.
زمان و مکان رخ دادن اتفاقات این رمان، نامعلوم است و ظاهرا دوره آخرالزمانی است که انسانها بسیاری از منابع طبیعی را از بین بردهاند. در این زمان که دیگر گُلی نمیروید و هوا هم بسیار آلوده است، خودکشی عادی و شادی غیرعادی است. به این ترتیب، مردم برای پایان دادن به زندگی نکبتبارشان به مغازه خودکشی میآیند که توسط خانواده تواچ اداره میشود. اسامی افراد خانواده تواچ هم هرکدام یادآور افراد سرشناسی در تاریخ است. مثلا میشیما، برای مخاطب یادآور یوکیو میشیما نویسنده و شاعر ژاپنی است که سه بار نامزد جایزه نوبل ادبی شد و مثل ساموراییها دست به خودکشی زد. یا شخصیت ونسان، یادآور ونسان ونگوگ نقاش هلندی است که به قلب خود شلیک کرد.
رمان «مغازه خودکشی» معروفترین اثر ژان تولی است که در سال ۲۰۰۷ منتشر شد. تولی، نویسنده طراح و کارگردان؛ و در سال ۱۹۵۳ متولد شده است. او این رمان را در ۳۴ فصل نوشته است. «مغازه خودکشی» تا به حال به ۲۰ زبان ترجمه شده است.
در قسمتی از این رمان میخوانیم:
آقای تواچ دوست داشت از جایش بلند شود، ولی مثل یک ماهی در تور گیر افتاده باشد، بین ملافهها پیچیده شده بود. نمیتوانست کاری کند، پس دستهایش را زیر روتختی برد.
میدانست دارد مسخ میشود. اینهمه به خاطر آلن بود. میدانست از حالا همهچیز در مغازه خودکشی توسط این کیمیاگر کوچک و کاردان تغییر میکند.
میشیما دستور داده بود درِ اتاق خوابش بسته بماند. موقع اخبار، تلویزیون سهبعدی را روشن کرد. یکی از دکمههای کنترل را فشار داد.
بلافاصله مجری زن در اتاق ظاهر شد. ابتدا کمرنگ و به تدریج واضح و واضحتر شد.
«شببهخیر. تیتر اخبار.»
چیزی جز چرندیات حالخرابکن نگفت. حداقل یک نفر بود که میشیما را ناامید نکرده بود.
آن زن موجودی حقیقی به نظر میرسید. دستبهسینه روی صندلی نشسته بود؛ انگار واقعا توی اتاق حضور داشت. از هر سمت که به او نگاه میکردی، محضرش آشکار بود. میشیما میتوانست بوی عطرش را در فضای اتاق حس کند؛ به نظرش کمی تند میزد. با کنترل تلویزیون تندی عطر را کم کرد.
این کتاب با ۱۱۴ صفحه، شمارگان ۷۰۰ نسخه و قیمت ۱۱ هزار تومان منتشر شده است.
ارسال نظر